eitaa logo
اشعار "عاصی"
503 دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
61 فایل
👌اشعار مذهبی سیاسی اجتماعی عاشقانه طنز و انتقادی... ❤همراهمان باشید
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اشعار عاصی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ای یار جفا کرده پیوند بریده این بود وفاداری و عهد تو ندیده در کوی تو معروفم و از روی تو محروم گرگ دهن آلوده یوسف ندریده ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند افسانه مجنون به لیلی نرسیده در خواب گزیده لب شیرین گل اندام از خواب نباشد مگر انگشت گزیده بس در طلبت کوشش بی فایده کردیم چون طفل دوان در پی گنجشک پریده مرغ دل صاحب نظران صید نکردی الا به کمان مهره ابروی خمیده میلت به چه ماند به خرامیدن طاووس غمزت به نگه کردن آهوی رمیده گر پای به در می‌نهم از نقطه شیراز ره نیست تو پیرامن من حلقه کشیده با دست بلورین تو پنجه نتوان کرد رفتیم دعا گفته و دشنام شنیده روی تو مبیناد دگر دیده سعدی گر دیده به کس باز کند روی تو دیده
💠 موعظه خداوندی چنین بخشنده داریم که با چندین گنه امیدواریم که بگشاید دری کایزد ببندد بیا تا هم بدین درگه بزاریم خدایا، گر بخوانی ور برانی جز اِنعامت دری دیگر نداریم سر افرازیم اگر بر بنده بخشی وگرنه از گنه سر برنیاریم ز مشتی خاک ما را آفریدی چگونه شکر این نعمت گزاریم تو بخشیدی روان و عقل و ایمان وگرنه ما همان مشتی غباریم تو با ما روز و شب در خلوت و ما شب و روزی به غفلت می‌گذاریم نگویم خدمت آوردیم و طاعت که از تقصیر خدمت شرمساریم مباد آن روز کز درگاه لطفت به دست ناامیدی سر بخاریم خداوندا، به لطفت با صلاح آر که مسکین و پریشان‌روزگاریم ز درویشان کوی انگار ما را گر از خاصان حضرت برکناریم ندانم دیدنش را خود صفت چیست جز این را کز سماعش بی‌قراریم شرابی در ازل درداد ما را هنوز از تاب آن می در خماریم چو عقل اندر نمی‌گنجید سعدی بیا تا سر به شیدایی برآریم 🍃🌹🍃
🕊 موعظه🕊 خداوندی چنین بخشنده داریم که با چندین گنه امیدواریم که بگشاید دری کایزد ببندد بیا تا هم بدین درگه بزاریم خدایا، گر بخوانی ور برانی جز اِنعامت دری دیگر نداریم سر افرازیم اگر بر بنده بخشی وگرنه از گنه سر برنیاریم ز مشتی خاک ما را آفریدی چگونه شکر این نعمت گزاریم تو بخشیدی روان و عقل و ایمان وگرنه ما همان مشتی غباریم تو با ما روز و شب در خلوت و ما شب و روزی به غفلت می‌گذاریم نگویم خدمت آوردیم و طاعت که از تقصیر خدمت شرمساریم مباد آن روز کز درگاه لطفت به دست ناامیدی سر بخاریم خداوندا، به لطفت با صلاح آر که مسکین و پریشان‌روزگاریم ز درویشان کوی انگار ما را گر از خاصان حضرت برکناریم ندانم دیدنش را خود صفت چیست جز این را کز سماعش بی‌قراریم شرابی در ازل درداد ما را هنوز از تاب آن می در خماریم چو عقل اندر نمی‌گنجید سعدی بیا تا سر به شیدایی برآریم 🍃🌹🍃🌹
🕊 موعظه🕊 خداوندی چنین بخشنده داریم که با چندین گنه امیدواریم که بگشاید دری کایزد ببندد بیا تا هم بدین درگه بزاریم خدایا، گر بخوانی ور برانی جز اِنعامت دری دیگر نداریم سر افرازیم اگر بر بنده بخشی وگرنه از گنه سر برنیاریم ز مشتی خاک ما را آفریدی چگونه شکر این نعمت گزاریم تو بخشیدی روان و عقل و ایمان وگرنه ما همان مشتی غباریم تو با ما روز و شب در خلوت و ما شب و روزی به غفلت می‌گذاریم نگویم خدمت آوردیم و طاعت که از تقصیر خدمت شرمساریم مباد آن روز کز درگاه لطفت به دست ناامیدی سر بخاریم خداوندا، به لطفت با صلاح آر که مسکین و پریشان‌روزگاریم ز درویشان کوی انگار ما را گر از خاصان حضرت برکناریم ندانم دیدنش را خود صفت چیست جز این را کز سماعش بی‌قراریم شرابی در ازل درداد ما را هنوز از تاب آن می در خماریم چو عقل اندر نمی‌گنجید سعدی بیا تا سر به شیدایی برآریم 🍃🌹🍃🌹