تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد به سر آید، شب هجران تو یا نه؟
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه
رفتم به در صومعهٔ عابد و زاهد
دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد
در میکده رهبانم و در صومعه عابد
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را میطلبم خانه به خانه
روزی که برفتند حریفان پی هر کار
زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار
من یار طلب کردم و او جلوهگه یار
حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار
او خانه همیجوید و من صاحب خانه
هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو
هرجا که روم پرتو کاشانه تویی تو
در میکده و دیر که جانانه تویی تو
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه
بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید
پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید
عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید
یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید
دیوانه منم من که روم خانه به خانه
عاقل به قوانین خرد راه تو پوید
دیوانه برون از همه آیین تو جوید
تا غنچهٔ بشکفتهٔ این باغ که بوید
هرکس به زبانی صفت حمد تو گوید
بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه
بیچاره بهائی که دلش زار غم توست
هرچند که عاصی است ز خیل خدم توست
امید وی از عاطفت دم به دم توست
تقصیر «خیالی» به امید کرم توست
یعنی که گنه را به از این نیست بهانه
#شیخ بهایی
🕊🌺🕊
🌹تقدیم به #شیخ _حسین_انصاریان
شیخ حسین مردخدا عالم به دین و روضه خوان
پای منبرهای او مرد و زن و پیر و جوان
قلب او اهل هدایت بر زبان او حسین(ع)
اشک او از دیدگانش از غم زینب(س) روان
انقلابی و ولایی ، اهل جبهه اهل جنگ...
در سحر بیدار در درگاه تا وقت اذان
👈در سخن رانی دیشب ، شبهه ای آمد پدید...
من نفهمیدم دقیقا آنچه گفتی از سران
چند ماهی مملکت آشوب بودش ای دریغ...
حمله کردند بر وطن اوباش و جمع فاسقان
عده ای را با تبر چاقو و شمشیر و تفنگ...
راهی عقبی نمودند این جماعت این سگان
برخی از این فتنه گرها حبس گشتند عده ای...
حکم دین اجرا شدش اعدام گشتند بی گمان
حکم عفو رهبر فرزانه آمد با نسیم...
شد بهاری صبح آنها در غروب یک خزان
شیخ حسین از انتقادت شاد شد دشمن چرا؟
خوب شاید انتقادت را نکردی پس بیان
انتظار ما همه این است در قدر دگر...
تا تو روشن تر برانی نقد خود را بر زبان
آنچنان گویی سخن ای شیخ زاهد ای حسین
تا شود بسته عدو را هم لب و فک و دهان
"عاصی"
🍃🌹🍃🇮🇷