هدایت شده از کشکول شعر و ادبیات
فرصت
تو بیشکوفه و باران کویر خواهی شد
در انجماد شبی زمهریر خواهی شد
تو بیحمایت چشمان آفتابی گرم
به دست سرد زمستان اسیر خواهی شد
سقوط برگ خزاندیده با تو میگوید
تو نیز حادثه را ناگزیر خواهی شد
در امتداد رکودی که در دلت جاریاست
غروب مردهٔ یک آبگیر خواهی شد
بپیچ شاخهگلی در حریر لبخندت
که با تبسّم و گل دلپذیر خواهی شد
بیا به فرصت سبز جوانهها برگرد
بهار میرود از دست و پیر خواهی شد
بهمن ۱۳۶۷
#هنوز_اول_عشق_است
#محمدرضا_ترکی