"باید از غیرت عشق تو چو چنگیز مغول
روز و شب یکسره اَبنای زمان را بکُشم!
مثلاً کار من این است که امشب بروم
اصفهان تا به سحر نصف جهان را بکُشم!
ببرم عقربه ها را به عقب تا که سرِ
خواندن از ناز تو مرحوم بنان را بکُشم!
یا نه هر طور شده سعی کنم توی دلم
این همه هول و ولا و هیجان را بکُشم
آخرش چاره ام این است گمانم که شبی
خودم این شیفته ی دل نگران را بکُشم!"
تشنه گر باشی و یک جرعه ز آب ات ندهند
باید از حرص و غضب آب روان را بکشم
گر شوی پیر و به وصلت نرسم باید من...
اندر این شهر همه پیر و جوان را بکشم
تو بهار منی و من به تو دل را بستم
تا گزندی نرسد بر تو ، خزان را بکشم
من به راه تو تن و سر بدهم ای محبوب
مانع گردند اگر ، کل یلان را بکشم
ضربان دل من نام تو باشد هر دم
گر زند نام دگر ، من ضربان را بکشم
شاعر؛
#علی_محمد_مودب و "عاصی"
🌺🌹🌺🌹🌺
گر شوم کشته بدانید که در مذهب عشق
خونبهای من دلسوخته بر قاتل نیست 😭
#خواجوی_کرمانی
202030_793867883.mp3
3.66M
❤️شب عاشقان بی دل...
شاعر؛ سعدی 🍃🌺🍃
👈 علیرضا افتخاری 👌
🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃
Bahram Hasiri - Mago Ba Man 128.mp3
4.32M
❤️ ترانه سنتی "مگو با من..."
👈 استاد بهرام حصیری 👌
🍃🌺🍃❤️🍃🌺🍃
Hesamoddin Seraj - Shabe Asheghane Bidel.mp3
14.89M
❤️شب عاشقان بی دل...
شاعر؛ سعدی 🍃🌺🍃
👈 سید حسام الدین سراج 👌
🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃
سرفه های الکی کردم و گفتم شاید
بزنی پشتم و و من محرم دستت بشوم
#احسان_امینایی
اشعار "عاصی"
سرفه های الکی کردم و گفتم شاید بزنی پشتم و و من محرم دستت بشوم #احسان_امینایی
.
سرفه کردم تا زند با دست خود بر پشت من...
نصف لیوان آب هم معشوقه ام دستم نداد!
"عاصی"
😩💔😩
"شعری شدم انگار، که آرایه ندارد..."
یا سوره ای هستم که دگر آیه ندارد
رفتی تو و من بی تو شدم مثل ستونی...
هر چند تنومند ولی پایه ندارد
تنها شده ام بعد تو من وای بحالم...
آنقدر که حتی تن من سایه ندارد
بس ضربه زدم بر سر و این صورت گریان
از پوست نمانده اثر و لایه ندارد
گشتم پی تو در همه آفاق نبودی...
شرمنده که این عاشق تو مایه ندارد
"عاصی"
💔💔💔
در غم من دلبرم هر چند بی تقصیر نیست
من خودم عاشق شدم...خودکرده را تدبیر نیست!
#احسان_نرگسی
اشعار "عاصی"
در غم من دلبرم هر چند بی تقصیر نیست من خودم عاشق شدم...خودکرده را تدبیر نیست! #احسان_نرگسی
.
عاشقم کردی و رفتی ، معذرت هم خواستی...
این دل بشکسته را "العفو" درمان می کند؟!
"عاصی"
💔💔
کاش میشد سر گذاری تو به روی شانه ام...
تا بدانی من ز عشقت نازنین دیوانه ام
کاش میشد من در آغوشت کشم تا اندکی...
درد هایت کم شود ای دلبر جانانه ام
کاش میشد پا گذاری بر دو چشمان ترم
با قدومت پر کنی از نور خود کاشانه ام
حیف اما تو ز من دوری و من دورم ز تو
تو میان رنج ها و من غمین در خانه ام
"عاصی"
❤️💔
دیدمت در باغ سبزی آمــــــــدی از روبرو
بار اول بود می دیدم کـه هستی خندهرو
آمدی نزدیکــم و آغوش مهــــرت باز شد
غرق حیرت شد تمامم، بندبندم مو به مو
آمدم لب وا کنــم در وصف بد رفتاریات
دست آوردی جلـو گفتی که می دانم نگو
لطف می کــردی و می دادی غبار قلب را
در گلاب مهربانی هـــــــای نابت شستشو
قــــــــول دادی می شوی دلداده دین دلم
نام من را هم نخواهی برد دیگر بی وضو
ناگهـــــــــان ناباورانه پلک چشمم باز شد
دیدم از رویم شده رد باز هــــــم بال پتو
✍#اسماعیلعلیخانی
🍃🌺🍃