.
#ماه_رمضان
#مناجات #روضه
دوباره دست تو و دست من دوباره گدا
دوباره رب کریم و گدای چاره گدا
ز اضطرار بر این در زیاد میکوبند
که آمده است مگر ؟ یک گدا دوباره گدا
برای اینکه در خانه تو را بزند
نمیدهد کارش را به استخاره گدا
شلوغ بوده در خانه ات همیشه ولی
گرفته حاجت خود را به یک اشاره گدا
اگر بگیرد دست تو زیر بالش را
بچیند از وسط آسمان ستاره گدا
به صَفح و سِتر کریمانه رِبِّ جَلِّلنی
ببین که آمده با این لباس پاره گدا
خودت به مرحمت مرتضی درستش کن
اگر دلش شده بدتر ز سنگ خاره گدا
گدای پشت در خانه ات منم...نظری
چه میشود که مرا باز کربلا ببری
منم گدای گرفتار کربلای حسین
تمام خیر حسین است ای فدای حسین
چقدر هر سحر این دل خدا خدا کرده است
دلم هوای سحرهای کربلا کرده است
حسین قاسم را دید مثل اکبر خود
حسین آمده بر پیکر برادر خود
فقط نه قاسم بلکه امانت حسن است
همین که پا به زمین میکشد کمر شکن است
چگونه پیکر او را به خیمه ها ببرد
جدا جدا شده را عاقبت کجا ببرد
نشسته نیزه و شمشیر بر ضریح تنش
تنی کشیده نشد کربلا شبیه تنش
به خون فرق سر آیینه را جلا دادند
هزار سنگ به او بوسه ی بلا دادند
به شادمانه این قتل جمله صف بستند
از استخوان تنش هر چه بود بشکستند
رسید از میدان با تن برادر خود
گذاشت پیکر او را کنار اکبر خود
#محمد_علی_بقایی ✍
دوشنبه ۷ فروردین ۱۴۰۲
.
.
مدح امیرالمومنین علیه السلام
الاای آنکه نامت مشتق ازنام خدا باشد
نبی راجانشین هستی ونامت مرتضاباشد
کسی درک مقامت را ندارد،بسکه والایی
کسی نشناخت جاهت را،که شانت ماوراباشد
نه تنهاما که عالم ریزه خوارسفره ات باشد
کریمان،سائلان گوشه چشمی از شماباشد
ولای تو بود رمز نجات از آتش دوزخ
عمل هرچند خالص،بی ولایت بی بهاباشد
دخیل گنبد زردت دل بیمار میباشد
حریم قدسی ات ما را چنان دارالشفا باشد
یقین دارم که هر کس درحریمت باربگشاید
نگفته حاجتش را با شما،حاجت روا باشد
به درد درمندان دو عالم ای مسیحا دم
خدا داند که ذکر نام توهمچون دوا باشد
تو ای آئینه ی ایزد ، علی عالی اعلا
صفاتت جلوه ی اوصاف حی کبریا باشد
شب معراج پیغمبر،قسم برقاب قوسینش
خدا هم با پیمبر با صدایت همصدا باشد
زبسکه وصف تو پر کرده پهنای دوگیتی را
که با احوال تو بیگانه حتی، آشنا باشد
تو ای مولود کعبه،کعبه با تومحترم گردید
تویی قبله،که رویت قبله را قبله نما باشد
نه در روز غدیر خم که از روزازل،آقا
امیرالمومنین بودی واین منصب تورا باشد
گواه غربت جانسوز تو چاه هست ونخلستان
نوای غربتت پیچبده در کرببلا باشد
#امیرالمؤمنین #امام_علی
#اسلام_مولایی ✍
.
.
#امام_زمان
#مناجات_انتظار_ویژه_ماه_رمضان1
در کجایی ای تمام هست ما یابن الحسن
ای امید شیعیان ،ذُخر ِخدا یابن الحسن
ماه قرآن آمده، ای تالی اش بنما ظهور
کن تلاوت با نوای جان فزا یابن الحسن
دیده ی آلوده ام،یک لحظه رویت را ندید
لایق دیدار خود کن دیده را یابن الحسن
من گنه کردم ولی توبه نمودی جای من
چشم پوشیدی همیشه از خطا یابن الحسن
با نگاه تو رود بالا دعای نوکرت
بر ظهور خود تو هم بنما دعا یابن الحسن
چشم دریایی بده بر من که در شب های قدر
خون بگریم در عزای مرتضی' یابن الحسن
اولین مظلوم عالم بود و در بین نماز
شد سرش بشکسته از تیغ جفا یابن الحسن
در حقیقت کشته ی مسمار درب خانه بود
قاتلش شد کوچه و چل بی حیا یابن الحسن
غسل بازوی شکسته جان حیدر را گرفت
درد هجر فاطمه شد بی دوا یابن الحسن
آخرش راحت شد از درد فراق فاطمه
با شهادت حاجتش گشته روا یابن الحسن
گفته ای هر جا شود حرف از عمویت حاضری
پس به بزم روضه ی سقّا بیا یابن الحسن
بر زمین خورده به صورت در کنار علقمه
چون که دست او شده ازتن جدا یابن الحسن
بعد از آن که کشته شد تنها علمدار حسین
در یم خون جدّ تو زد دست و پا یابن الحسن
ارباً اربا شد تنش با نیزه و شمشیر و تیر
پیکرش شد زخمی از سنگ و عصا یابن الحسن
رأس او از تن جدا و بر روی سرنیزه رفت
پیکرش در بین صحرا شد رها یابن الحسن
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
.
#امام_زمان
#مناجات_انتظار_ویژه_ماه_رمضان2
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
دردها دارد دلم در حسرت دیدار تو
شد تمام آرزویم دیدن رخسار تو
درد عشقت را به سینه دارم ومرهم تویی
شکر ایزد که شدم از کودکی بیمار تو
ای گل نرجس تو خوب عالمی اما منم
بدتر از خار و گرفتم عزّت از گلزار تو
لطف اعجاز نگاهت از ازل من را خرید
خود گرفتی دست من گر که شدم دلدار تو
عفو کن این نوکرت را که ندارد جز تو کس
عفو کن این نوکری را که شده سربار تو
با نگاهی قلب رسوای مرا تطهیر کن
تا که شاید من شوم خاک در دربار تو
ای غریب فاطمه راهم بده در خیمه ات
تا شوم صبح و مسا با اشک هایم یار تو
خوب می دانم که در گوش تو مانده همچنان
ناله های مادر ِ بین در و دیوار تو
(آمده ماه صیام و می دهد هر روز وشب)*
غصّه های غربت جدّت علی آزار تو
چون سر بشکسته اش در بین محراب نماز
می چکد خون از نگاه خسته و غمبار تو
*(آمده شب های قدر و می دهد شب تا سحر)
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
.
#امام_زمان
#مناجات_انتظار_ویژه_ماه_رمضان3
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه والشریف
ای قرار ِقلب شیدا در کجا جویم تو را
ای بهشت آرزوها در کجا جویم تو را
آمده ماه صیام و زخم هجرت تازه شد
ای به زخم دل مداوا در کجا جویم تو را
روز وشب هستی تو ناظر بر گناهانم ببخش
رحمت باری تعالی' در کجا جویم تو را
شیعه مظلوم است بی تو،ای معزّالمؤمنين
ای همه دارایی ما در کجا جویم تو را
حسرت دیدارت آقا برده از دیده قرار
کی کنم رویت تماشا در کجا جویم تو را
در میان نوکرانت ،من نبینم بی کسی
ای بیابان گرد تنها! در کجا جویم تو را
محرم مسمار در شد، سینه ی یار علی
ای جواب آه زهرا در کجا جویم تو را
بین محراب عبادت،از سر بغض عدو
شد شکسته رأس مولا،در کجا جویم تو را
از جفای قوم ظالم،کشته شد جدّت حسین
تشنه در بین دو دریا،در کجا جویم تو را
شد کنار مقتل او روبه روی زینبین
بر سر عمّامه دعوا در کجا جویم تو را
بسته شد دستان زینب،همسفر شد با عدو
شد کتک جای تسلّی' در کجا جویم تو را
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
#مناجات_انتظار_ویژه_ماه_رمضان4
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
ای پناه قلب ما آقا نمی آیی چرا
آخرین نور خدا آقا نمی آیی چرا
هر کجا را با امید دیدن تو گشته ام
در کجا جویم تو را آقا نمی آیی چرا
کی گدای دیدن یک لحظه خال هاشمیت
می شود حاجت روا آقا نمی آیی چرا
سامرایی، کاظمینی، در بقیعی یا نجف
یا که در کرب وبلا آقا نمی آیی چرا
منتظر مانده میان کوچه با روی کبود
مادرت خیرالنسا آقا نمی آیی چرا
پشت درب خانه ی حیدر هنوزم مانده است
ناله ی( مهدی بیا) آقا نمی آیی چرا
بین محراب عبادت در میان سجده اش
فرق حیدر شد دو تا آقا نمی آیی چرا
زیر سقف خانه ی خود از جفای همسرش
خون جگر شد مجتبی' آقا نمی آیی چرا
رأس جدّ اطهرت در مقتل کربوبلا
شد شکسته با عصا آقا نمی آیی چرا
یک هزار و نهصد و پنجاه زخم کینه ها
با تنش شد آشنا آقا نمی آیی چرا
ارباً اربا پیکرش از پستی ده بی حیا
زیر مرکب شد رها آقا نمی آیی چرا
شد برای پاره پاره پیکر جدّت کفن
قطعه ای از بوریا آقا نمی آیی چرا
عمّه ی مظلومه ات همراه شمر و حرمله
رفته تا شام بلا آقا نمی آیی چرا
شد جواب ناله های دختران جدّ تو
تازیانه از جفا آقا نمی آیی چرا
خیزرانی شد لبش در غربت بزم شراب
بر روی تشت طلا آقا نمی آیی چرا
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
.
#امام_زمان
#مناجات_انتظار_ویژه_ماه_رمضان5
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
راه تاریک است، ماهم باش ای معبود من
روشنی بخش نگاهم باش ای معبود من
تا مقام ِ اکمل الایمان نصیب من شود
رهنمای کلّ راهم باش ای معبود من
بال پروازم بده، از فرش تا عرشم ببر
چون زمین خوردم پناهم باش ای معبود من
حُسن نیّت در دل پاکیزه جا دارد ،بیا
پاکی قلب سیاهم باش ای معبود من
با نگاهت زشتی پرونده ام زیبا شود
مصلح هر اشتباهم باش ای معبود من
از خطاهای دلم بگذر که من درمانده ام
باز ستّار گناهم باش ای معبود من
خیر یعنی نوکری در آستان اهل بیت
در همه جا خیرخواهم باش ای معبود من
با ظهور آخرین منجی ،عزیز فاطمه
مرهم یک عمر آهم باش ای معبود من
دل سیاه و جستجوی خیمه اش سخت است ،سخت
راه تاریک است ماهم باش ای معبود من
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
#مناجات_انتظار_ویژه_ماه_رمضان6
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
لیلة القدر قلوب روزه داران العجل
منتهای آرزوی هر مسلمان العجل
آمدم من باز با پرونده ای از سیّئات
تا بشویی نامه ام را مثل باران العجل
راه را کج رفته ام از ظلمت بار گناه
بر شب تار گناهان ،ماه تابان العجل
ماه قرآن آمده امّا بدون تالی اش
کی می آیی تا دهی آیات را جان العجل
خسته ام از این مفسّرهای جاهل،خسته ام
با تو تنها می شود تفسیر؛ قرآن العجل
ای بهار اصلی شیعه به پا نوروز کن
بی تو شد هر چار فصل ما زمستان العجل
فتنه در فتنه شده بی تو تمام روزگار
می دهی کی بر حیات فتنه پایان العجل
یا معزّ الاولیا بنگر که شد شیعه ذلیل
ای عدالتخواه حیدر، داد بستان العجل
گوش کن در بین دیوار و در خانه هنوز
مانده آه مادرت با چشم گریان، العجل
بین محراب عبادت، مرتضی خوانده تو را
با شکافی بر سر و درد فراوان العجل
در میان مقتل کربوبلا جدّت حسین
رفته زیر دست وپا با کام عطشان العجل
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
.
#میلاد_حضرت_قاسم
#کریم_دیگری
السلام علیک یا قاسم بن الحسن علیهماالسلام
حضرت اُمِّ وَلَد زادی کریم دیگری
آسمان بی کران مجتبی را اختری
آمده از نسل پاک تو حسن را زیوری
عرشیان و فرشیان را مه لقا و سروری
حضرت نجمه، عروس فاطمه، مادر شدی
کوری جعده ی ملعون، صاحب گوهر شدی
اوست شمشیر حسن، سردار کرّارحسن
اوّلین یاس همیشه سبز گلزار حسن
وارث زیبایی و انوار رخسار حسن
گوئیا که اوست در هر وصف،تکرار حسن
محفل انس ملائک ، خانه ی زهرا شده
شیعیان تبریک! مولامان حسن بابا شده
آمده آن کس که مِهرش قلب ما را حاکم است
دشمنی با دشمنش، بهر سعادت لازم است
هرکه شد شاه دو عالم درسرایش خادم است
او کریم ابن کریم ِ آل حیدر، قاسم است
چون پدر ،روح کرامت،مظهر جود وعطاست
جان به قربانش، نوه ی فاطمه ومرتضاست
بس که او زیباست الحق یوسف دوران شده
مات رخسار نکویش حضرت یزدان شده
با قدومش درد هر دلداده ای درمان شده
بر تن هر مبتلای مجتبی چون جان شده
ذکر لب های مجانین الحسن یا قاسم است
هرکه دنیایش حسن شد محشرش با قاسم است
هر ملک بر روی عرش حق غزل خوانش شده
هر که دیده جلوه اش را مست وحیرانش شده
حضرت روح الامین گهواره جنبانش شده
کلّ هستی ،روشن از خورشید رخشانش شده
به به از یمن قدوم قاسم و میلاد او
شد حسین بن علی بن ابیطالب عمو
اوست چون جدّش علی خیبرگشای دیگری
آمده تا بر عمو باشد یل جنگاوری
سیزده ساله ولی باشد خودش یک لشکری
بعد اکبر او شود بهر عمویش اکبری
آمده تا جای بابایش حسن ، دوّم ولی
او شود یار عموجانش حسین بن علی
اوست شیر دیگری از نسل سردار جمل
در میان کارزار ِ کربلا مرد ِ عمل
می کند محشر به پا با رزم های بی بدل
او شهادت را کند اعلام: اَحلی' مِن عسل
با دَم ِ (اِن تَنکُرونی) بر دل لشکر زند
ازرق شامی وآلش را به تیغش سر زند
وای از آن دم که او پیروز میدان می شود
ناگهان زندانی ِ چشم حسودان می شود
چون پدر تنها میان چند گردان می شود
تیرباران شد پدر،او سنگ باران می شود
تیغ دشمن می شود نازل به ماه مجتبی'
می شود فرقش دوتا مانند جدّش مرتضی
از شرار تیغ عَمرو بن سعید ِ بی حیا
می خورد با صورتش روی زمین کربلا
بین دشمن می زند وقتی عموجان را صدا
می زند در زیر نعل اسب دشمن دست وپا
زیر ثم مرکبان قدّش کشیده می شود
از غمش قدّ عموجانش خمیده می شود
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
.
#امام_علی
یاعلی مددی
مردمی که به تو نظر کردند..
چشم بر روی دیگران بستند
محتضرها به عشق دیدن تو
عوض احتضار، سرمستند
لقمه ی چرب و نرم بسیار است
نان خشک تورا هوس کردم
چشم و دل سیرهای این عالم
مست افطار ساده ات هستند
تیغ تو در نبرد میچرخید
آبروی حریف را میبرد
ملخک های آمده به مصاف
فوق فوقش دوبار میجَستند
ما که در ابتدای عشق توایم
ابتداهم که هیچ،قبل تریم
عاشقان تو مثل تمارند
سر سپردند و عهد نشکستند
دوستانت تقیه میکردند
دشمنانت دروغ میگفتند
دوست و دشمن تو آقا جان
همه در غربت تو هم دستند
کشتنت کار ابن ملجم نیست
ماجرا ماجرای ناموس است
شعله و سیلی و در و دیوار
بهر قتلت به میخ پیوستند
#سیدپوریاهاشمی ✍
....................................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#حضرت_قاسم
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
#امیر_عظیمی✍
بنویسید غزل افتاده
جلوه ی حُسن ازل افتاده
بنویسید که از عرش خدا
سیزده ظرف عسل افتاده
بنویسید که از پشت فرس
حسنِ جنگ جمل افتاده
بنویسید سر کشتن او
چقدر بحث و جدل افتاده
نوجوان است ولی بر جانش
چقدر دست اجل افتاده
ننویسید سرش دعوا شد
خاک زیر بدنش دریا شد
ننویسید که زیر سم اسب
سیزده مرتبه جسمش پا شد
ننویسید که پهلویش چون
پهلوی فاطمه ی زهرا شد
ننویسید که قدّ قاسم
به بلندی قد سقّا شد
با اشاره بنویسید فقط
باز هم قامت آقا تا شد
#شب_ششم_رمضان
#شب_ششم_محرم
.....................................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#ماه_مبارک_رمضان
#مناجات_روضه
باید بسوزانی مرا اما مسوزان
ما را به حق حضرت زهرا مسوزان
با پای خود اینجا رسیده عبد مجرم
پس آبرو داری کن و حالا مسوزان
پرداخت خواهم کرد تاوان گنه را
امروز جبران میکنم فردا مسوزان
فردای محشر آفتابش سخت داغ است
این ضعف مطلق را در آن صحرا مسوزان
سوز جگر میخواستیم از روز اول
دل را بسوزان پیکر ما را مسوزان
ما را در این دنیا و آن دنیا بگریان
اما در این دنیا و آن دنیا مسوزان
این گریه ها دور همش خوب است مارا
با هم بسوزان دائما ، تنها مسوزان
اصلا به گرمای نجف خاکسترم کن
اما قیامت محضر مولا مسوزان
در روضه بر سر کوفتم ، مشایه رفتم
این بنده را غفار سر تا پا مسوزان
من گریه کردم بر حسینت پس دلم را
جایی به غیر از روضه آقا مسوزان
#محمد_علی_بقایی
صورتش آفتاب را میساخت
شب و روز رباب را میساخت
پس خدا از سفیدی رویش
نقره ماهتاب را میساخت
شب آرامش حرم میشد
تا به گهواره تاب را میساخت
گیسوی درهمش به یک اعجاز
ناز شبهای خواب را میساخت
عرق چهره عطش سوزش
عطر سیب و گلاب را میساخت
چشم خیسش شکوه باران را
لب خشکش سراب را میساخت
امر میکرد اگر به کون و مکان
از همان خاک آب را میساخت
وَ مِنَ الماءِ کُلُ شَئِ حَی
روضه های کتاب را میساخت
در شکوه غریو استنصار
داشت محکم جواب را میساخت
قتل او بدترین گناه بشر
خدمت او ثواب را میساخت
پدر احمد ، پسر علی ، طف خُم
قصه بوتراب را می ساخت
تار قنداقه اش چو حبل الله
بحر مردم طناب را میساخت
حلق او در مسیر وصل حسین
بهترین فتح باب را میساخت
داشت دستور ابن سعد لعین
بدترین انتخاب را میساخت
سر برگشته ، حنجر پاره
معنی انقلاب را میساخت
سفره شام را یزید انداخت
حرمله تا کباب را میساخت
تیر در گردشی جنون آمیز
غصه بی حساب را میساخت
دست و پا میزد و نفس میبرد
شرم چشمان باب را می ساخت
#محمد_علی_بقایی ✍
سه شنبه ۸ فروردین ۱۴۰۲
.