.
#شهید
طور تجلّی
دلی که الفت دیرینه با بلا دارد
همیشه دست در آغوشِ اِبتلا دارد
دلی که طعم محبت چشیده میداند
«بلا» چه رابطهای تنگ با «وَلا» دارد
دلی که طور تجلّی شدهست سینهٔ او
چه التفات به جام جهاننما دارد
کسی که خاک سر کوی اوست منزل او
چه اعتنا به طلا و به کیمیا دارد
به عجز و زاری و خواری سخن نیالاید
کسی که درک درستی ز کربلا دارد
حسین گفت که ذلتپذیر نیست ولی
هنوز شاعر از این گفتهها اِبا دارد
حدیث واقعه را از #شهید عشق بپرس
که جاودانه حضوری به نینوا دارد
به نیزهها نظر انداخت هر که، با خود گفت:
خدا چه آینههایی خدانما دارد
بیا که از بدن پاره پارهاش پیداست
که شوق دیدن یاران جدا جدا دارد
به ناامیدی از این در نرفته است کسی
عزیز فاطمه دستی گرهگشا دارد
به جز خرابهنشین خمار چشم شما
خبر ز حال خراباتیان کجا دارد
جمیل دیدن سیر جلالی است گواه
که از کمال تو زینب چه بهرهها دارد
همیشه شمع مزار شماست «پروانه»
که هر چه شعله به دل دارد از شما دارد
#استاد_محمد_علی_مجاهدی✍
#شهدا
🇮🇷
.............................................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#حضرت_زهرا
بی تو ای یار مهربان علی
شعله سر می کشد ز جان علی
بی تو ای قهرمان قصه ی عشق
ناتمام است داستان علی
عیسی ار چار پله بالا رفت
دم آخر، ز نردبان علی
در عروج تو از ادب می سود
سر به پای تو، آسمان علی!
خطبه ی ناتمام زهرا کرد
کار شمشیر خونفشان علی
خواست نفرین کند، که زهرا را
داد مولا قسم به جان علی!
که ز قهر تو ماسوا سوزد
صبر کن صبر، مهربان علی!
ذوالفقار برهنه ی سخنش
کرد کاری به دشمنان علی
که دگر تا ابد بزنهارند
از دم تیغ جانستان علی
با وجودی که قاسم رزق است
ساخت عمری به قرص نان علی!
بعد او، خصم دون که می پنداشت
به سه نان می خرد سنان علی
بود غافل که چون به سر آید
دوره ی صبر و امتحان علی
دشمنان را امان نخواهد داد
لحظه ای تیغ بی امان علی
زینب! ای خطبه ی حماسی عشق
ای به کام علی، زبان علی
باش کز خطبه ات زبانه کشد
آتش خفته در بیان علی
دیدم انصاف را به کوچه ی عشق
سر نهاده بر آستان علی
نسب خویش را جوانمردی
می رساند به دودمان علی
عشق، چون من ارادتی دارد
به علی و به خاندان علی
رفت زهرا و اشک از دنبال
وز پی او روان، روان علی
خرمن او اگر در آتش سوخت
رفت بر باد خان و مان علی
بازمانده ست سفره ی دل او
غم و دردست، میهمان علی!
راز دل را به چاه می گوید
رفته از دست، همزبان علی
آن شراری که سوخت زهرا را
سوخت تا مغز استخوان علی
قصه را تازیانه می داند
در و دیوار خانه می داند
#استاد_محمد_علی_مجاهدی✍
.