eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.9هزار دنبال‌کننده
271 عکس
172 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. درد گنه نکردنم هرگز دوا نشد آخر گره ز بنده غمدیده وا نشد دیگر به حاجت دل من کس محل نداد ماندم غریب و حاجت قلبم روا نشد بیمار حال خویشم و بیمار تر شدم سهم من از مریضی حالم شفا نشد انسی گرفته ام به گناه وخطای خویش بازیچه ی گناهم و میل دعا نشد شیرینی اطاعت از خالقم کجاست؟ تلخم که تلخکامی من با خدا نشد! در بند معصیت شده ام پای بند او چون من اسیر دربه در وبی بها نشد با من چه کرده معصیتم، بی خدا شدم با من چه شد، که همچو منی بی حیا نشد از بسکه غرق در ظلماتم، که همچو من دیگر کسی به جرم و خطا رونما شد عمری چنان شدم که دگر با صدای من حتی هوا و نفس و هوس همصدا نشد شاعر: ✍ ................................... کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. تا ببینم رحمت پروردگار خویش را می‌شمارم باز جرم بی‌شمار خویش را روز و شب فرقی ندارد پیش من چون با گناه تیره کردم آسمان روزگار خویش را هر زمستان رفت، آمد یک زمستان دگر چون به دست خود خزان کردم بهار خویش را هیچ‌کس مانند تو خیر و صلاحم را نخواست کاش دستت می‌سپردم اختیار خویش را از همان روز ازل باید خدایی می‌شدم در حریم یار می‌جُستم دیار خویش را کاش دست مهربانت سایه‌بان من شود تا بپوشانم خطای آشکار خویش را صحبت از عفو و بزرگی و کرامت می‌شود تا به سمت تو می‌اندازم گذار خویش را تو یقیناً می‌شناسی خوب‌تر از من مرا من نمی‌دانم صلاح کاروبار خویش را عهد می‌بندم نباشم غافل از اعمال خود باز یادم می‌رود قول و قرار خویش را کاش می‌فهمیدم این آلوده‌دل من نیستم حال که عمری کشیدم انتظار خویش را بس که سر زد از من رسوا خطا و اشتباه عاقبت از دست دادم اعتبار خویش را پیله کرده نفس امّاره به جسم و روح من کاش روزی بشکنم قفل حصار خویش را آبرو بخشیدی و من آبرو بردم فقط در میان خلق کم کردم عیار خویش را خواب غفلت آمد و خود را به چشمم عرضه کرد در عوض دادم دل شب‌زنده‌دار خویش را چندقطره اشک و دست خالی و چشمان تر... با خودم آورده‌ام داروندار خویش را بین زندان گناهان یاد تو افتاده‌ام؛ تا مگر پیدا کنم راه فرار خویش را "یا الهَ العالَمین إِغفِر ذُنوبی بِالحُسِین" هرچه باشم روی لب دارم شعار خویش را # ای که با لب‌های تشنه قتل صبرت کرده‌اند... زینب از کف داده بعد از تو قرار خویش را .................................... کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. مادحِیّ و مدح حیدر می کنی خلوتت را کار دیگر می کنی خلوتت؛ خلوت نباشد هیچ گاه محضر حق باشی و گرم گناه! آنچه تو خلوت شماری جَلوَتست حاصل عمرت یقین از رِخوَتست مادح حیدر یقین حَیّه در است نه چنان باشد که حَیّه پرورست حَیّه باشد نفس تو اندر وجود رِخوَتت آید تو را وقت سجود زهر او اندر وجودت ساری است پادزهری را نجوئی خواری است می کند بیمار چشم و گوش تو هم شود ناکار قلب و هوش تو هوش از سر رفت غافل می شوی در. پی اعمال باطل می روی نفس خود را تا توانی هی بزن ای وهب رَه در حقیقت پی بزن والسّلامُ عَلَیٰ مَنِ اِتَّبَعَ الْهُدَیٰ وهّاب آقاجانی اوجاکی ( وهب)✍ ................................................................. گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein
. چکامه ی اشک من آهنگ اذان را دوست دارم صفای بی کران را دوست دارم به شب های مناجات و عبادت نسیم آسمان را دوست دارم بهار بی خزانِ بندگی هاست بهار بی خزان را دوست دارم نکردم بندگی امّا بدانید خدای مهربان را دوست دارم میان سجده های بی قراری سرشکِ بی امان را دوست دارم به پاس حرمت شب زنده داران مناجات نهان را دوست دارم خدا را میهمانیم و در این ماه حضور میهمان را دوست دارم کنار سفره ی مهمانی خویش وجود میزبان را دوست دارم کنار لاله ی سرخ شهیدان شمیم ارغوان را دوست دارم برای اُنس با مولای خوبان مفاتیح الجنان را دوست دارم گدای کوی جانانم همیشه امام انس و جان را دوست دارم به دنبالش روانم در همه عمر امیر کاروان را دوست دارم فغان و آه دارم بهر وصل اش من این آه و فغان را دوست دارم به شوق دیدن آن بی نشانه حریم بی نشان را دوست دارم جهان منزلگه یار است یاران بدین خاطر جهان را دوست دارم اگر در انتظار او نشستم بدان صاحب زمان را دوست دارم بُوَد کرب و بلا چون بوستانم هوای بوستان را دوست دارم به یاد کربلا و اشکِ زینب سرشک عاشقان را دوست دارم برای ناله های نینوایی صدای ناتوان را دوست دارم بگو ای «یاسرِ» بیچاره بازآ من اینگونه بیان را دوست دارم ** «یاسر»✍ .
. جز خطا راهی نرفتم، جز ریا کاری نکردم می‌توانستم که بهتر باشم، اصراری نکردم تا توانستم به تیمار خودم مشغول گشتم یاد رنجوری نبودم، فکر بیماری نکردم لقمه‌ی نان حرامی بر سر سفره نبردم آفرین، اما جدالی با رباخواری نکردم دست مسکین را گرفتن، با یتیمی قصه گفتن ذرّه‌ای ایثار لازم داشت؛ ایثاری نکردم مسجدم را هرکجا پُرجمعیت‌تر بود رفتم! رفتم امّا پرسش حال گرفتاری نکردم کاسه‌ی افطار را لبریز آوردم به خانه کودک همسایه را دعوت به افطاری نکردم! دزد را دیدم که از دیوار مردم رفت بالا خانه را دزدید و فریاد سزاواری نکردم! وای اگر چشم شهیدی حال و روزم را ببیند حال و روز مردُمم را دیدم و کاری نکردم! ✍ .