eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5هزار دنبال‌کننده
279 عکس
178 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. علیه السلام هر کسی که رعیت موسی بن جعفر می شود محو جاه و حشمت موسی بن جعفر می شود هر که در دنیا به او دستِ توسل می زند در قیامت اُمت موسی بن جعفر می شود آن که ارزش داد با مهر علی خود را، بگو.. نوکر با قیمت موسی بن جعفر می شود پاکی شیعه تماماً از امام کاظم است، شیعه غرقِ عصمت موسی بن جعفر می شود خوش به حال هرکسی که تا اَبد در دولتش سرفراز از رایت موسی بن جعفر می شود مطمئناً شامل الطاف زهرا و علی است هر که وقف هیئت موسی بن جعفر می شود یک نگاهش جان شیرین را به مُرده می دهد این همه از شوکت موسی بن جعفر می شود کظم غیظ و رأفت و احسان و جود و بندگی.. از صفات و عادت موسی بن جعفر می شود بوی جنت می‌رسد از مرقد او بر مشام.. کاظمینش جنت موسی بن جعفر می شود در عزایش هم رضا، هم دخترش معصومه است روضه خوانِ غربت موسی بن جعفر می شود رفت زندان تا که خرج ما کند خود را، بلی.. خرج دین هم ثروت موسی بن جعفر می شود یک زن بدکاره را تبدیل مومن می کند کار نیک از همت موسی بن جعفر می شود بین زندان هیچ کس همصحبت او نیست که.. درد و غم همصحبت موسی بن جعفر می شود نیمه ی شب ناله ی «خلصنی..» از دل میزند ناله هایش حاجت موسی بن جعفر می شود کُند و زنجیر و غُل و سیلیِ دشمن چیست که.. زیر آن خم قامت موسی بن جعفر می شود عاقبت هم روی تخته در تنش را می برند گریه آور حالت موسی بن جعفر می شود حاجتش را می دهد با دست بسته، آنکه را «ملتمس»بر حضرت موسی بن جعفر می شود .
. امشب تمام مُلک و مَلک در ترنم است چون موسم دمیدن خورشید هفتم است آن فیض لایزال که مشتق ز نور او خورشید آسمان رضا، نور هشتم است آن پرتو جمال خدایی که طور او آیینه‌زار حضرت معصومه در قم است موسای طور قرب که در پیشگاه او صدها کلیم بی «اَرِنی» در تکلم است بگرفت دست عیسی مریم ولای او کز پای دارِ فتنه، به چرخ چهارم است هر صبحدم فریضۀ حق بر امین وحی بر حضرتش ادای سلام ٌعلیکم است دلتنگی‌اش مباد که در غنچۀ لبش لطف شکوفه‌باری باغ تبسم است... نور خدا در آینۀ آفتاب تو حیرت‌فزای دیدۀ افلاک و انجم است عدل مجسمی تو و هر دادخواه را در بارگاه لطف تو شوق تَظَلُّم است یزدان نخواست تا غم روزی خورد کسی با لطف تو که قاسم الارزاق مردم است آن سر که نیست خاک درت در تنزُّل است وان دل که نیست جای تو، جای تألُّم است طاعات منکران تو در روز رستخیز آتش‌بیار معرکه مانند هیزم است در روز حشر جز تو شفیعی مبادمان جایی که آب هست چه جای تیمم است؟ با نعمت ولای تو «پروانه» را چه غم عمری‌ست در بهشت که غرق تنعم است ✍ .