eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5هزار دنبال‌کننده
276 عکس
174 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. بسم‌الله الرحمن الرحیم یا ربیع الانام و ربیع الایام شراب عشق نوشید آنکه در جامش علی باشد مسلمان می‌شود هرکس که اسلامش علی باشد خدا می‌خواست پیغمبر که پیغامش علی باشد ظهورش شد علی آغاز و انجامش علی باشد خدا آورد در شعبان علیِ آخرینش را خدا را شُکر می‌بینیم امیرالمومنینش را دلی دیگر نمی‌ماند که گیسویی کمند آمد بهشت اُفتاد در پایش که بالایی بلند آمد دهان ماکه وا مانده زبانِ ما که بند آمد دلیری دلپسند آمد امیرِ بی گزند آمد حسینش را ندیدیم و خدا آورد عینش را خدا آورد با نرگس حسین ابن حسینش را خدا آورده آری مرتضای مرتضا‌ها را همه ابن الکریم ابن الجواد ابن الرضا‌ها را پس از سوالقضا رو کرده او حُسن القضاها را که پُر کرده است بوی حُسنِ یوسف‌ها فضاها را عَلم بر دوش می‌آید به عالم گام می‌کوبد کنارِ مرقد زینب  عَلَم در شام می‌کوبد اگر این بال بگذارد هوای سوختن دارم قمار عشق یعنی که خیال باختن دارم "مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم هواداران کویَش را چو جانِ خویشتن دارم" دعایِ عهد می‌خوانم ببینم جانِ زهرا را ببینم تیغِ جوهردارِ خون‌خواهانِ زهرا را دوباره می‌دهد رزمش به میدان اعتبارش را همان وقتی که می‌گیرد به دستش ذوالفقارش را علی حَظ می‌کند وقتی ببیند تار و مارش را نیابد کافرش سر را نبیند الفرارش را چه میدانی که این سویش عَلم دست علمدار است چه رزمی می‌شود وقتی علی اکبر جلودار است نباید فرق باشد در ظهور و غیبتش ما را صدامان می‌کند حتما برای رجعتش ما را هوایی می‌کند روزی هوای صحبتش ما را خطیب کعبه می‌خواند برای بیعتش ما را زمانش می‌رسد نورش به این مُرداب می‌ریزد زمانش می‌رسد زهرا به پشتش آب می‌ریزد "مرا چشمیست خون افشان زِ دست آن کمان ابرو" جهان عاشق شود روزی از آن چشم و از آن ابرو چنان طوباست آن قامت که باشد سایبان ابرو زمین بی عشق می‌خُشکد ببار ای آسمان ابرو هوایِ ابری ما را بیا خورشید باران کن بیا ما را کنارِ خود شبی شش گوشه مهمان کن دل مجنون بجز با دیدنِ لیلا نمی‌سازد بجز تو هیچ کس با ما رعیتها نمی‌سازد مزار مادرت را غیر تو آقا نمی‌سازد و جز آب و هوای کربلا با ما نمی‌سازد شود آیا که با تو یک زیارت یک شب جمعه... بخوانی از اسارت از جسارت یک شب جمعه نوشتم که فراق تو چه خون انداخت در دلها "که عشق آسان نمود اول ولی اُفتاد مشکلها" نوشتم که علی دیدم در آن شیرین شمایلها "متی ما تلقَ من تهوی دعِ الدُّنیا و اهمِلها" الهی هب لنا عیداً که ما باشیم منظورش "سلیمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش" حسن لطفی ✍ .
بسم‌الله الرحمن الرحیم شبم پُر شد از ماهتابِ علی لبم تر شده از شرابِ علی رطب می‌شوم زیرِ ایوان او مرا می‌پزد آفتابِ علی در ایوان طلایِ علی دیده‌ام خداوندِ خود را به قابِ علی حساب و کتابِ خدا جور شد فقط با حساب و کتابِ علی بجز بیتِ زهرا ندارد زمین نَه تابِ پیمبر نَه تابِ علی همین گفت و گو شامِ معراج  بود سوالِ پیمبر جوابِ علی تَرَک خورد اگر کعبه طاقت نداشت که ذره کجا ، آفتابِ علی - - علی گفتم و مانده‌ام با علی که قسمت شود آخرین یاعلی سرا پرده‌ها را چراغان کنید پُر از طاقِ نصرت خیابان کنید مگو ماهِ شعبان که ذی‌الحجه است مرا نذرِ این عیدِقربان کنید کریمان به ما گوشه‌ای جا دهید کمی گیسوان را پریشان کنید تنزل نمایید ای ابرها تفقد به حالِ بیابان کنید از این خانه بوی کَرَم می‌رسد مرا میهمانِ حسن جان کنید گدایان برایش بقیع گر نشد دعا پیشِ شاهِ خراسان کنید اگر شد که مشهد اگر شد نجف گمی گریه در زیر ایوان کنید و یا کربلا زیر قُبّه روید بنالید و پاره گریبان کنید - - صدایش کنید العجل العجل دعایش کنید العجل العجل بیا تا خدا باده در خُم کند و دنیا نبی را تجسم کند بیا ذوالفقارِ علی هو کشد بیا تا که زهرا تبسم کند بیا با حسن دستِ ما پُر شود و جان با حسینت طلاطم کند بیا تا ابوحمزه‌ات بشنویم و باقر حدیثی ترنم کند بیا تا که صادق تصدق دهد بیا تا که موسیٰ تکلم کند بیا ای رضای جواد علی بیا تا زمین دست و پا گم کند - - رجز خوانِ زهرا به خیبر بزن  به انگشترت نامِ حیدر بزن بزن تکیه بر کعبه و پَر بکش بزن تکیه  الله‌اکبر بکش به سر دستمالِ علی را ببند و دستی به تیغِ دو پیکر بکش علمهای پیروزی خویش را تو بر دوش عباس و اکبر بکش برای تو و فتح عالم بس است به پیش اباالفضل حیدر بکش تقاص علی را به تیغِ علی سرِ خاکِ زهرایِ اطهر بکش مدینه بیا در جوارِ نبی غضب کن تقاص از دو کافر بکش انا ابنُ‌الحسینِ خودت را بگو قلم بر شب غیبت آخر بکش - - بیا گنبدِ مادرت را بساز زِ ایرانیان لشکرت را بساز تو را دیده‌ام بارها بارها ولی رد شدم مثلِ دیوارها تو را دیده‌ام گرچه نشناختم دریغ از شما پیشِ بی عارها سلام علیک و علیک السلام چه بسیار بوده چه بسیارها چه می‌بینی از دستِ مانند من؟ زده پینه دستت از این خارها بجز تو به رویِ من آورده‌اند بدهکاری‌ام را طلبکارها فقط آه بینِ بساطِ من است فقط آه دارند بیمارها کسی را نداریم ما را ببخش ندارند جز تو گرفتارها - - فقط جانِ این جمله دستم بگیر امیری حسین و نعم الامیر تو امواجِ سرخی و دریا حسین تو مجنونِ اشکی و لیلا حسین فقط از دهانِ تو باید شنید حسینم حسینم حسینا حسین مرا مادرم یاد داده تو را کنارم نشانم فقط با حسین شبیه حسینی صدا می‌کند تو را مادرت : جان زهرا حسین حسینیه میگردد آنجا که تو صدا می‌کنی آه جدّا حسین دو خط روضه می‌خوانم  اینجا بیا که طشتِ طلابود و لبها...حسین یتیمی از آن گوشه سر را شناخت فقط گفت بابا بابا حسین دل طفل شیرین زبان را شکست چنان زد به لب خیزران را شکست حسن لطفی ✍ .