eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.1هزار دنبال‌کننده
282 عکس
179 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
.. علیه_السلام خوشا به حالِ دل بی شکیب بعضی ها هزار غبطه به حال عجیب بعضی ها نمی رود ز سرِ این پرنده ی قفسی خیال بال و پر دل‌فریب بعضی ها قنوت وِتر … سحر … در جوار «شش گوشه» طبیب حاذق درد غریب بعضی ها! نصیب همچو منی؛ مهر تربت و حسرت! برات کرب و بلا، هی نصیب بعضی ها … دلم شکسته خدایا! مرا اجابت کن به حق حرمت امن یجیب بعضی ها به همنشینی پاکانِ کربلا رفته گرفته شال عزا، بوی سیب بعضی ها … ✍ .
. علیه_السلام بر تشنه محال است که آبی نفرستند از کوثرشان جام شرابی نفرستند بین دو حرم هروله کردیم ... محال است از چشمه ی زمزم مِی نابی نفرستند باور نتوان کرد ... سلامی بفرستیم آنگاه از این خانه جوابی نفرستند دیوار حرم شسته به اشک است ... بگویید تا قمصریان عطر و گلابی نفرستند بی گریه تباکی کن و بی اشک تظاهر حاشا که بر این گریه ثوابی نفرستند عمری ست اگرچه وسط نیل نشستیم از برکت این خانه عذابی نفرستند لب تشنه نبودیم در این شهر ... وگرنه بر تشنه محال است که آبی نفرستند در کرب و بلا قاعده ی شعر به هم ریخت بر تشنه محال است که آبی بفرستند ✍ .
. ((مدح حضرت علی علیه السلام)) به جز کوی تو ما را جان پناهی نیست یاحیدر به جز نام تو ما را تکیه گاهی نیست یا حیدر شدم سرگشته ی کویت، بیا راهی نشانم ده قسم بر تو، که جز راه تو راهی نیست یا حیدر منم عبد سیه رو و گرفتار و اسیر نفس ببخشایم که جز من دل سیاهی نیست یاحیدر منم آن سائل کویت ، غلام حلقه بر گوشت برای این گدا غیر از تو شاهی نیست یا حیدر تو ای مظلوم دوران،از غم تنهایی ات عمری نصیب دل به جز اندوه و آهی نیست یاحیدر فدای دیده ی اختر فشانت ای مه تابان چرا سهم گدا از تو نگاهی نیست یا حیدر؟ اگر چه عاصی ام آقا، اگر چه من گنهکارم ولی میخواهمت، اینکه گناهی نیست یا حیدر بدون حب تو هرگز مقام قرب حاصل نیست بدون تو جلال و شأن و جاهی نیست یا حیدر ✍ .
. دل و یاد خدا ...الحمدلله  سر و شور و دعا ...الحمدلله پس از عمری رفاقت با بدی ها  من و یاد خدا ...الحمدلله به پایم بند و زنجیر گنه بود  شدم ناگه رها الحمدلله من و پرونده ای یکسر تباهی  نشد چون بر ملا الحمدلله نباشد قابل این مهمانی من و ماه خدا الحمدلله ز درد معصیت بیمار بودم دل و دارالشّفاء الحمدلله کسی در ظلمتِ این سینه گاهی مرا میزد صدا الحمدلله ازآن دل مردگی بی هویت رسیدم تا کجا الحمدلله دلم دنبال خود اینجا کشانده نگاهی آشنا الحمدلله کجا دیدی که سلطانی نشیند کنار یک گدا الحمدلله سحر ها بعد از این یاد تو هستم امیر هل اتی الحمدلله یقین دارم شبی آیی سراغم گل خیرالنّساء الحمدلله اگر نوشم ز صهبای شهادت شوم بهرت فدا ...الحمدلله به دست خویش خاکم گر نمایی به صحن کربلا ...الحمدلله
و گریز به روضه ی سلام الله علیها من زنده ام اگر چه، ولی زنده نیستم من بندگی نکرده ام و بنده نیستم در سایه سار رحمت تو قد کشیده ام جز با نگاه لطف تو پاینده نیستم خیلی گناه کرده ام اما هنوز هم از صبر بی حساب تو شرمنده نیستم رویم سیاه و نامه ی اعمال من سیاه شرمنده از سیاهی پرونده نیستم یادی ز خوف قبر و قیامت نمی کنم خیلی به فکر توشه ی آینده نیستم دنیا و زرق و برق، دلم را ربوده است از عشق خالی ام، ز تو آکنده نیستم از راه و رسم شیعه فقط حرف می زنم اصلا به نام شیعه برازنده نیستم دل بسته ام به فاطمه و بچه های او اما برای فاطمه زیبنده نیستم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مولا چه دیده بود که هنگام غسل گفت: من مردِ غسل دادن این دنده نیستم ..................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. در تو چنانی که منم شیفته و دربه‌درت نظری کن که بیایم نظری در نظرت هر چه دیدی طمعِ بیشتر و بیشترم باز دیدم کرمِ بیشتر و بیشترت این همه جرم و خطا کرده‌ام و در عجبم نشد اصلاً که مجازات شوم با تشرت کیستم؟! این همه تحویل مَگیرم که منم... بنده‌ی عاصی و رسوا شده و خیره سرت شرمسارم که همیشه عوضِ این همه لطف بوده‌ام در همه‌ی عمر فقط دردسرت لطف کردی و رساندی منِ تنهاشده را به مناجات ابوحمزه و فیض سحرت قَسَمت می‌دهم امشب بِعَلیٍ بِعَلی قَسَمت می‌دهم آری، قسم مُعتبرت ثمر خلقت هستی‌ست در انگور نجف بچشان بر لب من، جُرعه‌ای از این ثمرت گفتمت راه تقرب به سویت چیست بگو گفتی از کرب و بلا راه بجویم به درت گفتم اصلاً چه زمان یاد حُسینت باشم گفتی آن ثانیه که سوخت زبان و جگرت گفتمت تشنه که گشتم چه‌کنم یادِ غمش گفتی آن لحظه مدد جوی ز چشمان تَرَت گفتمت روضه بخوان تا که دلم نرم شود گفتی از تشنه‌لبِ در دل خون غوطه ورت ** گفتم اصلاً چه شده خم شده آقا کمرش گفتی ای کاش نبینی غم و داغ پسرت کاش هرگز نشود تا که ببینی روی خاک مثل تسبیح تنش ریخته در دور و برت ✍ .
. شوق طاعت ز چه رو نیست مرا یا الله میل این بنده ، تو را نیست چرا یا الله عوض آنکه ره بندگی از سر گیرم گشته ام غوطه به عصیان و خطا یاالله باوجودیکه به غیراز ره تو راهی نیست آخراین بنده رود تابه کجا یا الله لایقت نیستم ای صاحب غفران و کرم من کجا و ز تو احسان و عطا یا الله کار تو جود و کرم باشد و از احسانت بده بر بنده ی بی شرم و حیا یا الله بنده ات آمده تا بندگی ات را بکند تو بده حال مناجات و دعا یا الله از تو دور است برانی ز سرایت مارا به امیدی به تو رو کرده گدا یا الله هر چه باشد به درت آمده این آلوده گرد عصیان ز دلش پاک نما یا الله این گدا آمده تا از تو اطاعت بکند گره بگشا تو از این بی سروپا یاالله قسمت میدهم ایدوست مراهم بپذیر به همان بی کفن کرب و بلا یا الله .
. گرفته حالم و بهرم نمانده جز پریشانی چنان فصل بهاران دیده ام گردیده بارانی من آلوده و همسفره با خوبان درگاهت!! نیم قابل، اگر چه دعوتم بر خوان مهمانی گره بیخود نمے افتد به کار هر کسے یارب گره افتاده بر کارم ز هر جرمے و عصیانی نمے دانم چرا کارم کشیده تا به رسوائی؟ ((چرا عاقل کند کارے که باز آرد پشیمانی؟)) به جاے آنکه نورانے کنم کاشانه ے دل را شدم در خانه قلبم ز فعل خویش زندانی چه ایامے که طی شد عمر من اندر بطالت ها چه ایامے که از عمرم گذشت اندر هوسرانی من بیچاره را هرگز نراندے از درت، دانم اگر چه لایق لطفت نبودم هیچ، میدانی به امید نگاهت آمدم اینڪ به درگاهت نگو این بنده ے آلوده را از خویش میرانی؟ شدم درمانده و در پشت در وامانده ات هستم درے بگشا که می‌دانم مرا آخر تو میخوانی منم مهمان ناقابل، تو هستے میزبان من پذیرایے کن از مهمان خود با جودو احسانے ✍ .
. (( مناجات)) دست خالے بر مگردانے گداے خانه را بے نصیب ازخود نسازے سائل کاشانه را من همان لب تشنه جام مناجات توام کے نصیب بنده میسازے مے پیمانه را هرکه آمدسوے توسرمست وسرخوش میشود روزے منهم کن اے ساقے تب میخانه را جان دهم گر رحمت خود را دریغ از من کنی بارالها کے نصیبم میکنے آن رحمت جانانه را؟ من ز هر کس دل بریدم تا رسیدم محضرت آشنایم کن ز الطاف خود این بیگانه را میشود آواره آن کس که تو را نشناخته واله و شیداے خود کن بنده ے دیوانه را گرد شمع محفلت گرم مطافم، سوختم غیر خاکستر نمانده حاصل پروانه را مرغ روحم شوق پروازهوایت کرده است بے تو گم کرده نشان بام و راه لانه را ✍ .
. هر شب قنوت او مسیر کهکشان می شد یک راه نوری از زمین تا آسمان می شد آری خدیجه هم مطهر هم معطَّر بود پس آب در دستش گلاب و زعفران می شد تا "یا رسول الله" از لبهاش برمی‌خاست آقای او، سر تا به پای خویش، جان می شد او تا قیامت سربلند از ابتلائات است حتی اگر صدبار دیگر امتحان می شد من مطمئن هستم اگر عمرش به دنیا بود مادربزرگی بی نهایت مهربان می شد خواندند ام‌المؤمنین او را، ولی ای کاش این ذکر نورانی، فرازی از اذان می شد یا مصحفی از عرش نازل می‌شد و در آن هر آیه اش مدح عیان او بیان می شد او سوره‌ ی مهر است و قلبش آیه ی نور است هر شب قنوت او مسیر کهکشان می شد سلام_الله_علیها ‌
. خدا، ای آشنایم، آشنایم حضورت نوربخش لحظه هایم به عصیان از تو گشتم دور و غافل به حال خود نگرداندی رهایم به دام این جهان گرچه اسیرم صدایت می زنم "یا ربّنایم" در این ماهی که لبریز است از خیر تو خوان ِ لطف گستردی برایم شیاطین را به غُل افکنده ای تو در این مَه بیشتر داری هوایم عناياتت پناهی امن و محکم حفاظت می کنی از هر بلایم برای داده و ناداده هایت سپاس از دل تو را گویم خدایم کریما، رو به درگاه تو دارم خدایا استجابت کن دعایم (صبا) ١۴٠٢/١/٩ .
. أَقْبِلْ عَلَىَّ، خسته و نالانم از خودم آغوش باز کن که گریزانم از خودم آغوش باز کن که به سوی تو آمدم اقرار می‌کنم که پشیمانم از خودم غیر از تلف شدن چه نصیبی مرا ز عمر ؟! آنگونه‌ام که سیر شده جانم از خودم پوشانده‌ام درونِ خودم را ز دیگران این ننگ را چگونه بپوشانم از خودم؟! از غیر خود چگونه شکایت کنم؟! که من مانند گردباد پریشانم از خودم از دیگران کناره گرفتن که سخت نیست توفیق دِه که روی بگردانم از خودم «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .