eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
6هزار دنبال‌کننده
276 عکس
204 ویدیو
44 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. باده ی مهر پیمبر جوشد از پیمانه اش بانویی که کعبه میگردد به دور خانه اش غم نباشد ، گر از او دورند زنهای قریش چار بانوی بهشتی هست چون پروانه اش روز تکذیب تمام شهر ، شد حامی دین آفرین بر آن زن و بر غیرت مردانه اش از صدای گریه ی کوثر دل خورشید سوخت دیده زمزم گشت و جوشید اشک دانه دانه اش فقر ، میگرید برای غربت آن بی کفن چون کند یاد از جلال و حشمت شاهانه اش آنکه اسلام است زیر سایه ی ایثار او سایبانی نیست بر آن تربت ویرانه اش ✍ .
. 87_ عزای حضرت خدیجه سلام الله علیها عزای حضرت حوا عزای هاجر شد عزای مریم عذرا عزای کوثر شد بگو به کعبه لباس سیاه بر تن کن بگو به مکه که چشم تو تا ابد تر شد به جبرئیل بگو آیه آیه نوحه کند که نوحه خوان مصیبت ، خود پیمبر شد غبار غصه بر آئینه ی رسول نشست و سر به جیب عزا ذوالفقار حیدر شد دل نبی که شکست از غم ابوطالب غمی رسید که این داغ دو برابر شد چه روزها که زنان قریش طعنه زدند به دختری که به در یتیم همسر شد میان آنهمه تکذیب شهر ایمان داشت زدند سنگ ، اگر بر رسول ، سنگر شد شد اولین زن تاریخ که گل اسلام به عطر اشهد توحید او معطر شد تمام هستی خود داد تا به لطف خدا به مادر همه ی اهل بیت مادر شد نبود تا که ببیند عروسی زهرا چقدر غربت بی مادری فزونتر شد نبود تا که ببیند چه زود یاس بهشت به رنگ سرخ شهادت رسید و پرپر شد نبود تا که ببیند شهید دختر او میان آتش دیوار و آتش در شد نبود تا که ببیند ز ضربه های غلاف کبود بازوی آن بضعه ی پبمبر شد نبود تا که ببیند چو لاله غرق به خون گلوی تشنه ی شبیر و لعل شبر شد نبود تا که ببیند که بوسه گاه رسول میان گودی خون بوسه گاه خنجر شد نبود تا که ببیند ز تیر حرمله ها چگونه غرق تبسم علی اصغر شد کنار تربت او آفتاب میسوزد کسی که بر سر اسلام سایه گستر شد اگرچه دور، از آن تربتم ، ولی دل من کنار قبر غریبانه اش کبوتر شد ✍ .
. همان دینی که شد مدیونت از شعب ابیطالب بر عالم کرده تکریم تو را مهر آفرین واجب شدی زینت فزای خانه ی طاها و آوردی گلی یکتا و در شان علی ابن ابیطالب خدا را دیده ای در چشمهایش بی گمان بانو که قلبت شد به عشق «رحمة للعالمین» راغب کم آورده است حاتم از شکوه بذل و بخشش هات و در تحریر اجر نیکی ات در مانده شد کاتب شدی سنگ صبور خاتم و نگذاشتی یک آن شود غم بر وجودش در هیاهوی زمان غالب اگرچه وصف تو سخت است ام المومنین شاید محمد رفت تا معراج ،وقتی شد تو را صاحب .
. در هیئت مادر، پی ِ مهدی جانیم مانند خدیجه منتظر می مانیم تا نور دل مادر ما برگردد عجّل لولیّک الفرج می خوانیم ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. ایام مجموعه در مدح‌ومرثیه سلام‌الله‌علیها رباعی۱ در شهر اگرچه رفت و آمد پر بود هر آینه از مقصد و مسند پر بود در باور تو خدا یکی، دوست یکی دیوان تو از مدح محمد پر بود رباعی۲ هر بار که کفر سدّ راهش شده بود یک‌زن همه‌ی پشت‌وپناهش شده بود وقتی که قریش نیز تکذیبش کرد ایمان خدیجه تکیه‌گاهش شده بود رباعی۳ هم عالمه بود او و هم عامله بود هم بالغه و عاقله و کامله بود جبریل خدیجه را بشارت می‌داد وقتی که به نور فاطمه حامله بود رباعی۴ ای یاور دین حق و حامی رسول نام تو بلند باد و سعی تو قبول در وصف تو گفتنی زیاد است، ولی این‌بس که تویی مادر زهرای بتول رباعی۵ دارد با خود هزار مقصد تاریخ از آینه‌های خوب یا بد تاریخ جز فاطمه‌وعلی ندیده زوجی مانند خدیجه و محمد تاریخ رباعی۶ کوشیدند و هزار خط فهمیدند تا شمّه‌ای از تو را فقط فهمیدند تو «راز درست بی‌نهایت» هستی گیرم که صحیح‌ها غلط فهمیدند رباعی۷ هر قطره‌ای از فضائلت یک دریاست توصیف تو آرزوی اندیشه‌ی ماست درباره‌ی اوصاف تو باید چه نوشت؟ «امّا فَهِیَ کَثیرةٌ لاتُحصی»ست رباعی۸ جبریل امین رساند پیغام به تو؛ ازجانب حق سلام و اکرام به تو از بس که حمایت از پیمبر کردی ایمان آورد دین اسلام به تو رباعی۹ هرچند که‌خود فیض‌عظیم‌اند همه در سفره‌ی فضل تو سهیم‌اند همه ارثیه‌ی سفره‌داری‌ات باقی ماند نسل تو کریمه و کریم‌اند همه رباعی۱۰ آن‌قدر که از خدا حیا می‌کردی از خواستن عبا ابا می‌کردی اما کفن تو از بهشت آمده بود پس پایه‌ی روضه را بنا می‌کردی ✍ .
. عرض تسلیت محضر حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها تمام زندگی ات خرج راه دین شده است حضور محکم تو سدِّ مشرکین شده است قلم به مدح تو هر وقت روی دست نشست به دفترم عرق شرم بر جبین شده است امیر عالم امکان علی ست دامادت و نام فاطمه با نام تو عجین شده است کنار تیغ علی صحبت از کرامت توست مقام زن چقدر با شما وزین شده است چقدر عاطفه باریده از نگاه شما که بهترین خدا با تو همنشین شده است تویی که مکه همه پا رکاب مهرت بود وجود کوثر تو بر جهان نگین شده است امین مکه دلش را سپرد دست شما کدام همسر پیغمبر اینچنین شده است فقط خدیجه سزاوار مادری ماست کسی که هستی بابای مؤمنین شده است پس از تو هر که به دنبال غصب نامت بود خلاف نام شما امِّ مفسدین شده است سلام_الله_علیها ✍ .
. ایام «السلام علیک یا ام المؤمنین یا خدیجة الغراء» دریای صبر و مظهر تقوا خدیجه است استاد حلم و معنی غَرا خدیجه است کوه وفا و معدن جود و یَم کرم سرچشمه ی فضائل دنیا خدیجه است چون زَر عیار عصمت او بی شمار بود، گنجینه ی محبت و اعلا خدیجه است در مهر و معرفت شده اُلگوی آسیه در بندگیش اُسوه ی حوا خدیجه است اول زنی که روی به اسلام کرده است اسلام از او شداست مصفّا، خدیجه است باشد به حق مُلقبِ بَر ام مؤمنین آری که خار دیده ی اعدا خدیجه است روشن به نور اوست دل و خانه ی رسول چون نور چشم و همسر طاها خدیجه است شمشیر مرتضی است اگر حافظ نبی مرهم به زخم سید بطها خدیجه است هم ثروت و جوانی او خرج دین شد است هم حامی و مشوق مولا خدیجه است فخریه می کند به جهان تا زمان حشر این منصبش که مادر زهرا خدیجه است تنها همین به مدح و بزرگی او بس است مادر بزرگ زینب کبری خدیجه است گر چه تنش کفن شده بین عبای ناب گریانِ شاهِ بی کفن اما خدیجه است .
. بخشندگی اهل کـرم ارثیه اش زهراست مرید حوزه ی علمیه اش آنکس که خدا سلام می داد به او امروز جهان نشسته در تعزیه اش .
. ای عاشق هر آیه‌ی قرآنِ پیغمبر ای اولین آرایه‌ی ایمانِ پیغمبر آرامشِ قلبِ قرارِ قلبِ این عالم سنگ صبور و مرهم هر آنِ پیغمبر ای باسلیقه ، بامحبت ، مادرِ باران بانوی خانه ،شاخه‌ی ریحانِ پیغمبر تا آخر دنیا نمک‌گیر مرامِ توست هر کس که خورده لقمه‌ای از نانِ پیغمبر مهمان نوازِ مهربانِ خانه‌ی رحمت بعد از تو ماتم می شود مهمانِ پیغمبر شعب ابی طالب کنارت باغ رضوان است دور از تو دنیا می شود زندانِ پیغمبر سخت است بعد از تو تمامِ لحظه های وحی ای دست‌پختِ تو توانِ جانِ پیغمبر رنگی دگر دادی تجارت را و عالم دید با سکه هایت ضرب شد احسانِ پیغمبر از آن همه ثروت نداری یک کفن حتی دارایی‌ات را کرده‌ای قربانِ پیغمبر جای کفن گفتی عبای همسرت کافیست گفتی عبا شد چشم ها گریانِ پیغمبر گفتی عبا شبه پیمبر یادمان آمد گفتی عبا ، پر اشک شد دامانِ پیغمبر شام غریبان حرم بود و عبا می‌سوخت در شعله‌های خیمه‌ی طفلانِ پیغمبر .
. در شب سوگ خدیجه (س) حامی قرآن و دین در رثایش حال شعرم گشته از داغش غمین دلبر عالم محمد (ص) بود اما گشت او دلبر و دلداده و دلدار ختم المرسلین اولین مومن به اسلام است در بین زنان بین زنها در مسلمانی و ایمان برترین بین مردان بود مولا با رسول الله قرین بین زنها هم خدیجه (س) با پیمبر همنشین بهترین غمخوار و یار و اسوه ی ایثار و صبر در مصیبتها و تلخی‌ها و سختی‌ها مُعین آن پرستاری که مرهم بود بهر مصطفی (ص) بین آماج غم و زخم زبان مشرکین از محبت گشت پیغمبر (ص) پدر بر امتش همسر دلسوز او هم گشت، امّ المؤمنین کیستی مادر! که ایزد هم سَلامت می رساند از زبان پیک وحیَش حضرت روح الامین کیستی بانو که از دامان پاکت سبز شد غنچه ی زهرای اطهر نِعمَ اَجرُ العامِلین مادری آموخت زهرا (س) از وجود مادرش تا که شد ام پدر ، صدر نساء العالمین در شما جمع است اوصافی که قرآن گفته است صابرین و صادقین و قانتین و منفقین دلبرش رفت و برایش سال، عام الحزن شد جان احمد گشت از هجران او اندوهگین رفت یار و یاورت پیغمبر اعظم! ولی شکر مثل فاطمه (س) زخمی نبود از جور کین خوش به احوالش عبایت گشت از بهرش کفن بی کفن بین حصیری نیست وقت واپسین از عبا گفتم به یاد کربلا افتاده ام قطعه قطعه پیکر پیغمبری روی زمین در کنار پیکرش بابا نشسته روی خاک ناله می زد وای فرزندم به آوایی حزین کربلا! بنگر که سبط حیدر کرار اوست زین سبب هر عضو او تکرار گشته اینچنین بهر بردن تا حرم بهرش عبا آورده اند با عبایی جمع گردد شاید اجزای نگین از عبا گفتم به یاد کودکی زیر عبا تا حرم می رفت و بر می گشت بابا شرمگین ✍ 1403/12/21 رحلت جانگداز حضرت خدیجه غراء تسلیت باد .
. سلام الله علیها ای همسر مکرمه ی مصطفی مرو پیشم بمان و جانم محمد بیا، مرو با رفتنت غریبی من را چه میکنی؟ ای تکیه گاه بیکسی هل اتا مرو دردانه ات بدون تو جان می‌دهد، بمان ای آشنا به غصه ی درد آشنا مرو مرهم برای زخم فراقت مرا که نیست غیر از نوای ناله و سوز و دعا، مرو این خانه را ز غصه مکن غصه دار خویش شور و صفا مبر تو ز ماتمسرا، مرو اینگونه ای که عزم سفر کرده ای بدان این دل بود ز بعد تو بیت العزا مرو رحمی به حال دختر خونین دلت نما رحمی به قلب زار و حزینش نما، مرو تابی برای داغ تو ما را نمانده است سخت است بار داغ تو بر شانه ها مرو مرگ مرا ز رفتن خود از خدا بخواه دیگر مخواه رفتنت از بین ما، مرو .
. سلام الله علیها همان دینی که شد مدیونت از شعب ابیطالب بر عالم کرده تکریم تو را مهر آفرین واجب شدی زینت فزای خانه ی طاها و آوردی گلی یکتا و در شان علی ابن ابیطالب خدا را دیده ای در چشمهایش بی گمان بانو که قلبت شد به عشق «رحمة للعالمین» راغب کم آورده است حاتم از شکوه بذل و بخشش هات و در تحریر اجر نیکی ات در مانده شد کاتب شدی سنگ صبور خاتم و نگذاشتی یک آن شود غم بر وجودش در هیاهوی زمان غالب اگرچه وصف تو سخت است ام المومنین شاید محمد رفت تا معراج ،وقتی شد تو را صاحب .