شعری از سهراب سپهری
صدای پای آب
اهل کاشانم
روزگارم بد نیست
تکّه نانی دارم، خُرده هوشی، سرِ سوزن ذوقی
مادری دارم، بهتر از برگ درخت
دوستانی، بهتر از آب روان
و خدایی که در این نزدیکی است
لای این شببوها، پای آن کاج بلند
روی آگاهی آب، روی قانون گیاه.
من مسلمانم
قبلهام یک گل سرخ
جانمازم چشمه، مُهرم نور
دشت، سجّادهی من
من وضو با تپش پنجرهها میگیرم
در نمازم جریان دارد ماه، جریان دارد طیف
سنگ از پشت نمازم پیداست
همه ذرّات نمازم، مُتَبَلوِر شده است...
چیزها دیدم در روی زمین
کودکی را دیدم، ماه را بو میکرد
قفسی بیدر دیدم که در آن، روشنی پَرپَر میزد
نردبانی که از آن، عشق میرفت بر بام ملکوت
من زنی را دیدم، نور در هاون میکوبید
ظهر در سفرهی آنان نان بود، سبزی بود، دوری شبنم بود
کاسهی داغ محبّت بود...
چون سبوی تشنه، ص ۱۴۰ و ۱۴۱.
#سهراب_سپهری
#صدای_پای_آب
🕋 وقت #نماز التماس دعا 🤲
#شعروادب
#ایران_من
╭ 🇮🇷 کانال شعروادب ایران من 🇮🇷
(
╰┈➤ @ashareiranman
✍ لطفا بہ اشتراک بگذارید⬆️ ⬆️