خورشید با ناز و رقص، رخ نمود
پیشانی مرداد ماه، تبدار بود
زمین، پرالتهاب و پر شور
کودکی بی کفش، میکرد عبور
زمین، شرمنده ی پای برهنه
آسمان، غمگین و بی ابر
زمین، بی حاصل و خشک
آسمان، شرمنده و اندوهبار
سفره ی بی نان و پستان، بی شیر
کودکی گریان و مادر غمگین
دستان فقر ،در مشت جنگ بود اسیر
مشت جنگ، بر صورت کودک غزه نشست
سایه ی فقر ،گشت خجل آه کشید
تکیه بر دیوار غم، گریان شکست
فهم غم این بار در شعر و قلم
تکرار عاشورا و حال محتشم
دیگر نشود تکرار حال محتشم
وعدهی صادق در راه است ای اهل قلم
وعده ای صدق باشد در سوره ی فرقان او
اندوه و غم گم میشود با دیدن سیمای او
.اللهم عجل لولیک فرج.
#معصومه_داداش_بهمنی.
#ارسالی_مخاطب
#شعروادب
#ایران_من
╭ 🇮🇷 کانال شعروادب ایران من 🇮🇷
(
╰┈➤ @ashareiranman
✍ لطفا بہ اشتراک بگذارید⬆️ ⬆️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
(قلب شاعران)
شعرها در دیگ قلب شاعران،
چه قل قل میکنند....
میسرایند از برای تو حسین...
از همان جایی که عشق،
جوشیده است....
از درون قلبشان نذر مردم میکنند.
اندرون قلب هامان ،
نفس قربانی کنیم.
چشمه ی جوشان بگردیم ،
عشق را جاری کنیم....
گر حسین در کربلا تنها بماند ،
یاری نماند.
حال در کرببلاییم .....
مهدی صاحب زمان یاری کنیم......
اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ
سلام بر تو اى صاحب عصر و زمان ؛ سلام بر تو اى جانشین خداى رحمان؛ سلام بر تو اى شریک و همسنگ قرآن؛ سلام بر تو اى داراى دلیل و برهان قاطع؛
سلام بر تو اى امام آدمیان و جنّیان؛ سلام بر تو و بر اجداد پاک و پدران پاکیزه ات که معصوم بودند ؛ و رحمت و برکت هاى الهى نثارتان باد.
( #معصومه_داداش_بهمنی )
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🤲
#شعروادب
#ایران_من
╭ 🇮🇷 کانال شعروادب ایران من 🇮🇷
(
╰┈➤ @ashareiranman
✍ لطفا بہ اشتراک بگذارید⬆️ ⬆️
#بهشت_کچڪ❣🌹
باغ بی رمق هر نگاهش....
چشم به راه آرزویی.
شبنم غم،روی هر پرچین باغ،خوابید ست.
امید خیالش آرام، چین دیوار نشست.
زیر گوش باغ، نسیم زمزمه هایش
دلیل رویش ست.
آن هنگام، آرزو در نگاهش ماسید.
مردی از راه رسید.
لای هر انگشت دست،
نهالی سبز ،رقصیده ست.
اندرون کیسه ی سبزینگی،
بذر و دانه، ذوق هم همراهشان.
دلبر و دلدار مرد.
زیر لب زمزمه کرد.
ای امیر آسمان و زمین،
تو که همراه شوی...
می سرایم با یقین.
بهشت کوچکی روی زمین ،
خواهم ساخت.
چند صباحی که گذشت.
بهشت گوشه ی باغ،
به زمین آمده ست.
در میان گل ها، آرام نشست.
چشمانش، مات آن ابر سپید،
که ناگه شکل یک پروانه شد.
بالهایش جنس یاس.
معلق در عطر اقلیم یاس،
خاطرات خفته اش ،بیدار شد.
آوای خوشی درون سینه اش...
آرام گفت:یادت آمد روزی
کنج باغ ،بوته ی یاس در عطش،
در انتظار خفتن، بقچه اش را میبست.
کوزه ات پر آب ، همه را بخشیدی.
کوزه ات شد خالی...
بر زبانت جاری و سلامی از دور
همه را هدیه به پروانه ی عطشان کردی.
دیگ نذری کنج باغ،در انتظار.
هر چه خواهی نذر کن...
خواهشت را هم بزن...
وقت باریدن غم،
چادرم چتر تو است.
زهرای اطهر یاس بود...
یاور پروانه اش عباس بود...
(یا علی)
#معصومه_داداش_بهمنی.
#شعروادب
#ایران_من
🇮🇷کانال شعروادب ایران من🇮🇷
(
╰┈➤ @ashareiranman
✍ لطفا بہ اشتراک بگذارید⬆️ ⬆️