آمدی جانم به قربانت ، ولی دیر آمدی !
من که دیگر کرده ام دل را به زنجیر آمدی !
آرزوی مادرم بودی ولی حالا چرا ؟!
دل که با جورِ زمان ، گشته ست درگیر آمدی !
تا پذیرفتم که دیگر "عشق" بی معنا شده ؛
منطقم را زیر و رو کردی ، نفسگیر آمدی ...
دیگر از "احساس" بیزارم ، خرابم ، خسته ام
صبحِ من پایان شده در شامِ دلگیر آمدی !
روزگاری عاشقت بودم که مُد بود عاشقی ؛
عشق افتاد از مُد و با این تفاسیر آمدی ... !
من شدم مخروبه ای غمگین و شهری منزوی ؛
ای که با انگیزه ی فتحِ جماهیر آمدی !
رفتی و ناچار ، جایت را رقیب اشباع کرد ،
دیر و غافلگیر و با تصمیمِ تسخیر آمدی ؟!
هر زمان، ماهی بگیری تازه می مانَد ولی ؛
مُردم از بی آبی و از بهرِ تدبیر آمدی ؟!
جان فدایت ! کاش قدری زودتر می آمدی ،
من خطی غمگین شدم حالا که تو شیر آمدی !
قهوه ی احساس من یخ کرده از سرمای دهر
من تو را تا داغ بودم خواستم ، دیر آمدی ...:)
✅ #نرگسصرافیانطوفان
#عصرتون رویایی🕊🌼
🇮🇷 ڪانال #شعروادب #ایران من 🇮🇷
┏━━━🌷💌💐━━━┓
👉 @ashareiranman 👈
👉 @ashareiranman 👈
┗━━━💐💌🌷━━━┛
عضویت در کانال 👆👆👆👆