مرثیه شهادت حضرت
#جواد_الائمه_علیه_السلام
و گریز روضه به کربلا
زین مصیبت قلب شیعه درخروش
ناله ای از پشت در آید به گوش
ناله ی جانسوز و آهی از عطش
می زند از عمق جان و حنجرش
قاتلش شد همسر ملعونه اش
کرده مسموم از جفا در خانه اش
دست و پا می زد عزیز فاطمه
پشت در بر پاست رقص و هلهله
یک کنیز از غربتِ او دل شِکست
آب آورد ، اُمِّ فضل ، راهش بِبَست
لیک آخر جرعه ای آبش نداد
پور زهرا تشنه بود و جان بداد
کربلا هم آب آورده هِلال
شمر کرد این آرزویش را مَحال
ای هِلال دیگر حسین سیراب شد
نا نجیب او قاتل ارباب شد
گفت کردی کار خود ای بی حیا
لرزه بر جانِ تو افتاده چرا
درجوابش گفت هلال سر شد جدا
می شنیدم مادری میزد صدا
کای بُنَّیَ ای غریب بی کفن
سر بریدن تشنه لب در پیش من
با فرج آن منتقم خواهد رسید
( یوسفی ) دارد به دیدارش امید
✍️ #محمود_یوسفی_مشهد
کانال اشعار محمود یوسفی مشهد مقدس
@asharmahmodusefimashhad
#مرثیه_شهادت_حضرت
#جواد_الائمه_علیه_السلام
#گریز_روضه_به_کربلا
موسم غمها شده در این جهان
گاهِ ماتم گشته بهرِ شیعیان
باز هم آقای عالم در عزاست
خانه ی جد غریبش کربلاست
تسلیت ای هشتمین نور ولا
شد جوادت کشته ی زهر جفا
زین مصیبت قلب شیعه درخروش
ناله ای از پشت در آید به گوش
ناله ای جانسوز دارد از عطش
دل بسوزد بر جواد و بر غمش
همسرِ ملعونه ی مولای ما
زد شرر با زهر ، بر ابن الرضا
دست و پا می زد عزیزِ فاطمه
پشت در بر پا نمودند هلهله
ناله های العطش می زد ولی
جز کنیزی بهرِ او نشکست دلی
ظرفِ آبی بهرِ او آورده است
ام فضل راهِ کنیزش بَسته است
لیک آخر جرعه ای آبش نداد
پورِ زهرا تشنه بود و جان بداد
کربلا هم آب آورده هِلال
شمر دون کرد آرزویش را مَحال
ای هِلال دیگر حسین سیراب شد
گفت شمر و قاتلِ ارباب شد
گفت ، کارِ خود نمودی بی حیا
لرزه بر جانت فِتاده پس چرا ؟
تا نمودم ای هِلال ، سر را جدا
می شنیدم مادری میزد صدا
کِای عزیزم ای غریبِ عالمین
تشنه لب ذِبحَت نمودند یا حسین
ای خدایا کی رسد مولای ما ؟
منتقم از بهرِ آلِ مصطفی
(یوسفی) آن منتقم خواهد رسید
ما به دیدارش همه داریم امید
✍️ #محمود_یوسفی_مشهد
اشعار محمود یوسفی مشهد مقدس
@asharmahmodusefimashhad
#مرثیه_شهادت_حضرت
#جواد_الائمه_علیه_السلام
#گریز_روضه_به_کربلا
موسمِ غم آمده در این جهان
گاهِ ماتم آمده بر شیعیان
باز هم آقای عالم در عزاست
خانه ی جدش مثالِ کربلاست
تسلیت ای هشتمین نورِ ولا
شد جوادت کشته ی زهرِ جفا
زین مصیبت قلبِ شیعه درخروش
ناله ها از پشتِ در آید به گوش
ناله ای جانسوز دارد از عطش
دل بسوزد بر جواد و بر غمش
همسرِ ملعونه ی مولای ما
زد شرر با زهر ، بر ابن الرضا
دست و پا می زد عزیزِ فاطمه
پشتِ در بر پا نمودند هلهله
ناله های العطش می زد ولی
جز کنیزی بهرِ او نشکست دلی
ظرفِ آبی بهرِ او آورده است
ام فضل راهِ کنیزش بَسته است
لیک آخر جرعه ای آبش نداد
پورِ زهرا تشنه بود و جان بداد
کربلا هم ، آب آورده هِلال
شمرِ دون ، کرد آرزویش را مَحال
ای هِلال ، دیگر حسین سیراب شد
گفت شمر و من دلم بی تاب شد
گفت ، کارِ خود نمودی بی حیا
لرزه بر جانت فِتاده ، پس چرا ؟
می نمودم من سرِ او را جدا
می شنیدم مادری میزد صدا
کِای عزیزم ،ای غریبِ عالمین
تشنه لب ذِبحَت نمودند یا حسین
ای خدایا کی رسد مولای ما ؟
منتقم از بهرِ آلِ مصطفی
(یوسفی) آن منتقم خواهد رسید
ما به دیدارش همه داریم امید
✍️ #محمود_یوسفی_مشهد
اشعار محمود یوسفی مشهد مقدس
@asharmahmodusefimashhad