eitaa logo
عآشقـٰانِ پࢪواز
490 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
8 فایل
بسم رب او:(🦋🌱! اینجا باهم حالمون خوبھ! چرا کھ پاتوق مونھ🍃😉 ما برآنیم که اندکی بهتر شویم:( هرچه بودی یا هرکه بودی مهم نیست مهم این است الان آن چه خواهے شد💎 بخوان از شروطمان در سنجاق📌 🎋در خدمتم: @asheghan_parvaz_313
مشاهده در ایتا
دانلود
روز دختر مبارک 😍 میگن امروز روز دختره! دلم می‌خواد توی گوش تموم دخترا بگم: زیباترین مخلوقات جهان، می‌بوسم قلب‌ تک‌تک شمارو که شما صاحب لطیف‌ترین احساس جهانین! که شیرینی حضورتون، قند می‌شه تو ثانیه‌های کسل‌کننده زندگی‌مون، که یخِ تموم غم‌ها و نگرانی‌ها رو آب می‌کنه! شما به جز عروسک‌هاتون، مادر تموم حس‌های قشنگی هستین که در هوای این زندگی معلقه! لطیف‌ترین مخلوقات زمین، روزتون مبارک!
حضرت محمد(ص) : «از خوش یمنی و خوبىِ زن است که اوّلین فرزندش دختر باشد.» چقدر قشنگ😍😍😍
ولادت حضرت معصومه (س) مبارک..:(🌻💛! @asheghan_parvaz
enc_16845324417672375628469.mp3
2.8M
دنیاقشنگ‌ترمیشه‌بالبخندم:)))' محکم‌گره‌ی‌روسریمومی‌بندم ! . .♥️😎
هدایت شده از - نــجـواۍِ‌ظهور -
Ali Ghelich - Roosari.mp3
3.85M
نقاشي‌لبخند‌خدا‌روی‌زمینی..🫀🥺
ــ ـــ پدر دختری:))))) 💖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در ضمن ، همیشہ‌ كه نباید گِله کرد ... یه بارم از ته‍ ِ دل بگو خدایا شُکࢪت ! :)❤️
🔻‏ولادت دختر آقا موسی ابن جعفر خواهر امام رضا جان و روز دختر رو به همه ی دختران ایران زمینم به ویژه دختران شهدای عزیزمون تبریک میگم🌹🌺 زیر سایه ی چادر خانم حضرت معصومه(س) عاقبت همتون بخیر و چشم بد ازتون دور باشه سید امیر حسینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•'🖤🌎'• سه دقیقه در قیامت! °° قسمت دوم |مجروح عمليات عمليات به خوبي انجام شد و با شهادت چند تن از نيروهاي پاسدار، ارتفاعات و كل منطقه مرزي، از وجود عناصر گروهك تروريستي پژاك پاكسازي شد. من در آن عمليات حضور داشتم. يك نبرد نظامي واقعي را از نزديك تجربه كردم، حس خيلي خوبي بود. آرزوي شهادت نيز مانند ديگر رفقايم داشتم، اما با خودم ميگفتم: ما كجا و توفيق شهادت؟! ديگر آن روحيات دوران جواني و عشق به شهادت، در وجود ما كمرنگ شده بود. در آن عمليات، به خاطر گرد و غبار و آلودگي خاک منطقه و... چشمان من عفونت کرد.آلودگي محيط، باعث سوزش چشمانم شده بود. اين سوزش، حالت عادي نداشت. پزشك واحد امداد، قطرهاي را در چشمان من ريخت و گفت: تا يك ساعت ديگه خوب ميشوي. ساعتي گذشت اما همينطور درد چشم، مرا اذيت ميكرد. چند ماه از آن ماجرا گذشت. عمليات موفق رزمندگان مدافع وطن، باعث شد كه ارتفاعات شمال غربي به كلي پاكسازي شود. نيروها به واحدهاي خود برگشتند، اما من هنوز درگير چشمهايم بودم. بيشتر، چشم چپ من اذيت ميكرد. حدود سه سال با سختي روزگار گذراندم. در اين مدت صدها بار به دكترهاي مختلف مراجعه كردم اما جواب درستي نگرفتم. تا اينكه يك روز صبح، احساس كردم كه انگار چشم چپ من از حدقه بيرون زده! درست بود! در مقابل آينه كه قرار گرفتم، ديدم چشم من از مكان خودش خارج شده! حالت عجيبي بود. از طرفي درد شديدي داشتم. همان روز به بيمارستان مراجعه كردم و التماس ميكردم كه مرا عمل كنيد. ديگر قابل تحمل نيست. كميسيون پزشكي تشكيل شد. عكسها و آزمايشهاي متعدد از من گرفتند. در نهايت تيم پزشكي كه متشكل از يك جراح مغز و يك جراح چشم و چند متخصص بود، اعالم كردند: يك غده نسبتاً بزرگ در پشت چشم تو ايجاد شده، فشار اين غده باعث جلو آمدن چشم گرديده. به علت چسبيدگي اين غده به مغز، كار جداسازي آن بسيار سخت است. و اگر عمل صورت بگيرد، يا چشمان بيمار از بين ميرود و يا مغز او آسيب خواهد ديد. كميسيون پزشكي، خطر عمل جراحي را باالي 60 درصد ميدانست و موافق عمل نبود. اما با اصرار من و با حضور يك جراح از تهران، كميسيون بار ديگر تشكيل و تصميم بر اين شد كه قسمتي از ابروي من را شكافته و با برداشتن استخوان باالي چشم، به سراغ غده در پشت چشم بروند. عمل جراحي من در اوايل ارديبهشت ماه 1394 در يكي از بيمارستانهاي اصفهان انجام شد. عملي كه شش ساعت به طول انجاميد. تيم پزشكي قبل از عمل، بار ديگر به من و همراهان اعالم كرد: به علت نزديكي محل عمل به مغز و چشم، احتمال نابينايي و يا احتمال آسيب به مغز و مرگ وجود دارد. براي همين احتمال موفقيت عمل، كم است و فقط با اصرار بيمار، عمل انجام ميشود. با همه دوستان و آشنايان خداحافظي كردم. با همسرم كه باردار بود و در اين سالها سختيهاي بسيار كشيده بود وداع كردم. از همه حالليت طلبيدم و با توكل به خدا راهي بيمارستان شدم. وارد اتاق عمل شدم. حس خاصي داشتم. احساس ميكردم كه از اين اتاق عمل ديگر بر نميگردم. تيم پزشكي با دقت بسياري كارش را شروع كرد. من در همان اول كار بيهوش شدم. _ ❌منبع: انتشارات شهید ابراهیم هادی‌'﴿pdf﴾' _ | | •••@asheghan_parvaz