#داستان_آموزنده 📚
✍️روزی مهندس ساختمانی، از طبقه ششم می خواهد که با یکی از کارگرانش حرف بزند. خیلی او را صدا می زند. اما به خاطر شلوغی و سر و صدا، کارگر متوجه نمی شود. به ناچار مهندس، یک اسکناس ۱۰دلاری به پایین می اندازد
تا بلکه کارگر بالا را نگاه کند!
کارگر ۱۰دلار را برمیدارد و توی جیبش می گذارد و بدون اینکه بالا را نگاه کند مشغول کارش می شود! بار دوم مهندس ۵۰دلار می فرستد پایین و دوباره کارگر بدون اینکه بالا را نگاه کند پول را در جیبش می گذارد!! بار سوم مهندس سنگ کوچکی را می اندازد پایین و سنگ به سر کارگر برخورد می کند. در این لحظه کارگر سرش را بلند میکند و بالا را نگاه میکند و مهندس کارش را به او میگوید!! این داستان همان داستان زندگی انسان است. خدای مهربان همیشه نعمتها را برای ما می فرستد اما ما سپاسگزار نیستیم و لحظه ای با خود فکر نمیکنیم این نعمتها از کجا رسید!! اما وقتی که سنگ کوچکی بر سرمان می افتد که در واقع همان مشکلات کوچک زندگی اند. به خداوند روی می آوریم!!
💎بنابراین هر زمان از پروردگارمان نعمتی به ما رسید لازم است که سپاسگزار باشیم قبل از اینکه سنگی بر سرمان بیفتد!!
#تلنگرانه | #غزه
#داستان_آموزنده
🔆ارزش حب على (ع) در بهشت
عبداللّه بن عباس گويد: سلمان را در عالم خواب ديدم ، به او گفتم : آيا تو غلام آزاد كرده رسول خدا (ص ) نبودى ؟ گفت : آرى بودم ، ديدم تاج ياقوتى بر سر دارد و لباسهاى عالى بهشتى بر تن پوشيده ، گفتم :
اى سلمان ، اين منظره حكايت از مقام عالى تو مى كند كه خداوند به تو عطا كرده ، گفت : آرى ، گفتم : تو در بهشت ، بعد از ايمان به خدا و ايمان به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) چه چيز را بهتر از همه چيز ديدى ؟
در پاسخ گفت :
ليس فى الجنة بعد الايمان باللّه و رسوله شى ء هو افضل من حب على بن ابيطالب (ع ).
ترجمه :
در بهشت ، بعد از ايمان به خدا و رسولش ، چيزى بهتر از دوستى على (ع ) نيست .
📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى