🏴خوشا آن روز بر صحنش بشینیم
✨ضریح و گنبد زردش ببینیم
🏴خوشا آن روز با یک یا حسینجان
✨میان کربلا آرام بمیریم
▪️السلام علیک یا اباعبدالله▪️
@asheghane_ba_shohada
#تلنگــــــر
🍒وقتی گیلاس با بند باریڪش به درخت متصل است همه عوامل در جهت رشدش در تلاشند..
💨• باد باعث طراوتش میشود
💦• آب باعث رشدش میشود
☀️• و آفتاب پختگی و کمال میبخشد
👌اما …
به محض پاره شدن آن بند و جدا شدن از درخت،
❌• آب باعث گندیدگی
❌• باد باعث پلاسیدگی
❌• و آفتاب باعث پوسیدگی و ازبین رفتن طراوتش میشود..
👈بنده بودن یعنی همین، یعنی بند به خدا بودن، که اگر این بند پاره شد، دیگر همه عوامل در نابودی ما مؤثر خواهد بود.
❌ پول ، قدرت، شهرت، زیبایی… تا بند به خداییم برای رشد ما، مفید و بسیار هم خوب است اما به محض جدا شدن بند بندگی، همه آن عوامل باعث تباهی و فساد ما می شود.😊
💜 @asheghane_ba_shohada
#دخملانه😌
● یـڪ زن بـا حجـــ💗ـــاب👇
[🌹] براے پدرشـ👨افتخــار؛
[🌸] براے برادرانشـ👬عــزت؛
[🌹]بـراے همسـرشـ💑گـنـج؛
[🌸]براے فرزندانشـ👧👦بهترین الگو؛
[🌹]و براے جامعہ آرامشـ😇مےباشد...
#بانــو_حواست_باشد☝️
#تو_الــگوی_جامعهای💙
🔶 @asheghane_ba_shohada
#شهیدانه
#تحول
#شهید_احمد_علی_نیری
داستان تحول از زبان خود #شهيد:
یه روز با رفقای محل رفته بودیم دماوند.یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو کتری روآب کن بیار…
منم راه افتادم راه زیاد بود کم کم صدای آب به گوش رسید.از بین بوته ها به رودخانه نزدیک شدم.تا چشمم به رودخانه افتاد یه دفعه سرم را انداختم پایین و همان جا نشستم بدنم شروع کرد به لرزیدن نمیدانستم چه کار کنم . همان جا پشت درخت مخفی شدم …
می توانستم به راحتی گناه بزرگی انجام دهم. پشت آن درخت وکنار رودخانه چندین دخترجوان مشغول شنا بودن .همان جا خدا را صدا زدم و گفتم خدایا کمک کن. خدایا الان شیطان به شدت من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی شود اما خدایا من به خاطر تو ازین گناه می گذرم ...
از جایی دیگر آب تهیه کردم ورفتم پیش بچه ها ومشغول درست کردن آتش شدم. خیلی دود توی چشمم رفت و اشکم جاری بودیادم افتاد حاج آقا حق شناس گفته بود هرکس برای خداگریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت گفتم ازین به بعد برای خدا گریه میکنم حالم منقلب بود و از آن امتحان سخت کنار رودخانه هنوز دگرگون بودم واشک میریختم ومناجات می کردم خیلی باتوجه گفتم #یا_الله #یا_الله…
به محض تکرار این عبارات صدایی شنیدم که از همه طرف شنیده میشد به اطرافم نگاه کردم صدا از همه سنگریزه های بیابان و درختها و کوه می آمد!!! همه می گفتند🌸 سبوح القدوس و رب الملائکه والروح… 🌸
از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد…” در سال۱۳۹۱ ، دفترچه ای که ۲۷ سال پس از شهادت احمد اقا داخل کیفی قدیمی که متعلق به ایشان بود ،بدست آمد .در آخرین صفحه نوشته بود که در دوکوهه مشغول وضو گرفتن بودم که مولای خوبان عالم حضرت مهدی(عج) را زیارت کردم...
منبع: #کتاب_عارفانه_شهید
@asheghane_ba_shohada
#شهیدانه
#خاطره
💠▫️یه روز نگاه کردم تو چشمای #حاج_ابراهیم گفتم ابراهیم چشمات چقدر قشنگن ،گفتم #چشمای تو خیلی زیبان و خدا چیزای زیبا رو برای ما نمی ذاره تو این دنیا برای خودش بر می داره
💠▫️مطمئنم حاجی تو وقتی #شهید بشی سرت جدا می شه #چشماتو خدا می بره.
#همسر حاج ابراهیم همت می گه چشمای ابراهیم من بخاطر این قشنگ بود
💠▫️یکی بخاطر اینکه این چشم ها #هیچوقت به گناه باز نشد
💠▫️دوم اینکه هر وقت خونه بود #سحر پا می شدم می دیدم چشمای قشنگ حاج ابراهیم دارن در خونه #خدا چه اشکی می ریزن
💠▫️گفتم من مطمئنم این چشما رو #خدا خاطر خواه شده چشمات نمی مونه.آخرش هم تو #عملیات_خیبر از بالای دهانش و لبهاش #سرش رفت چشما رو خدا با قابش برداشت و برد.
#شهید_محمدابراهیم_همت
🌻 @asheghane_ba_shohada