eitaa logo
🇮🇷رمان مذهبی امنیتی🇵🇸
5.2هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
251 ویدیو
37 فایل
✨️﷽✨️ . 💚ازاین‌لیست‌کپی‌ #حرومه!❌️ https://eitaa.com/asheghane_mazhabii/32342 . 🤍ن‍اشناس‌بم‍ون https://daigo.ir/secret/9932746571 . ❤️همه‌ی‌فعالیت‌هامون‌نذرظهورامام‌غریبمون‌مهدی‌موعود‌ عجل‌الله‌تعالی‌ فرجه‌الشریف . . ✍️رمان‌شماره ♡۱۴۸♡ درحال‌بارگذاری...
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷رمان مذهبی امنیتی🇵🇸
عمرتون باعزت و شبهاتون پر از عشق به اهلبیت علیهم‌السلام🌟🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤 🌟وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی 🌟عیون أخبارالرضا علیه‌السلام، ج۲ ص۱۳۶. 🖤رمان تاریخی، بصیرتی و معرفتی 🌟قسمت ۵۱ همگان چشم به مردی داشتند که کمی قبل از این در نماز انگشتری گرانبها بخشید و به افتخارش از آسمان آیه نازل شد و خداوند بی پرده به بندگانش، این مرد را به عنوان ولیٌ خودش بعد از پیامبر صلی الله علیه واله، معرفی نمود.. حال همگان به علی علیه السلام، خیره بودند، این مرد پهلوان همو که ندای آسمانی او را «لافتی الا علی و لا سیف الا ذوالفقار» خواند، می‌بایست، اعجازی دیگر رو کند. علی علیه السلام ، سلام نماز را داد و با اشاره پیامبر ، متواضعانه ازجابرخاست و به سمت ایشان رفت. علی کنار پیامبر قرار گرفت، رسول خدا یکی از دست هایش را به دور شانه های او انداخت و علی را بیش از قبل به خود نزدیک کرد و همانطور که با محبتی عمیق او را می‌نگریست، لبخندی زد... و سپس نگاهی به مرد عرب و طفل ترسان پیش رویش کرد و رو به پسرک که رد اشک هنوز بر گونه هایش باقی بود کرد و فرمود : _پسرم، آیا این مرد را دوست میداری؟ پسرک همانطور که نگاهی به پیامبر و نگاهی به علی میکرد، سرش را به نشانه تایید تکان داد و ناگهان همچون تیری که از کمان بیرون می‌جهد، ازجاپرید، خود را به پیامبر رساند و ابتدا دست پیامبر و سپس دست علی را بوسه باران کرد. پیامبر صلی الله علیه واله، که کل صورتش از شادی میدرخشید.رو به مرد عرب کرد و گفت : _برو به خانه و افکار مهمل نباف، این پسر، از آن توست و در حلال‌زادگی‌اش هیچ‌شکی نیست... با این کلام پیامبر ، همگان متوجه شدند که موضوع از چه قرار بوده... فضه که از فاصله ای دورتر شاهد وقایع بود. زیر لب تکرار کرد : _با این حرکت پیامبر برهمگان ثابت شد که محبت علی برابر است با حلال زادگی...یعنی هیچ حرامزاده ای علی را دوست نمی دارد و یعنی علی در دل تمام بندگان پاک دنیا جای دارد و چه زیبا میزان و ‌ترازویی را پیامبر به امتش نشان داد. در این هنگام پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: _« لا یحبه الا مومن و لا یبغضه الا منافق » و از این رو بود که بارها و بارها علی علیه السلام فرمود : _به خدا سوگند از جمله پیمان هایی که رسول خدا با من نهاده بود ، آن بود که جز منافق با من دشمنی نمی ورزد و جز مومن مرا دوست نمی شمارد.... 🌟ادامه دارد.... 🖤نویسنده؛ طاهره سادات حسینی https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5 🖤🌟🖤🌟🖤🌟
11.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌ آيا دشمني با اميرالمومنين عليه السلام نشانه حرامزادگيست ؟ 🌺 کانال کتاب الله وعترتی در ایتا - تصویری👇 https://eitaa.com/ketaballahvaetrate 🌺 کانال کتاب الله وعترتی در ایتا - صوتی👇 https://eitaa.com/ketaballahvaetrate2 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤 🌟وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی 🌟عیون أخبارالرضا علیه‌السلام، ج۲ ص۱۳۶. 🖤رمان تاریخی، بصیرتی و معرفتی 🌟قسمت ۵۲ آری هر روز که می‌گذشت، اعجازها بود که از آسمان می‌رسید، تلنگرهایی که خداوند بر بدنهٔ جامعهٔ اسلامی میزد، تا آنها که نمیدانند، بدانند و آنها که در خواب غفلت هستند، بیدار شوند و آنان که دنبال دنیا فتاده اند ، آخرت را دریابند. تمام این اعجازها و تلنگرها که مانند پیکانی رو به سوی زمین بود و گویی نوک این پیکان چیزی نبود جز اینکه «آگاه باشید که علی همان حق و حق همان علی ست»... بدانید که ... «علی در قرآن جاری ست و قران همه در علی آشکار است» ، بفهمید و ایمان بیاورید که ... «پس از پیامبر ، و برای شما نیست جز علی».. فضه، این دخترک شیرین سخن ، تمام این اشارات خداوند را که در قالب حرکات پیامبر یا آیات قرآن جاری بود میگرفت و به گوش جان می‌سپرد.. و انگار این مقدّر خداوند بود که دست تقدیر، او را از قصر پدرش بیرون آورد و به بهشت زندگی علی و زهرا وارد کند، چرا که او باید خود، در زمانی دیگر ، تمام آنچه را که دیده و شنیده بود و به آن ایمان آورده بود، بیرون ریزد و بر همگان آشکار کند تا شاید گمراهی به راه آید ، دنیاطلبی، عقبی طلب شود و فریفته ای راه مستقیم را بشناسد... فضه ازخوشحالی در پوست خود نمی‌گنجید، زیرا حال می دانست که همنشین «بهترین خلق» است و می‌دانست... درخانه‌ای زندگی میکند که آیهٔ تطهیر بر سر اهل خانه نازل شده ، می‌دانست محبت مولایی را به دل دارد که خداوند دل در گرو مهر او اولاد او دارد...می‌دانست که این محبت آنچنان پاک است که فقط دل‌های پاک را تسخیر می کند. هر روز شیرین تر از دیروز می‌گذشت و روزها شتابان ،مسیر خود را طی میکرد این روزها در مدینه خبرهای دیگری برپا بود و این‌بار نه مسلمانان ، بلکه مسیحیان اطراف، علی‌الخصوص ، به طلب حقیقت پای به این شهر مقدس نهاده بودند و می‌خواستند معرکه‌ای برپا کنند تا در آن معرکه، آخرین پیامبر خدا را به سخره گیرند، اما غافل از این بودند که محمد صلی الله علیه واله حق است... دینی که آورده حق است و خداوندش هم حق است و اسلام نیست مگر همان مسیحیت، که عیسی مسیح از آسمان آورد،اما اسلام کامل تر از مسیحیت است و‌ مسیحیت نیست مگر همین اسلام ، الفبای مسلمانیت... 🌟ادامه دارد.... 🖤نویسنده؛ طاهره سادات حسینی https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5 🖤🌟🖤🌟🖤🌟
🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤 🌟وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی 🌟عیون أخبارالرضا علیه‌السلام، ج۲ ص۱۳۶. 🖤رمان تاریخی، بصیرتی و معرفتی 🌟قسمت ۵۳ مکه بزرگترین پایگاه کفار قریش فتح شده بود و می‌رفت تا اسلام،سرتاسر شبه جزیره عربستان و حتی سرزمین‌های اطراف آن را مطیع خود سازد.. مردم نجران هم که مسیحی بودند و در منطقه مرزی حجاز و یمن زندگی می کردند، ماجرای ظهور پیامبر اسلام را شنیده بودند. در این هنگام بود که پیامبر نمایندگانی به سمت نجران فرستاد و نامه‌ای برای اسقف، بزرگ کشیشان مسیحی می‌نویسد، در قسمتی از این نامه آمده است که : ...من شما را از بندگی بندگان خدا به بندگی خدا فرا می‌خوانم و نیز از شما دعوت میکنم که از فرمانبری و ولایت بندگان خدا بدر آمده، ولایت خدا را پذیرا شوید ، اما اگر اسلام را نپذیرفتید، پس باید که جزیه بپردازید و اگر جزیه ندهید با شما اعلان جنگ میکنم. بزرگان نجران بعد از خواندن نامه پیامبر به شور و مشورت نشستند و مصلحت در آن دیدند که ابتدا با حضرت رسول وارد مذاکره شوند، شاید که با این روش بر او فائق آیند. از این رو به مدینه آمدند و با آن حضرت دربارهٔ درستی ادعای پیامبریش به بحث و مناظره پرداختند. ولی از آنجا که محمد صلی الله علیه واله دینش، سخنش ، کلامش دلیلش همه و همه حق است و نشأت گرفته از علم الهی خداوند است پس مذاکرات مسیحیان با پیامبر به شکست انجامید... و در پایان ، پیامبر به دستور خداوند، برای آنکه راه هرگونه فرار از حق و راستی را بر آنان ببندد، آنان را به یک نبرد جدید فراخواند. نبردی که به پیشنهاد باریتعالی بود ، او‌ که آفریدگار علی ست و عاشق این ولیّ آخرین پیامبرش... گویی خداوند در این سالها که بسیار هم حساس بود ، در هر موضوعی می خواست عشقش را به علی اعلی به رخ تمام جهانیان بکشاند. تا همگان راه از چاه بازشناسند...تا همگان در حصار امن دین قرار گیرند، تا پس از پیامبرش ولی بلافصل او رهبری کند این عالم خلقت را ... تا شورایی تشکیل نشود .... تا سقیفه ای شکل نگیرد... تا پهلویی نشکند، محسنی سقط نشود ، فرقی از هم نشکافد.. جگری پاره پاره نگردد... و سری بالای نی نرود... ولی داد از دست ابلیسان انسان نما که پا جای پای شیطان می گذارند و... 🌟ادامه دارد.... 🖤نویسنده؛ طاهره سادات حسینی https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5 🖤🌟🖤🌟🖤🌟
🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤 🌟وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی 🌟عیون أخبارالرضا علیه‌السلام، ج۲ ص۱۳۶. 🖤رمان تاریخی، بصیرتی و معرفتی 🌟قسمت ۵۴ قاصدان اسقف، یکی پس از دیگری به محضر پیامبر صلی‌الله‌علیه واله می‌رسیدند، آنها که اینک در مناظره شکست خورده بودند، به نوعی دنبال جبران مافات بودند تا آبروی از دست رفته شان را بازپس گیرند .. اما طرف آنان نه محمدبن عبدالله، بلکه خداوند و خالق این جهان هستی بود . در این هنگام، جبرئیل امین بر پیامبر نازل شد و آیه ای دیگر به ارمغان آورد : _«حق همان است که از جانب خدا به تو رسیده است پس مبادا که در آن شک و تردید کنی، پس هرکس با تو در مقام مجادله درآید، بعد از آنکه به وحی خدا آگاهی یافتی، پس به آنان بگو بیایید تا هر کدام، فرزندانمان و زنانمان و جانهایمان را بیاوریم و سپس به مباهله بر خیزیم، تا روز قیامت و نفرین خدا بر دروغگویان فرود آوریم«آل عمران۶۱»» به موجب این آیه ، خداوند راهی دیگر برای جنگ و نبرد پیش روی پیامبر و مسیحیان قرار داد، نبردی که هرگز در اسلام سابقه نداشت. جنگی که تازه بود و برای همگان تازگی داشت ، نبردی که به تعبیر خداوند در این آیه« » نام گرفت. خبر نزول این آیه و این نبرد عجیب ، گوش به گوش و دهان به دهان رسید و در اندک زمانی ، تمام اهالی مدینه از آن با خبر شدند. قاصدان اسقف مسیحی هم این جواب را که خداوند برای آنان تعیین نموده بود ، به سمع اسقف رساندند. مسیحیان نیز از این نبرد نوظهور متعجب شده بودند و با خود می‌گفتند باید به این نبرد تن دهیم و ببینیم که پیامبر اسلام چگونه و به همراهی چه کسی در این نبرد به مصاف ما خواهد آمد. اگر دیدیم که محمد بن عبدالله با اصحاب و سپاهیان خود با شوکت و‌جلال و جبروت به مباهله آمد، بی‌شک با او به جنگی بی‌سابقه و شدید برخواهیم خواست و تا خونش را نریزیم و اصحابش را تار و مار نکنیم ،از پا نخواهیم نشست.. اما اگر دیدیدم که او با بهترین کسان خود به میدان آمد ، آنوقت باید فکری دیگر کرد. روز موعود این نبرد را تعیین نمودند، روز۲۴ ذی‌الحجه سال نهم هجرت...و همگان در انتظار این بودند که پیامبر چه خواهد کرد و سرانجام این پیکار به کجا خواهد کشید . و فضه هم بی صبرانه منتظر رسیدن روز موعود بود... 🌟ادامه دارد.... 🖤نویسنده؛ طاهره سادات حسینی https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5 🖤🌟🖤🌟🖤🌟
🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤 🌟وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی 🌟عیون أخبارالرضا علیه‌السلام، ج۲ ص۱۳۶. 🖤رمان تاریخی، بصیرتی و معرفتی 🌟قسمت ۵۵ همه منتظر رسیدن روز موعود بودند و فکر میکردند آیا چه خواهد شد؟ اصلا منظور خداوند از این نبرد عجیب چیست؟ اما فضه با اینکه سن کمی داشت و در اسلام هم تازه مسلمان محسوب میشد ، با جان و دل فهمید که چه خواهد شد، او‌ مطمئن بود بار دیگر،عشق خداوند را به علی اعلی شاهد خواهد بود...او خوب می دانست که هر حکم خداوند هزاران راز و رمز پوشیده و آشکار دارد و در اینجا یکی از آشکارترین اهداف خداوند ، چیزی نیست مگر نشان دادن مقام مولا علی به جهانیان و اینبار پروردگار اراده کرده بود که این منزلت را نه تنها به چشم مسلمانان، بلکه بین مسیحیان نیز جار بزند و برملا کند. روز ۲۴ذی الحجه بود، همه در مکان تعیین شده گرد هم آمده بودند و منتظر رسیدن پیامبر بودند... و محمد بن عبدالله صلی الله علیه واله آمد و چه با شکوه آمد...جلال و جبروتش آنچنان بود که چشمان ملائک آسمان را به خود خیره نموده بود، مسیحیان که جای خود داشتند. شکوه آمدن پیامبر،نه آن شکوه پوچ و ظاهری بود که مسیحیان فکر میکردند. آنها دیدند که پیامبر، حسین را در آغوش دارد ، دست حسن را در دست گرفته است یعنی بدانید که اینان فرزندان محمد،برگزیدهٔ خداوند است. دخترش فاطمه زهرا در یک طرف او قدم برمی‌داشت و به کل ملت این اشاره آشکار بود که مقصود از زنانمان در آیه مباهله، کسی جز حضرت صدیقه‌طاهره سلام‌الله‌علیها نمی‌باشد و در سمت دیگر پیامبر صلی الله علیه واله ، علی اعلی قدم برمی‌داشت و این علی را اگر با همان آیه مباهله می‌خواستیم تفسیر کنیم میشد«جانهایمان»...آری پیامبر با عظمتی آسمانی و بی نظیر قدم به میدان مباهله نهاده بود... و چه زیبا خداوند پیامبر را به رخ عالمیان کشید و چه زیباتر به همگان گفت که علی علیه السلام نیست مگر جان محمد و محمد همان علی ست... و این اشاره ظریف را عاشقانی که دل در گرو مهر محمد و آل او داده بودند به تمامی گرفتند و سرمست از این صحنه ملکوتی بودند. مسیحیان با دیدن این صحنه تکان دهنده یقین کردند که اگر این پنج وجود مقدس که خداوند آنها را برگزیده ، دست به دعا بردارند و آنها را نفرین کنند، بی شک عذابی سخت بر آنان نازل می‌شود و کل جامعه مسیحیت کن فیکون می‌شود. پیامبر در آن روز بر فراز تپه ای قرار گرفت و حسن و حسین را به دوش گرفت و فاطمه و علی را در دوطرفش در آغوش کشید و به همگان اعلام کرد که اینان اهل بیت منند و فرمود آی دنیا از الان تا قیام قیامت بدانید که : _علی.....جان من است..علی جان محمد مصطفی است و گواهش آیه ۶۱سوره آل عمران.... و کاش که دنیا طلبان ان زمان دل در گرو این پیر غدار نمیدادند و پس از پیامبر دست به دامان ولیّ بلا فصل او‌میزدند ، محمد رفته بود ،اما جانش را در بین امت به ودیعه گذارده بود،تا امتش منحرف نشود... اما شیاطین دست به کار شدند تا امت محمد صلی الله علیه واله ،از مسیر اصلی اسلام منحرف گردد.... 🌟ادامه دارد.... 🖤نویسنده؛ طاهره سادات حسینی https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5 🖤🌟🖤🌟🖤🌟