سیدرضا نریمانی - حب الحسین.mp3
16.29M
#حب_الحسین_یجمعنا
و جده خیر الانام
غیر حرم به علم سلام
ای کرم تو علی الدوام
من #اربعین کربلا میخوام
🎤کربلایی #سید_رضا_نریمانی
👌شوراحساسی
👈پیشنهاد دانلود
#اربعین ✊
✅ @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌴 #جـــان_شیعه_اهل_سنت 🌴 #قسمت_سیصد_وهجدهم از یادآوری خاطرات تلخ گذشته، قفسه سینهام از حجم غم سن
🌴 #جـــان_شیعه_اهل_سنت
🌴 #قسمت_سیصد_ونوزدهم
خورشید کم کم در حال غروب بود🌆 و نمیدانم از عزم عاشقانه زائران شرمنده شده بود که اینچنین سر به زیر انداخته یا میخواست مقدمات استراحت میهمانان پسر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را فراهم کند که پرده روز را جمع میکرد تا بستر شب آماده شود. در منظره افسانهای غروب سرخ مسیر کربلا، تا چشم کار میکرد در دو طرف جاده،
🏴پرچمهای سرخ❤️وسبز💚 وسیاه🏴 بر روی پایههای بلندی نصب شده و در این میان، پوسترهای بلندی خودنمایی میکردند.
پوسترهایی که بیشتر در محکومیت 👈جنایات داعش و دیگر گروه های تکفیری و حمایت آمریکا از این فرقههای افراطی طراحی شده بود👉 و چه هنرمندانه رژیم صهیونیستی را مورد حمله قرار داده و مسبب همه مصیبتهای جهان اسلام میدانست.
در یکی از پوسترها تصویر با شکوهی از 💚سید حسن نصرالله،💚 دبیر کل حزب الله لبنان نقش بسته و در زیر آن عبارت جالبی از سخنرانی این شخصیت محبوب جهان اسلام نوشته شده بود:
«دولت که هیچ، کشور که هیچ، روستا که هیچ، ما حتی طویلهای هم به نام اسرائیل نمیشناسیم!»💪
عبارتی غرورآفرین که لبخندی فاتحانه بر صورتم نشاند☺️😍 و تشویقم کرد تا در همان لحظه نابودی اسرائیل را از خدا طلب کنم 🙏که هنوز صحنههای مصیبت بار جنایتهای این رژیم در همین ماه رمضان گذشته در غزه😒 را فراموش نکرده و میدانستم جنایتهای امروز داعش در عراق و سوریه هم بازی کثیفی برای سرگرم کردن دنیا و به فراموشی سپردن نسل کشی اسرائیلیهاست.
با غروب قرص خورشید، ما هم دل از این مسیر بهشتی کَندیم و برای استراحت🚶♂️😴 به یکی از موکبهای کنار جاده رفتیم. ساختمانی با دو سالن سیمانی مجزا برای بانوان و آقایان که با سلیقه فرش شده و صاحب موکب با خوشرویی تعارفمان میکرد تا داخل شویم و افتخار میزبانی از زائران امام حسین (علیهالسلام) را به او بدهیم. آسید احمد و مجید، وسایل مربوط به ما را از کولههایشان خارج کردند و به دستمان دادند که دیگر باید از هم جدا میشدیم و من به همراه مامان خدیجه و زینبسادات به سالن خانمها رفتم. دور تا دور دیوارهای سالن، تشک و پتو و بالشتهای نو و تمیزی برای استراحت میهمانان چیده شده و خانم صاحبخانه راضی نمیشد خودمان دست به چیزی بزنیم که خودش تشکها را برایمان پهن کرد☺️ و بالشت و پتو هم آورد تا راحت دراز بکشیم که اینهمه که ما از پذیرایی خالصانه و بیریای شیعیان عراقی لذت میبردیم،😍☺️ پادشاهان عالم در ناز و تنعم نبودند. زنان عربی که در همان سالن استراحت میکردند، دلشان میخواست به هر زبانی با ما ارتباط برقرار کرده، بدانند از کجا آمدیم و چه حس و حالی داریم☺️ و به جای من و زینبسادات که از حرفهایشان چیز زیادی متوجه نمیشدیم، مامان خدیجه با مقدار اندکی که از زبان عربی میدانست، هم صحبتشان شده و همچون کسانی که سالهاست همدیگر را میشناسند، با هم گرم گرفته بودند.😍 گویی #محبت امام حسین (علیهالسلام) #وجه_مشترک تمام کسانی بود که اینجا حاضر بودند و همین وجه مشترک، نه فقط عراقی و ایرانی که افرادی از کشورهای مختلف را مثل اعضای یک خانواده که نه، مثل یک روح در هزاران بدن، دور هم جمع کرده بود که با چشم خودم پرچمهایی از کشورهای مختلف آسیایی و آفریقایی و حتی کشورهایی مثل روسیه و نیوزیلند را دیدم و اینها همه غیر از حضور میلیونی زائران ایرانی و افغانی و دیگر کشورهای عربی منطقه بود.😊 مامان خدیجه با خانم عربی که کنارش نشسته بود، هم صحبت شده و من و زینبسادات بیشتر با هم حرف میزدیم.😍😍
⏪ ادامه دارد...
رمان زیبای 📚 #جان_شیعه_اهل_سنت
🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀
🌹🌹🌹🌹🌹
✍️ نویسنده:خانم #فاطمه_ولی_نژاد
🌟🌟🌟🌟
منتظر نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
✅ @asheghaneruhollah
🌴 #جـــان_شیعه_اهل_سنت
🌴 #قسمت_سیصد_وبیستم
مثل دو خواهر، روی تشک کنار هم نشسته و همانطور که پاهای خستهمان را دراز کرده بودیم، از شور و شوق همین روز اول پیادهروی میگفتیم که من پرسیدم:
_«به نظرت تا روز اربعین چند نفر وارد کربلا میشن؟»😊
ابروان کشیدهاش را تکانی داد و با لحنی فاخر پاسخ داد:
_«نمیدونم، ولی پارسال که حدود بیست میلیون اومده بودن!»😍😇
سپس در برابر نگاه متعجبم،😳 لبخندی زد و سرِ حوصله برایم توضیح داد:
_«قبل از اینکه بیام اینجا، ترجمه یه مقاله از یه روزنامه خارجی رو میخوندم؛ نوشته بود
(#مراسم_اربعین شیعیان، #بزرگترین حرکت مذهبی تو #دنیاست! حتی از مراسم #حج هم #بزرگتره!) »
و نمیتوانستم انکار کنم که فقط مرزهای ایران از هجوم جمعیت بسته شده و میدیدم که سه ردیف جاده موازی 🌴نجف به کربلا، 🌴دیگر گنجایش زائران را ندارد و اینهمه در حالی بود که به گفته عبدالله و چند نفر دیگر، داعش زائران اربعین را به عملیاتهای متعدد تروریستی تهدید کرده بود. سپس نگاهی به ظرفهای شام که هنوز روی زمین مانده بود، کرد و گفت:
_«ببین اینجا چقدر غذا و میوه و آب پخش میکنن! چه کسی میتونه بیست میلیون آدم رو سه وعده غذا تو چند روز بده و بازم غذا اضافه بیاد؟!!!😌 نویسنده همون مقاله نوشته بود که بعد از زلزله هائیتی، سازمان ملل و بعضی کشورها تو بوق و کرنا کردن که تونستن حدود پنج میلیون👉 وعده غذایی برای زلزله زدهها تهیه کنن. ولی تو مراسم اربعین بیست میلیون👉 آدم، حداقل چهار روز، سه وعده مهمون امام حسین (علیهالسلام) هستن و بازم کلی غذا اضافه میاد! تازه اگه جمیعیت چند میلیونی که از پونزده روز قبل از بصره و شهرهای جنوبی عراق راه میافتن رو حساب کنیم که دیگه فقط خدا میدونه چقدر غذا تو این مدت طبخ میشه!»😇
و حقیقتاً مقایسه میهمانداری شیعیان عراق با پخش غذا بین زلزلهزدگانی که به هر یک غذایی را به هزار منت میدهند، بیانصافی بود که میدیدم خادمان موکبها به زائران التماس میکنند🙏 تا میهمان سفره آنها شوند، که میدیدم برای پذیرایی از عزاداران امام حسین (علیهالسلام) به دادن غذا با دست راضی نمیشوند که روی زمین زانو میزدند و سینیهای غذا را روی #سرشان میگذاشتند تا میهمان امام حسین (علیهالسلام) را بر فرق سرِ خود اکرام کنند، که میدیدم پیرمردان سالخورده و محترمِ هر طایفه، با دست خود به کودکان رطب🍠🙏 تعارف میکنند و با چه عشقی تعارف میکردند که از سرانگشتانشان، عشق و علاقه چکه میکرد!
هر چند من هنوز هم نمیفهمیدم پسر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) از چه جامی اینها را اینچنین مست کرده که او را ندیده و پس از گذشت چهارده قرن از شهادتش، برایش اینگونه سر و جان میدهند! محو حرفهای زینبسادات شده 😟😯و نگاهم همچنان میان این زائران عاشق میچرخید که هر یک در گوشهای دراز کشیده و در اوج خستگی، نشانی از پشیمانی در نگاهشان دیده نمیشد که چشمم به یک زن جوان عراقی افتاد که به نظرم شش ماهه باردار 👼بود. آنچان خیره نگاهش میکردم که خودش متوجه شد، به چشمان متحیرم لبخندی زد😊 و من باور نمیکردم او در این وضعیت و با این بار سنگین، از رهروان پیادهروی اربعین باشد که دلم را به دریا زدم و با مهربانی پرسیدم:
_«شما سختت نیس با این وضعیت اومدی؟»😯
که خودم سختی این دوران را کشیده و حتی نمیتوانستم تصور کنم که زنی با حمل شش ماهه، این مسیر طولانی را با پای پیاده بپیماید، ولی متوجه حرفم نمیشد که مامان خدیجه به یاریام آمد و سؤالم را برایش ترجمه کرد.😊
⏪ ادامه دارد...
رمان زیبای 📚 #جان_شیعه_اهل_سنت
🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀
🌹🌹🌹🌹🌹
✍️ نویسنده:خانم #فاطمه_ولی_نژاد
🌟🌟🌟🌟
منتظر نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
✅ @asheghaneruhollah
9.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 بعد از سی و پنج سال آقا دعوتم کرد ...
🔻نگاه زیبای زائر کربلا به سختیهای مسیر پیادهروی اربعین
#حب_الحسین_یجمعنا
#اربعین
🏴 @asheghaneruhollah
50.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#زیارت_اربعین_تکلیفه
سلام✋آقا سلام تو راه #کربلام 😍
به امید خداااا منم دارم میام...
🎤حاج #امیر_کرمانشاهی
🎤حاج #محمود_کریمی
👌شور احساسی
#حب_الحسین_یجمعنا
#اربعین
✋زائرای اربعین #اتماس_دعا
🏴 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌴 #جـــان_شیعه_اهل_سنت 🌴 #قسمت_سیصد_وبیستم مثل دو خواهر، روی تشک کنار هم نشسته و همانطور که پاهای
🌴 #جـــان_شیعه_اهل_سنت
🌴 #قسمت_سیصد_و_بیست_ویکم
صورت زیبا و درخشان این مادر جوان از خنده پُر شد و با اشاره دست و به کلماتی با لهجه غلیظ عراقی پاسخم را داد که نه تنها سختش نیست که به #عشق امام حسین (علیهالسلام) میرود و ظاهراً مسیری #طولانی را تا اینجا پیموده بود که پاهایش #ورم کرده و مدام به ساق پایش دست می کشید تا دردش قدری قرار بگیرد و من همچنان محو😟 این عزم عاشقانه، تنها نگاهش میکردم که صدای پُر شور و نشاط کودکی، توجهم را جلب کرد.
پسر بچهای سه چهار ساله، 👦دسته ساک به نسبت بزرگی را گرفت و با ذکر «یا علی!» ✌️به لهجه عراقی، ساک را بلند کرد و به سمت مادرش آمد و دیدم مادرش همین بانوی باردار است و باور کردم کودکی که از زمان حضورش در جنین، زائر پیاده امام حسین (علیهالسلام) باشد، اینچنین عاشق پرورش مییابد. ساک 🎒را کنار مادرش روی زمین گذاشت و ورد زبانش نام امام حسین (علیهالسلام) بود که با قدمهای کوچکش مدام این طرف و آن طرف میرفت و تنها یک عبارت را تکرار میکرد:
_«یا ابوالسجاد ادرکنی!»😊
و گاهی دستش را به نشانه پاسخ به امامش بالا میبُرد و صدا بلند میکرد: «لبیک یا حسین!»✋ مامان خدیجه به نگاه حیرتزدهام😧 خندید☺️ و پاسخ اینهمه علامت سؤال ذهنم را با خوشرویی داد:
_«عراقیها بعضی وقتها امام حسین (علیهالسلام) رو به لقب ابوالسجاد، یعنی پدر امام سجاد (علیهالسلام) صدا میزنن!»😊
و من دلم جای دیگری بود و تازه میفهمیدم چرا مجید به هیچ عشوه و تطمیع و تهدیدی از میدان عشقبازی تشیع به در نمیشود که نه به کلام محبتآمیز من پای دلش میلرزید و نه از وحشیگریهای پدر و نوریه میترسید و مرد و مردانه پای عقیدهاش میماند که حالا میدیدم اینها در #جنین به عشق امام حسین (علیهالسلام) دست و پا میزنند، در #کودکی با ذکر امام حسین (علیهالسلام) شادی میکنند و در #جوانی و برومندی و پیری به نام امام حسین (علیهالسلام) افتخار میکنند و گویی پوست و گوشت و خونشان با عشق امام حسین (علیهالسلام) روئیده شده که حاضر بودند، جان بدهند و مِهر فرزند پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را از دست ندهند
و من از درک اینهمه عاشقی عاجز بودم که سرم را به دیوار تکیه دادم و چشمانم را بستم که دستانی قدرتمند شانههایم را گرفت و به لهجه عربی چیزی میگفت که نمیفهمیدم. زنی میانسال و تنومند، با هر دو دست شانههایم را گرفته و با صورتی که در اوج مهربانی به رویم میخندید، مدام کلماتی را تکرار میکرد و من تنها نگاهش میکردم که مامان خدیجه با خنده رو به من کرد:
_«الهه جان! میگه بخواب تا مشت و مالت بده!»☺️
و زینبسادات هم پشتش را گرفت:
_«الهه جون! خجالت نکش، بخواب! اینا دوست دارن!»😍
و من خجالت می کشیدم🙈 دراز بکشم و خانمی که جای مادرم بود، خستگی را از تنم به در کند و او دست بردار نبود که بلاخره تسلیم مهربانیاش شده و دراز کشیدم☺️ تا کمر و شانههایم را نوازش دهد و زمانی از آفتاب مِهر و محبتش آبم کرد که خم شد و به پاهایم دست میکشید و خاک قدمهایم را به چشم و صورتش میمالید.✋ از شدت خجالت سرخ شده و دیگر نمیتوانستم تحمل کنم که با اصرار فراوان بلند شدم و به هر زبانی که میتوانستم از مهربانی بیریایش تشکر کردم تا سرانجام خیالش از بابت من راحت شد و به سراغ بانویی دیگر رفت تا نشان افتخار پرستاری از میهمانان امام حسین (علیهالسلام) را به گردن بیاویزد.
مامان خدیجه اشکش را پاک کرد😢 و با صدایی که از عمق اعتقادات این شیعیان پاکباخته به لرزه افتاده بود، رو به من کرد:
_«الهه جان! اینا از خداشونه که بدن خسته و خاکی زائر امام حسین (علیهالسلام) رو مشت و مال بدن! بعدش هم برای تبرک، خاک لباسهای زائر رو به صورتشون میمالن تا روز قیامت با خاکی که از پای زائران اربعین به چهرهشون مونده، محشور بشن!»😭
و اینها همه در حالی بود که من نماز مغرب را در این موکب با آداب خودم و به سبک اهل سنت خوانده بودم و میدانستم از چشم اهالی موکب مخفی نمانده که من از #اهل_سنت هستم و میدیدم در اکرام و احترام من با زائری #شیعه، #هیچ_تفاوتی قائل نمیشوند که همه را در #مقام_میهمان امام حسین (علیهالسلام) همچون #نورچشم خود میدانستند.😍
⏪ ادامه دارد...
رمان زیبای 📚 #جان_شیعه_اهل_سنت
🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀
🌹🌹🌹🌹🌹
✍️ نویسنده:خانم #فاطمه_ولی_نژاد
🌟🌟🌟🌟
منتظر نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
✅ @asheghaneruhollah
🌴 #جـــان_شیعه_اهل_سنت
🌴 #قسمت_سیصد_وبیست_ودوم
روز سوم پیادهرویمان، زیر بارش رحمت🌧 و برکت خدا آغاز شد که از نیمههای شب، آسمان هم به پای زائران بیقراری میکرد و با دلتنگی به زمین بوسه میزد. من و زینبسادات، ملحفههای سبکی را روی سرمان کشیده بودیم تا کمتر خیس شویم و مامان خدیجه ملحفههایش را برای ما ایثار کرده و خودش چیزی نداشت که چادرش حسابی خیس شده بود. 😊آسید احمد و مجید هم روی کوله پشتیهایشان مشما کشیده بودند تا وسایل داخل کوله خیس نشود، ولی با اینهمه دردِ سر، قدم زدن زیر نوازش نرم و مهربان باران در میان خنکای پیش از طلوع آفتاب،🌌🌧 صفای دیگری داشت که گمان میکردم صورتم نه از قطرات باران که از جای پای فرشتگان نَم زده است.
کفشهایمان حسابی گِلی شده و لکههای آب و گِل تا ساق پای شلوار مجید پاشیده بود و اینجا دیگر کسی به این چیزها اهمیتی نمیداد که حالا فهمیده بودم این شیعیان به پاس #شکیبایی خانواده امام حسین (علیهالسلام)، همه #سختیهای این مسیر را به جان خریده و به یاد #اسارت اهل بیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) تمام مسیرهای منتهی به کربلا را با پای پیاده می پیمایند تا #ذره_ای از #رنج_های_حضرت_زینب (علیها السلام) و #دیگربانوان_حرم را به جان بخرند. هوا کم کم روشن میشد و آفتاب بار دیگر به رخسار خسته و دلسوخته عزاداران حسینی، عرض ادب میکرد🌇 که آسید احمد اشاره کرد تا در مقابل موکبی برای استراحت توقف کنیم. سالخوردهترین عضو کاروان پنج نفره ما بود و زودتر از دیگران خسته میشد که به احترام مقام پدرانهاش، کنار موکبی ایستادیم، ولی از کثرت جمعیت، صندلیهای موکبها پُر شده و مجبور بودیم سرِ پا بمانیم و میهمانوازی خالصانه عراقیها اجازه نمیداد ما را در این وضعیت ببینند که خادمان موکب به تکاپو افتاده و بلاخره برایمان تعدادی صندلی و چهارپایه تدارک دیدند تا نفسی تازه کنیم و به همین هم راضی نمیشدند که بلافاصله برایمان حلیم گندم🍲 و عدس آوردند و در این صبح به نسبت سرد و بارانی، چه صبحانه شاهانه و لذیذی بود😋 که انرژی رفته، به تنمان بازگشت و باز به راه افتادیم.
🚶♂️🚶♂️🚶♂️🚶♂️
امروز هوا سردتر شده و وادارمان کرده بود تا لباسهای گرمی که با خودمان از بندر آورده بودیم، به تن کنیم. دیگر کفشهایمان 👞👟کاملاً گِلی شده و در تراکم انبوه جمعیت که قدم پشت قدمهای همدیگر میگذاشتیم، آب و گِل از زیر کفشها به لباسها میپاشید و کسی اعتراضی نمیکرد که 👈در این مسیر هر چه سختی میرسید، عینِ نعمت و لذت بود. 👉حالا این قسمت از مسیر سر سبز تر شده و تقریباً اطراف جاده از 🌴نخلستانهای🌴 پراکنده پُر شده بود. طراوت باران صبحگاهی و نوحههای شورانگیزی که با صدای بلندی در فضا میپیچید، منظرهای افسانهای آفریده و باز به لطف رفتار حکیمانه آسید احمد و مامان خدیجه، من و مجید چند قدم عقبتر از خانواه آسید احمد، در دل سیل جمعیت و در خلوت عاشقانه خودمان قدم میزدیم.
بارش باران هم کُندتر شده🌦 و مجال یک هم صحبتی دلنشین را فراهم آورده بود که مثل همیشه مجید پیش دستی کرد و پرسید:
_«دیشب خوب خوابیدی الهه جان؟»😊
به سمتش صورت چرخاندم و دیدم نگاهش به انتظار جوابم تمام قد ایستاده که با لبخندی ملیح پاسخ دادم:
_«آره! خیلی خوب خوابیدم!»☺️
از احساس رضایتی که نه تنها به خاطر خواب راحت دیشب که از روز و شب این سفر در چشمانم میدید، به رویم خندید و با گفتن «خدا رو شکر!» در سکوتی شیرین فرو رفت.😇
⏪ ادامه دارد...
رمان زیبای 📚 #جان_شیعه_اهل_سنت
🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀
🌹🌹🌹🌹🌹
✍️ نویسنده:خانم #فاطمه_ولی_نژاد
🌟🌟🌟🌟
منتظر نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
✅ @asheghaneruhollah
⭕️ تفاوت سبک زندگی آیتالله خامنهای با ترامپ از نگاه مجله تایم
#امام_خامنه_ای تنها #رهبری است که مردم حاضرند برای او از جان خود بگذرند✋❤️
🔻 آخرین نسخه منتشر شده مجله «تایم» که به بررسی ابعاد فردی، اجتماعی و سیاسی رهبر معظم انقلاب پرداخته، حائز نکات قابل توجهی است.
🔻 این مجله در مقایسه سبک زندگی آیت الله خامنه ای با رئیس جمهور فعلی ایالات متحده آمریکا آورده است: «هیچ رهبر دیگری در دنیا به اندازه آیت الله خامنهای در سبک زندگی باترامپ تفاوت ندارد. آیت الله خامنهای به شدت متقی است و از امور دنیوی دوری میکند. وی ۵۵ سال است که با همسرش زندگی میکند. ترامپ فرد بیدینی است که سه بار زن گرفته و علاقه به خودنمایی دارد.»
🔻 در بخش دیگری از این یادداشت آمده است: «ترامپ لحظهای عمل میکند، بدون توجه به هیچ اصول مشخصی. آیت الله خامنهای در طول عمرش معتقد به مقاومت در برابر امپریالیسم آمریکا بوده که همان دکترین راهبردی جمهوری اسلامی است. آیت الله خامنهای به شدت اهل مطالعه است.
وی تنها رهبری است که مردم حاضرند برای او از جان خود بگذرند.»😍❤️
#اللهم_احفظ_قائدنا_الامام_سید_علی_خامنه_ای ❤️
🏴 @asheghaneruhollah
8.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دعوت پادشاه سعودی از امام خامنه ای!☝️
❌ تضعیف آل سعود مقدمه ایمن سازی حریم کعبه و تحقق ظهور است.
🎤 تحلیل جالب حجت الاسلام #طائب درباره دعوت پادشاه سعودی از رهبر انقلاب
#گام_دوم_انقلاب
#اربعین
#یمن
#بین_الطلوعین_ظهور
#اللهم_عجل_الولیک_الفرج
#اللهم_احفظ_قائدنا_الامام_سید_علی_خامنه_ای ❤️
🏴 @asheghaneruhollah