eitaa logo
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
596 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
276 فایل
✅ ارتباط با مدیر کانال: @a_m_k_m_d جلسات هفتگی:شب های پنج شنبه،اصفهان،درچه،خیابان جانبازان،کوی سیدمرتضی،مسجد سید مرتضی رحمه الله علیه هیئت عاشقان روح الله تاسیس ۱۳۷۷
مشاهده در ایتا
دانلود
🕠 📚 🐨 🖊 نویسنده: سید طاها ایمانی. 🔗 قسمت سی و هشتم 🇮🇷 سرزمین عجایب! 🛬 هواپیما به زمین نشست. 👲🏿واقعاً برای من صحنه عجیبی بود، زن هایی که تا چند لحظه قبل، با لباس های باز نشسته بودن، یهو عوض شدن! ‼️خیلی از دیدن این صحنه تعجب کردم... کوین، خودت رو آماده کن، مثل اینکه قراره به زودی چیزهای عجیب زیادی ببینی! 🎒 بعد از تحویل ساک و خروج از گمرک، اسم من رو از بلندگو صدا زدن! 🏫 رفتم اطلاعات فرودگاه... چند نفر با لباس روحانی به استقبال من اومده بودن، رفتار اونها با من خیلی گرم و صمیمی بود، این رفتارشون من رو می ترسوند... ⁉️چرا با من اینطوری برخورد می کنن؟! 👤 نفر اولی، دستش رو برای دست دادن با من بلند کرد! 👲🏿با تمام وجود از این کار متنفر بودم... به همون اندازه که یه سفید از دست دادن با ما بدش می اومد و کراهت داشت، اما حالا هر کی به من می رسید می خواست باهام دست بده! ‼️ باز دست دادن قابل تحمل تر بود، اومد طرفم باهام مصافحه کنه... 👲🏿خدای من... ناخودآگاه خودم رو جمع کردم و یه قدم رفتم عقب ... توی تصاویر و فیلم ها این رفتار رو دیده بودم، ترجیح می دادم بمیرم اما یه سفید رو بغل نکنم! 🇦🇺 من توی استرالیا از حق موکل های سفید زیادی دفاع کرده بودم ... چون مظلوم واقع شده بودن ... اما حقیقت این بود که از اولین روز حضورم در دادگاه... حس من نسبت به اونها... به تنفر تبدیل شده بود و هرگز به صورت هیچ کدوم لبخند نزده بودم... 👥👤 حالا هر بار که اینها با من صحبت می کردن بهم لبخند می زدن و من گیج می شدم! 👲🏿من که تا اون لحظه، از هیچ چیز، حتی مرگ نترسیده بودم ... از دیدن لبخندهای اونها می ترسیدم و نمی تونستم باهاشون ارتباط برقرار کنم ... رفتار محبت آمیز از یک سفید؟ 🚙 بالاخره به قم رسیدیم... وارد محوطه که شدیم چشمم بین طلبه ها می دوید ... ❤️ با دیدن اولین سیاه پوست قلبم آروم شد... من توی اون دنیای سفید، تنها نبودم... 🚪در زدیم و وارد اتاق نسبتاً بزرگی شدیم، همه عین هم لباس پوشیده بودن، اصلاً رده ها و درجه ها مشخص نبود! 👤 آقای نسبتا مسنی با دیدن من از جاش بلند شد... به طرف ما اومد و بهم سلام کرد... دستش رو برای دست دادن بلند کرد و برای مصافحه کردن اومد طرفم ... 👲🏿 گریه ام گرفته بود که روحانی کناری ... یواشکی با سر بهش اشاره کرد و اونم سریع، حالتش رو تغییر داد. ‼️ به خیر گذشت...!! 👀 زیرچشمی حواسم به همه چیز بود. غیر از اینکه من یه وکیل بودم که پایه درسیم، فلسفه و سیاست بود و همین من رو ریز بین و دقیق کرده بود ... ورود به دنیای جدید هم، این دقت رو چند برابر می کرد... 👤👲🏿👥 با این وجود، هنوز بین حالت ها و رفتارهای اونها گیج بودم که اون آقا رو بهم معرفی کردن ... رئیس اونجا بود ... تا حالا هیچ رئیسی جلوی پای من بلند نشده بود ... ‼️کم کم گیجی من، داشت به سرگیجه تبدیل می شد... . ⏪ ادامه دارد... رمان📚 🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀 🌹🌹🌹🌹🌹 🌟🌟🌟🌟 منتظر نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 👈 این جا صحبت از است ...❤️👇 ✅ @asheghaneruhollah
💟محمدرضا هم #مداح بود و هم فرمانده سفارش کرده بود روی سنگ قبرش بنویسند: #یازهــــرا (سلام الله علیها) اونقدر رابطه اش با #حضرت_زهرا قوی بود که مثل بی بی #شهید شد خمپاره خورد به سنگرش بچه ها رفتند بالاسرش دیدند ترکش خورده به #پهلوی چپ و بازوی راستش😔 📚 کتاب خط عاشقی 2 #شهید_محمدرضا_تورجی_زاده _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ __ _ _ _ _ _ _ _ _ _ ✍️ #چله_حدیث_کسا روز5️⃣1️⃣ به نیابت از #شهید_محمدرضا_تورجی_زاده نیت: تعجیل درظهور امام زمان_عج_ حاجت: نماز در کربلا به امامت #مهدی_فاطمه #یا_زهرا بگو، شروع کن✋ 🕌 #چلہ_نشــین_ڪربلا_بشیمـ_ان_شاالله #براےهم_دعــــــاڪنیـــمـ 📌👈 این جا صحبت از #عشق است ...❤️👇 🏴 @asheghaneruhollah
@karbobalair_حدیث کسا.mp3
5.38M
🌷 🌷 🎤بانوای گرم: ✨حاج مهدی سلحشور 📌 ؛ ✋نیت: تعجیل درظهور امام زمان_عج_ ✋حاجت: نماز در کربلا به امامت 🌹40 روز عاشقی🌹 بگو، شروع کن✋ 🏴 @asheghaneruhollah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 کلیپی تکان‌دهنده از واکنش سپهبد قاسم سلیمانی به درخواست یکی از فرماندهان در سوریه که میگفت: به خدا اگر بری جلو میزنن شما را! ویژگی های بی نظیر سردار از دیدگاه 🏴 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
نامه مردم ایران به ظریف #استیضاح_ظریف #غیرت / #بی_غیرت😏 #خون_سردار ❤️ 🏴 @asheghaneruhollah
💢 هشتگ در حال ترند شدن در شبکه های اجتماعی است 🔹 کاربران شبکه های اجتماعی در واکنش به یک تحقیر ملی دیگر توسط دولت روحانی و محمد جواد ظریف هشتگ را ترند میکنند 🔸 اگر شما هم موافق با استیضاح ظریف و مخالف حقارت ملی وطنمان هستید میتوانید از این هشتگ استفاده کنید
📌 عذر بدتر از گناه ظریف 🔻 در حالی که ترامپ پاسخ تحقیرآمیزی به درخواست مذاکره از سوی ظریف داده، جناب وزیرخارجه به جای پاسخ محکم، با یک توئیت ذلت بار دیگه به ترامپ گفته که متن مصاحبه من رو درست بخوان 🔻 اما همین متن مصاحبه که ظریف در توئیترش گذاشته نشان از درخواست مذاکره وی از قاتلین #سردار_سلیمانی داره. 🔸 ترجمه کادر قرمز رنگ 👈 #دولت_ترامپ می تواند گذشته خود را اصلاح کند، تحریمها را بردارد و به میز مذاکره برگردد. ما هنوز در میز مذاکره هستیم!!! 🔻 ظریف به هفته نامه اشپیگل آلمان گفته حتی بعد از شهادت #سرار_سلیمانی حاضر است با آمریکا مذاکره کند. ترامپ هم در جواب ظریف بهش گفته نه مرسی! #الفبای_سیاست #الفبای_غیرت #دیاثت_سیاسی #استیضاح_ظریف #انتقام_سخت 🏴 @asheghaneruhollah
توئیت/ #دکتر_وحید_یامین_پور ⭕️ ‏دلیل التماس اخیر ‎#ظریف برای مذاکره را در این تحلیل بی‌بی‌سی باید فهمید: ظریف از معادلات آینده‌ی سیاسی ایران حذف شده است 🏴 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🕠 📚 #داستان_دنباله_دار 🐨 #سرزمین_زیبای_من 🖊 نویسنده: سید طاها ایمانی. 🔗 قسمت سی و هشتم 🇮🇷 سرزمین عجا
🕠 📚 🐨 🖊 نویسنده: سید طاها ایمانی. 🔗 قسمت سی و نهم 🇮🇷 امام خمینی 👲🏿 نشستیم روی صندلی ها و جوانی برای ما شربت آورد، یکی از آقایون همراه، کنارم و حاج آقایی مقابلم... - حتماً خسته شدید... اول پرواز، بعد هم که تا اینجا توی ماشین بودید ... پیرمرد با لبخند با من حرف می زد و من از دیدن این رفتارها کلافه شده بودم! روال اینه که قبل از ورود به خوابگاه، دوستان تازه وارد میان و با هم گپی می زنیم، حالا اگر شما خسته اید، می خواید برنامه رو به فردا موکول کنیم. 👲🏿سری تکان دادم ... نه این چیزها برای من خسته کننده نیست ... 💬 و توی دلم گفتم: مگه من مثل تو یه پیرمردم؟... من آدمیم که با تلاش و سختی بزرگ شدم، این چیزها من رو خسته نمی کنه! 👤 دوباره لبخند زد، من پرونده شما رو خوندم، اینطور که متوجه شدم شما برای طلبه شدن مسلمان شدید. - اشکالی داره؟! 👤 دوباره خندید... نه... اشکالی که نداره اما عموم افراد بعد از اینکه مسلمان میشن... یه عده شون به خاطر علاقه به تبلیغ اسلام و آشنایی بیشتر، میان و طلبه میشن، تا حالا مورد برعکس نداشتیم ... ‼️به زحمت خودم رو کنترل می کردم... خنده هاشون شدید، من رو عصبی می کرد و ذهنم رو بهم می ریخت. - منم به خاطر طلبه بودن، مسلمان نشدم... مسلمان شدم چون شرط پذیرش تون برای طلبه شدن، بود! ‼️حالا اونها هم گیج شده بودن! حس خوبی بود، دیگه نمی خندیدن ... می شد امواج متلاطم سئوال های مختلف رو توی چهره شون دید! - توضیح اینکه واقعاً برای چی اینجام، اصلاً کار راحتی نیست، من از اسلام هیچی نمی دونم، اطلاعات من، در حد مطالعه سطحی از آیات قرآنه، حتی علی رغم مطالعات زیادی که کردم، بین فرقه ها و تفکرات گیر کردم و قادر به تشخیص درست و غلط نیستم، من فقط یه چیز رو فهمیدم، فقط اسلام قادر به عوض کردن تفکر تبعیض نژادیه، منم برای همین اینجام! 🚪سکوت عمیقی اتاق رو پر کرد! چهره روحانی مسن به شدت جدی شده بود: ⁉️ پس چرا بین این همه کشور، ایران رو انتخاب کردی؟! 👲🏿محکم توی چشم هاش نگاه کردم: ✊🏿 چون باید خمینی بشم... ⏪ ادامه دارد... رمان📚 🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀 🌹🌹🌹🌹🌹 🌟🌟🌟🌟 منتظر نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 👈 این جا صحبت از است ...❤️👇 ✅ @asheghaneruhollah
🕠 📚 🐨 🖊 نویسنده: سید طاها ایمانی. 🔗 قسمت چهلم ❄️ به سفیدی برف! 👤 همون چهره جدی، به شدت توی فکر غرق شد... اون روزها اصلاً نمی تونستم حدس بزنم، داشت به چی فکر می کرد، نمی شد عمق نگاهش رو درک کرد، اما از خندیدن بهتر بود. 👲🏿 من رو پذیرش کردن و راهی خوابگاه شدیم. فضای بزرگ، ساده و تمییزی بود... فقط ازشون درخواست کردم، من رو با سیاه پوست ها هم اتاق کنن، برام فرقی نداشت از کدوم کشور باشه، اما دلم نمی خواست حتی با یه گندم گون، توی یه اتاق باشم! 👤 یکی از آقایون باهام اومد تا راه رو نشونم بده. 🚪در اتاق رو که باز کردم: بهت زده شدم، تا وسط سرم سوخت!! 👱🏻‍♂️با صدای در، یه جوان بی نهایت سفید، با موهای قهوه ای روشن و چشم های عسلی جلوی پای من بلند شد! 👲🏿مثل میخ، جلوی در خشک شدم، همراهم به فارسی چیزی بهش گفت، جوان هم با لبخند جلو اومد و به انگلیسی شروع به سلام و خوش آمدگویی کرد. 👀 چند لحظه طول کشید تا به خودم بیام، از شدت عصبانیت، چشم هام داشت از حدقه بیرون می زد! 👱🏻‍♂️ دستش رو که برای دست دادن جلو آورد، یه قدم رفتم عقب! 🎒 بدون توجه به ساکم، سریع دوییدم پایین! 👣من رفتم... رفتم سراغ اون روحانی مسن! - من از شما پرسیدم توی خوابگاه، طلبه سیاه پوست دارید؟! شما گفتید: بله، و من ازتون خواستم، من رو توی اتاق اونها بگذارید، حالا یه گندم گون هم، نه ... اصلاً از این جوان، سفیدتر کسی وجود داشت که من رو باهاش توی یه اتاق بگذارید؟! 👤 نگاه عمیقی بهم کرد: فکر کردم می خوای خمینی بشی... 👲🏿 هیچ جوابی ندادم ... 👤 تو می خوای با فکر تبعیض نژادی مبارزه کنی و برای همین مسلمان شدی اما نمی تونی یه سفیدپوست رو تحمل کنی؟!... پس چطور می خوای این تفکر رو از بین ببری و به مردم یاد بدی، همه در برابر خدا، برابرن؟! 👲🏿خون، خونم رو می خورد، از خشم، صدای سائیده شدن دندان هام بهم بلند شده بود، یعنی من حق نداشتم، حتی شب ها رو با آرامش بخوابم؟! 👤 چند لحظه بهم نگاه کرد، اگر نمی خوای می تونی برگردی استرالیا! خمینی شدن به حرف و شعار... و راحت و الکی نیست! 👲🏿 چشم هام رو بستم... نه می مونم... 🚶🏿‍♂️این رو گفتم و برگشتم بالا... . ⏪ ادامه دارد... رمان📚 🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀 🌹🌹🌹🌹🌹 🌟🌟🌟🌟 منتظر نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 👈 این جا صحبت از است ...❤️👇 ✅ @asheghaneruhollah
میشود براے #دلم ڪارے ڪنے؟ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ __ _ _ _ _ _ _ _ _ _ ✍️ #چله_حدیث_کسا روز6️⃣1️⃣ به نیابت از #شهید_ابراهیم_هادی نیت: تعجیل درظهور امام زمان_عج_ حاجت: نماز در کربلا به امامت #مهدی_فاطمه #یا_زهرا بگو، شروع کن✋ 🕌 #چلہ_نشــین_ڪربلا_بشیمـ_ان_شاالله #براےهم_دعــــــاڪنیـــمـ 📌👈 این جا صحبت از #عشق است ...❤️👇 🏴 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
میشود براے #دلم ڪارے ڪنے؟ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ __ _ _ _ _ _ _ _ _ _ ✍️ #چله_حدیث_کسا روز
💠 💠 🌱‌‌ ابراهیم هر وقت اسم مادر سادات به زبان می آورد بلافاصله میگفت: سلام الله علیها. یکبار در زورخانه مرشد بخاطر ایام فاطمیه شروع به خواندن اشعاری در مصیبت حضرت زهرا کرد. ابراهیم همینطور که شنا میرفت باصدای بلند گریه می کرد و آنقدر گریه کرد که مرشد مجبور شد شعرش را تغییر دهد. روزی که از بیمارستان مرخص شد حدود ۸ نفر از رفقایش حضور داشتند ابراهیم گفت وسط اتاق پرده بزنید تا خانم ها نیز بتوانند بیایید می خواهم روضه حضرت زهرا بخوانم.
وقتی که چای #روضه_مادر مرا مست می کند کفران نعمت است به پیمانه لب زنم.... #موکب_حضرت_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام ⏱از هر سه شنبه الی شام شهادت 🕌خیابان شریعتی ، دارالقرآن کریم درچه ⬛️ #هیئت_عاشقان_روح_الله
فَکَیْفَ‌أَصْبِرُعَلَى‌فِرَاقِکَ ...؟ این‌‌همه‌دلٺنگےرا چگونه‌دراین‌دل ِٺنگ ‌جا دهم؟😭😭 · _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ __ _ _ _ _ _ _ _ _ _ ✍️ روز8️⃣1️⃣ هدیه به مادر سادات حضرت زهرا نیت: تعجیل درظهور امام زمان_عج_ حاجت: نماز در کربلا به امامت بگو، شروع کن✋ 🕌 📌👈 این جا صحبت از است ...❤️👇 🏴 @asheghaneruhollah
فاطِمه(س) می‌گُفت: الهـی..🤲!""عَجّـِــل وَفاتـی""😔 و علی(ع)‌ می‌گفت: نرو آرامشَــم..💔 فاطمــه رفـتــــ💔🕊... و علی ماند و چـ🕳ـاه و مردمی که جواب سلامش را هم نمی‌دادند😔 ایام حزن و اندوه آل الله و شهادت مادرمان خانم #فاطمه_زهرا سلام الله تسلیت #فاطمیه 🏴 @asheghaneruhollah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⬛️ 🔎 ؟ 👈 وقتی خبر شهادت حضرت زهرا(س) را به امیرالمومنین دادند... یا رسول الله! من با این بچه های بی مادر چه کنم؟ 🎤حجت الاسلام روضه 🏴 @asheghaneruhollah
Panahi-Fatemieh21398[01].mp3
4.49M
⬛️ 🔎 کوثر داره میسوزه،پیکر داره میسوزه پیش چشم بچه هاش،مادر داره میسوزه 😭😭 🎤کربلایی شور روضه ای 🏴 @asheghaneruhollah
بےِمروٺ‌هایه‌جورےمادروزدن امام‌حسن‌خانوموبغل‌ڪرد خانم‌گفٺ‌حسن‌ٺوجلوبیوفٺ راهونشونم‌بده😭😭
عصابه‌دسٺ‌مادرجوان‌بده حسن‌ٺوچادرم‌راٺڪان‌بده😭