eitaa logo
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
597 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.9هزار ویدیو
278 فایل
✅ ارتباط با مدیر کانال: @a_m_k_m_d جلسات هفتگی:شب های پنج شنبه،اصفهان،درچه،خیابان جانبازان،کوی سیدمرتضی،مسجد سید مرتضی رحمه الله علیه هیئت عاشقان روح الله تاسیس ۱۳۷۷
مشاهده در ایتا
دانلود
💞☘️بسْمـِ اللّهِ القاصِمـ الجَبّارین☘️💞 🇮🇷رمــــــــان شهدایی و 🇮🇶 💣قسمت شاید اگر میماند، برایش میگفتم تا این بار طوری عدنان را ادب ڪند ڪه دیگر مزاحم ناموسش نشود. اما رفت تا من در ترس تنھایی و تعرض دوباره عدنان، غصه نبودن حیدر و دلشوره بازگشتش را یڪ تنه تحمل ڪنم و از همه بدتر وحشت اسارت فاطمه به دست داعشی‌ها بود. با رفتن حیدر، دیگر جانی به تنم نمانده بود ونماز مغربم را با گریه‌ای ڪه دست از سر چشمانم برنمیداشت، به سختی خواندم. میان نماز پرده گوشم هر لحظه از مویه‌های مظلومانه زن عمو و دختر عموها میلرزید و ناگھان صدای عمو را شنیدم ڪه به عباس دستور داد : _برو زن و بچه‌ات رو بیار اینجا،از امشب همه باید ڪنار هم باشیم. و خبری ڪه دلم را خالی ڪرد: _فرمانداری اعلام ڪرده داعش داره میاد سمت آمرلی! مردان و به بردن زنان، تنها معنی داعش برای من بود و سقوط آمرلی یعنی همین ڪه قامتم شڪست و ڪنار دیوار روی زمین زانو زدم. دستم به دیوار مانده و تنم درگرمای شب آمرلی، از سرمای ترس میلرزید و صدای عباس را شنیدم ڪه به عمو میگفت : _وقتی موصل با اون عظمتش یه روزم نتونست مقاومت ڪنه، تڪلیف آمرلی معلومه! تازه اونا بودن ڪه به بیعتشون راضی شدن، اما دستشون به آمرلی برسه، همه رو قتل عام میڪنن! تا لحظاتی پیش، دلشوره زنده ماندن حیدر به دلم چنگ میزد و حالا دیگر نمیدانستم تا برگشتن حیدر، خودم زنده میمانم و اگر قرار بود زنده به دست داعش بیفتم، همان بهتر ڪه میمُردم! حیدر رفت تا فاطمه، به دست داعش نیفتد و فڪرش را هم نمیڪرد داعش به این سرعت به سمت آمرلی سرازیر شود و همسر و دو خواهر جوانش اسیر داعش شوند. اصلا با این ولعی ڪه دیو داعش عراق را میبلعید و جلو می‌آمد، حیدر زنده به تلعفر میرسید و حتی اگر فاطمه را نجات میداد، میتوانست زنده به آمرلی برگردد و تا آن لحظه، چه بر سر ما آمده بود؟ آوار وحشت طوری بر سرم خراب شد، ڪه ڪاسه صبرم شڪست و ضجه گریه‌هایم همه را به هم ریخت. درِ اتاق به ضرب باز شد، و اولین نفر عباس بود ڪه بدن لرزانم را در آغوش ڪشید، صورتم را نوازش میڪرد و با مهربانی همیشگی‌اش دلداری‌ام میداد : _نترس خواهرجون! موصل تا اینجا خیلی فاصله داره، هنوز به تڪریت و ڪرڪوڪ هم نرسیدن. ڪه زن عمو جلو آمد و با نگرانی به عباس توصیه ڪرد : _برو زودتر زن و بچه‌ات رو بیار اینجا! عباس سرم را بوسید و رفت و حالا نوبت زن عمو بود تا آرامم ڪند : _دخترم! این شهر صاحب داره! اینجا شهر امام حسنِ﴿؏﴾! و رشته سخن را به خوبی دست عمو داد ڪه او هم ڪنار جمع ما زنها نشست و دنبال حڪایت را گرفت : _ما تو این شهر مقام امام حسن ‌﴿؏﴾رو داریم؛ جایی ڪه حضرت ۱۴۰۰سال پیش توقف ڪردن و نماز خوندن! چشم‌هایش هنوز خیس بود و حالا از نور ایمان میدرخشید ڪه به نگاه نگران ما آرامش داد و زمزمه ڪرد : _فڪر میڪنید اون روز.... ادامه دارد.... 💣نویسنده؛ فاطمه ولی نژاد @asheghaneruhollah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️عبارت "موشک سرگردان" هم بعد از "ضربه ملایم مغزی" به ادبیات ماله کشانه بی بی سی اضافه شد:)))
حضرت : اشتباه دیگران این بود که به اسرائیل مهلت دادند. ما اگر دستمان برسد تا آخرشان را قطع می‌کنیم. اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود.
💠دعای روز دهم ماه مبارک💠 بسم الله الرحمن الرحیم االلهمّ اجْعلنی فیهِ من المُتوكّلین علیكَ واجْعلنی فیهِ من الفائِزینَ لَدَیْكَ واجْعلنی فیهِ من المُقَرّبینَ الیكَ بإحْسانِكَ یاغایَةَ الطّالِبین. خدایا قرار بده مرا در این روز از متوكلان بدرگاهت و مقرر كن در آن از كامروایان حضرتت و مقرر فرما در آن از مقربان درگاهت به احسانت اى نهایت همت جویندگان. @asheghaneruhollah
4_5884293482591289538.mp3
12.78M
✅ جزء دهم 🔟 قرآن کریم... ⭕️ در ماه مبارک رمضان هر روز یک جزء از قرآن 🚩@asheghaneruhollah
4_5884293482591289539.pdf
1.27M
✅ جزء دهم 🔟 قرآن کریم... ⭕️ در ماه مبارک رمضان هر روز یک جزء از قرآن 🚩@asheghaneruhollah