🔵 #چله_نوکری | تا مُحرم هر شَب مهمانِ یک #شهید
🔸شهید شب سی وهفتم: #سردار_شھید_داود_عابدے
خدایا تو میدانی ڪہ چقدر مشتاق زیارت کربلا بودم واین تنها آرزویی بود کہ با خودبہ قبر بردم،باشد تا در آن دنیا از ریزهخواران آن حضرت باشیم😭😭
🔻فقط 5 روز مانده به #محرم 😭
✅ @asheghaneruhollah
19.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️ #چله_نوکری #چله_حسینی
#باز_صدای_سلیم_میاد
مادرم گفت که این اشک تو از شیر من است
من تو را گریه کن شاه محرم کردم
🎤حاج #سید_مجید_بنی_فاطمه
✅پیشنهاد دانلود
#قرار_عاشقی
🔻 تا محرم هرشب یک ذکر ارباب مهمان مائید🔻
✅ @asheghaneruhollah
VID_1535446403.mp3
5.58M
♦️ #چله_نوکری #چله_حسینی
خواب به چشمام نمیاد
آخ که اگه خدا بخواد
امسالم #محرم میبینم
انشاء الله
✋به محرم برسونم
🎤کربلایی #مهدی_رعنایی
✅شور احساسی شنیدنی
#پیشنهاد_دانلود
#قرار_عاشقی
🔻 تا محرم هرشب یک ذکر ارباب مهمان مائید🔻
✅ @asheghaneruhollah
#تا_محرم
#فهمیدن_محرم
💢 شمر و عباس بن علی(ع)
#استاد_پناهیان
✅شب عاشورا وقتی شمر ملعون عباس را صدا زد، عباس تا وقتی امام حسین(ع) نفرمود جوابش را نداد.
ما عباس میخواهیم که تا امامش اجازه نداده با دشمن دست ندهد، و با دشمن تماس نگیرد.
اگر عباس میگفت که حالا بگذار ببینم شمر چه میگوید، امروز نامی از عباس نمانده بود.
عباس! به دشمن دست ندادی، خدا دستهایت را قبول کرد، عباس! به دشمن نگاه غضبناک کردی، خدا چشمهایت را قبول کرد...
✅ @asheghaneruhollah
داده به تو، مبتکر هوشیار
شیوه نو با کَمَکی ابتکار
تا ببری سود از این کار و بار
جیب تو لبریز شود از دلار
خوب توجه بکن ای مایه دار
اِحتَکَرَ یَحتَکِرُ اِحِتکار
هر چه که با پول سرو کار داشت
هر چه که دیدی تو خریدار داشت
عاشق و دلداهی بسیار داشت
مشتری ثابت بازار داشت
منحصرش کن ببرش در حصار
اِحتَکَرَ یَحتَکِرُ اِحِتکار
گوش به پند منِ استاد کن
دل ز غم نان شب آزاد کن
خانه ی فردای خود آباد کن
اهل و عیالت همه را شادکن
تا بخورد ارث تو را ارثخوار
اِحتَکَرَ یَحتَکِرُ اِحِتکار
روغن و چایی و دوا و کدو
پوشک و پوشاک، برنج و لبو
محض دل یار دوسه تا هوو
تا که نگویند به تو هی، ببو
پُر بکن انبار بم و چابهار
اِحتَکَرَ یَحتَکِرُ اِحِتکار
خودروی لوکس و دوسه خروار ریش
کشتی و ویلای جدا توی کیش
هر چه که داری تو بخر باز بیش
گر چه بنوشی تو ز اطراف نیش
خوف به دل راه نده ای بِرار
اِحتَکَرَ یَحتَکِرُ اِحِتکار
قسمت تو بوده سمن داشتن
هر چه که باشد قدغن داشتن
دلبر خوش تیپ و خفن داشتن
قد دوتا غار دهن داشتن
باهمه خوش باش در این روزگار
اِحتَکَرَ یَحتَکِرُ اِحِتکار
لٰکن اگر عرصه به تو تنگ شد
معجزه شد دست کجت سنگ شد
پای گریز از همه سو لنگ شد
بر سر پول و پلهات جنگ شد
روسری و شال و رژ و الفرار!
اِحتَکَرَ یَحتَکِرُ اِحِتکار
جای تو امروز ته گور باد
گور تو از کشور ما دور باد
چشم وزغگونهی تو کور باد
زرت تو هر آینه قمصور باد
تا برود جسم تو بالای دار
اِحتَکَرَ یَحتَکِرُ اِحِتکار
✍سیدمحمد صفایینویسی
✅ @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
💢داعش مسئولیت حمله به کنسولگری ایران در بصره را به عهده گرفت ✅ @asheghaneruhollah
💢تعرض به کنسولگری ایران در بصره
#فتنه_بصره
در حالي که نشست روساي جمهور ايران، روسيه و ترکيه در تهران برگزار شد و در پي آن تصميم نهايي را براي نابودي تروريست هاي ادلب اتخاذ کرده اند، از عراق خبر ميرسد که گروهي به کنسولگري جمهوري اسلامي ايران در شهر بصره تعرض کردهاند.
به گزارش رويترز در اثر اين تعرض، ساختمان کنسولگري به آتش کشيده شده است. در همين راستا شبکه سومريه عراق اعلام کرد که کنسولگري ايران اين حادثه را «وحشيانه» و «غير اخلاقي» خوانده است. مسئول اطلاعرساني کنسولگري ايران در گفتوگو با اين شبکه، با بيان اين که «کنسولگري ايران در بصره کاملا سوخته»، پرسيد: «حوادث عراق چه ربطي به کنسولگري دارد». او ادامه داد: «ما گروه مشخصي را متهم به آتش زدن مقر خود در بصره متهم نميکنيم؛ کار ما اعطاي ويزا و خدمات براي شهروندان بود و آنچه رخ داد وحشيانه و به دور از اخلاق بود». اين در حالي است که نيروهاي امنيتي عراق تمام تلاش خود را براي جلوگيري از نزدک شدن عناصر نفوذي و خرابکار به ساختمان کنسولگري ايران به کار گرفته بودند، اما در اين راه موفق نشدند.
وزارت خارجه : خواهان اشد مجازات عاملان تعرض به سرکنسولگري ايران هستيم
سخنگوي وزارت امور خارجه نيز در اين خصوص اظهار داشت: حمله و تهاجم وحشيانه و به آتش کشيدن ساختمان سرکنسولگري ايران خسارات مالي زيادي به بار آورد و البته بر اساس تمهيدات انديشيده شده قبلي و تهديدات انجام شده از روز قبل، خوشبختانه تاکنون خبري از آسيب ديدن کارکنان اين مکان ديپلماتيک دريافت نکرديم. بهرام قاسمي ضمن محکوم کردن اين اقدام خلاف موازين و با يادآوري مسئوليت خطير دولت عراق در حفاظت از اماکن ديپلماتيک، در عين حال نسبت به دست هاي آشکار و پنهاني که در صدد تخريب روابط دوستانه دولت و ملت ايران و عراق هستند هشدار داد و از دولت عراق مصرا خواست هر چه سريع تر نسبت به شناسايي، دستگيري و مجازات آمران و عاملان اين جرم سنگين اقدام نمايند.
✅ @asheghaneruhollah
✍شاهکار
و تصمیم مهم رهبری را حتماً بخوانید
سوال مهم 👇
با این اوضاع بد اقتصادی
و فشار مضاعف روی مردم ،
چرا رهبری از دولت حمایت میکنه؟!!!
آیا از وضعیت زندگی مردم بیخبره؟!!!
چرا حسن روحانی را برکنار نمی کنند تا مردم راحت بشن؟!!
آیا رهبری از مفسدان اقتصادی داره حمایت میکنه؟!
پاسخ : 👇
یه اتوبوس پر از مسافر داره تو جاده میره ،
مسافرا راننده خوبی انتخاب نکردن ، با ناشی گری راننده اتوبوس داره میفته ته دره ،مقصر هم راننده هستش ، الان اتوبوس لبه پرتگاه هست ، بنظر شما کار عاقلانه چیه؟!
۱_ اتوبوس را آتش بزنیم 👇
تا همه راحت بشن.👈( اغتشاشگران )
۲_ اتوبوس را هل بدیم👇
تا بره ته دره.👈( احمدی نژادیها)
۳_ راننده اتوبوس
را همونجا برکنار کنیم👇
و حسابی تنبیه اش کنیم.👈( نظر مردم)
۴_کمک کنیم ، 👇
راننده را راهنمایی کنیم ،
سنگ بگذاریم جلوی چرخها ،
به مسافرا دلداری بدهیم تا نگرانی اونها کمتر بشه
و خلاصه
به هر روشی👇
کمک کنیم تا مسافران نجات پیدا کنند.👈( رهبری)
این اوضاع مملکت ما شده!!!!!
رهبری
موقع انتخابات 👇
صدها بار داد میزد آی ملت
به کسی رأی بدید که دلسوز مردم باشه ،
نگاهش به داخل باشه ، غربگرا و اشرافی نباشه ، انقلابی و اهل کار باشه ، و......
مردم👇
گوش نکردن ،
دقیقا کسی را انتخاب کردن
که خلاف انتظار رهبری بوده.
حالا
اون شخص👇
با اشتباهات فاحش
و کم کاری و نگاه به خارج کشور
و عدم مدیریت صحیح مملکت را برده لبه پرتگاه اقتصادی!!!!
حالا 👇
همون قضیه اتوبوس 👆
شما کدوم گزینه را عاقلانه میدونید؟!
کدومش بهتره؟!! 👇
گزینه چهار همون کاری هست
که رهبری معظم انقلاب داره انجام میده.👍
باید
مردم آگاه بشن ،👇
باید نتیجه انتخابات خودشون را با تمام وجود لمس کنند
تا دفعه دیگه همون کسی را انتخاب کنند که مشخصاتش
با نظر رهبری مطابقت داشته باشه.
مردم 👇
نباید لجبازی کنند
و انتخاب اشتباه داشته باشند ،
چون نتیجه اون مستقیم به خودشون برمیگرده.
بی انصافی هست👇
حالا همه تقصیرها را گردن رهبری بندازیم
و بگیم رهبری از اوضاع مردم خبر نداره و داره از مفسدان اقتصادی حمایت میکنه!!!!!
مردم 👇
باید بدونن
دل رهبری بیشتر از اونها خون هست.
مردم👇
باید بدونن رهبری داره
چوب انتخاب غلط مردم را میخوره و هیچ چی نمیگه!!!!
رهبر باید 👇
طلبکار مردم باشه که
چرا این رو انتخاب کردین
تا حالا با هزار زحمت مجبور بشیم
کم کاریهاش و اشتباهاتش را جبران کنیم.
بر عکس شده ، 👇
مردم خودشون انتخابش کردن ،
حالا میگن چرا رهبری برکنارش نمیکنه؟!!!!
الله اکبر 👇
از بی خبری و نادانی!!
🖋 با امام خامنهای
تا ظهور دولت یار ان شا ءالله
👈 #کمپین_من_انقلابی_ام 👇
✅ @asheghaneruhollah
Panahian-Clip-HanoozAzBabatPoolMigiri.mp3
2.58M
❌پیشنهاد می کنیم همه گوش بدین👆👌
دوستان نظرتون رو درباره این فایل برامون ارسال کنید👆👆‼️
✅ ارتباط با خادم کانال👇
@a_m_k_m_d
👈 #کمپین_من_انقلابی_ام 👇
✅ @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا 👈این داستان کاملا واقعی است قسمت 8⃣0⃣1⃣ دستمال و دستِ
🌷بسم الله الهادی🌷
🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا
👈این داستان کاملا واقعی است
قسمت 9⃣0⃣1⃣
حسام باز هم خندید اما کم توان
" اولا که چشم.. اما نیازی به آژانس نیست، زنگ می زنم حسین بیاد دنبالم. سرم گیج میره، نمی تونم بشینم پشت فرمون.. دوما، حاج خانوم.. اون دختر فقط بلد نیست فارسی رو خوب حرف بزنه، و الا خیلی خوب متوجه حرفاتون میشه.. "
هینی بلند از پروین به گوشم رسیدم و خنده هایِ بی جانِ حسام.
این جوان دیوانه بود.. درد و خنده؟؟ هیچ تناسبی میانشان نمی یافتم..
با دوستش تماس گرفت و من مدتی بعد، رفتنش را از پشت پنجره دیدم.. رفت.. بدونِ فریاد، بدونِ عصبانیت، بدون انتقام بابت زخمی که زدم.. برایم قرآن خواند و رفت..
اگر باز نمی گشت؟؟ اگر تمام حرفهایش دروغ باشد چه؟؟ باز هم برزخ.. باز هم زمین و آسمان..
چند روزی از آن ماجرا گذشت و من در موجی ملتهب از درد و پسمانده هایِ درمان، دست و پا زدم. به امیدِ آوای اذان و فقیر از آواز قرآن.. بی خبر از حسام و در مواجهه با تماس هایِ بی جوابم به گوشی های عثمان و یان..
سنگینیِ ابهام، ترس و سوال، شانه هایِ نحیفم را به شدت می آزرد و من محکوم به صبر بودم.
بالاخره حسام آمد. با دستانی پر از خرید.. با مهربانی هایِ بی دریغ به پروین.. یعنی زخمش خوب شده بود؟؟
یاالله گویان و سر به زیر در چهارچوب اتاقم ایستاد و حالم را جویا شد.
بی جواب،نگاهش کردم
" گفتی همه چیزو بهم میگی.. بگو.. میخوام بدونم دقیقا کجای مبارزتونم؟؟"
مکث کرد
" میگم.. اما الان نه.. فعلا نمی تونم چیزی بگم.."
خواست از اتاق خارج شود که جلویش را گرفت
" شک ندارم تو همون دوستِ ایرانیِ یان هستی.. اما نمیتونم بفهمم چه ارتباطی میتونی با عثمان و یان داشته باشی.. ؟؟ "
⏪ ادامه دارد...
🌹🌹🌹🌹🌹
✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست
🌟🌟🌟🌟
منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
🔶 @asheghaneruhollah 🔷
#پیشنهاد_میکنم_این_رمان_از_دستش_ندهید
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا 👈این داستان کاملا واقعی است قسمت 9⃣0⃣1⃣ حسام باز هم خ
🌷بسم الله الهادی🌷
🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا
👈این داستان کاملا واقعی است
قسمت 0⃣1⃣1⃣
" احتمالا با دانیال هم در ارتباطی نه..؟ درست میگم؟ حتما اون خواسته تا منو با خودت به سوریه و عراق ببری و اِلا هیچ دیوونه ای این همه وقت واسه هدیه کردنِ یه دخترِ دمِ مرگ به رفقایِ داعشیش نمی ذاره.. منو ببین.. هوووووی.. روی زمین دنبال چی می گردی که چشم از گلای قالی برنمی داری.."
می توانستم خشم را در سرخی صوتش ببینم
" من عاشق دانیالم.. دانیااااال.. برادر خودم.. نه شوهر صوفی.. نه رفیق وحشی تو.. برادرم مرده.. یعنی کشتنش.. یه مسلمونِ خفاش صفت، خونشو مکید.."
انگشت اشاره ام را روی سینه اش فشار دادم. به سرعت خودش را عقب کشید
" توئه عوضی.. اون مسلمونی.. تو کشتیش.. من، با تو هیچ جا نمیام.. من جهنم رو به بهشتِ پر از مسلمون ترجیح میدم.. اینجا واسه رفقای کثیفت، هرزه پیدا نمیشه.. پس گورتو گم کن.."
دو دست مشت شده اش نظرم را جلب کرد. او که خویِ وحشی گری در بافت وجودی اش خانه کرده بود، پس چرا حمله نمی کرد
" من بهتون قول دادم که اتفاقی براتون نیوفته، تا پای جوونمم رو حرفم هستم.."
وبه سرعت اتاق را ترک کرد.. چقدر دلم هوایِ چند بیت از کتاب خدا را با صدایِ این جوان کرده بود. کاش می ماند و می خواند..
بعد از آن هروز با مقداری خرید به خانه مان می آمد و با توجه خاصی داروهایم را تهیه می کرد. بدون آنکه جمله ایی بین مان رد و بدل شود، حتی وقتی که برای معاینه مرا نزد پزشک می برد و با وسواسی عجیب، جویایِ شرایط جسمی ام از دکتر می شد..
و فقط وقتی درد و تهوع امانم را می برد با آرامشی خاص، برایم قرآن می خواند.. این جوان نمی توانست بد باشد.. او زیادی خوب بود.
⏪ ادامه دارد...
🌹🌹🌹🌹🌹
✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست
🌟🌟🌟🌟
منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
🔶 @asheghaneruhollah 🔷
#پیشنهاد_میکنم_این_رمان_از_دستش_ندهید
1_15499103.mp3
8.68M
🎥 #نماهنگ
🎤باصدای پویا بیاتی
نیومدی یه هفته خسته تر شدم
شکسته بودم و شکسته تر شدم
نیومدی و کوچمون کلافه شد
#_یه_جمعه_به_ندیدنت_اضافه_شد 😭
🌹اللهم عجل لولیک الفرج 🌹
✅ @asheghaneruhollah
🔵 #چله_نوکری | تا مُحرم هر شَب مهمانِ یک #شهید
🔸شهید شب سی وهشتم #شهید_مدافع_حرم
#حمید_سیاهکالی_مرادی ❤️
👈ما رفتیم ولی #سید_علی رو دریابید...
🔻فقط 4 روز مانده به #محرم 😭
✅ @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🔵 #چله_نوکری | تا مُحرم هر شَب مهمانِ یک #شهید 🔸شهید شب سی وهشتم #شهید_مدافع_حرم #حمید_سیاهکالی_مرا
🍁پشت لبخندم
اگر درد و غمم پنهان است
پاره ابـرم
که نهان ساخـته ام کـوهی را
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
✅ @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🔵 #چله_نوکری | تا مُحرم هر شَب مهمانِ یک #شهید 🔸شهید شب سی وهشتم #شهید_مدافع_حرم #حمید_سیاهکالی_مرا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢روایت تکاندهندهی امروز رهبرانقلاب از اقدام #تاریخی زن و شوهر دهههفتادی برای برگزاری #جشن عروسیشان
آن پسر هم بعد میرود در دفاع از حریم حضرت زینب(س) شهید میشود...
✅ @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
💢روایت تکاندهندهی امروز رهبرانقلاب از اقدام #تاریخی زن و شوهر دهههفتادی برای برگزاری #جشن عروسیش
#یادت_باشد
🔻#کتابی که #رهبر انقلاب امروز به آن اشاره کردند
🔹روایتی که امروز #رهبرانقلاب از ماجرای جشن عروسی و اعزام یک رزمنده به جبهه های دفاع از حریم اهل بیت(ع) در آن نام بردند، کتاب #یادت_باشد.
✅ @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
💢روایت تکاندهندهی امروز رهبرانقلاب از اقدام #تاریخی زن و شوهر دهههفتادی برای برگزاری #جشن عروسیش
#یادت_باشد
🔻#کتابی که #رهبر انقلاب امروز به آن اشاره کردند
🔹روایتی که امروز #رهبرانقلاب از ماجرای جشن عروسی و اعزام یک رزمنده به جبهه های دفاع از حریم اهل بیت(ع) در آن نام بردند، کتاب #یادت_باشه، روایتی از زندگی پاسدار رشید اسلام #حمید_سیاهکالی مرادی نام دارد.
عاشقانه ترین کتاب شهدای مدافع حرم
شهید #حمید_سیاهکالی_مرادی
چاپ سیزدهم|362 صفحه|14000تومان
#نشرشهیدکاظمی
02537840846
خرید اینترنتی:
lish.ir/XBp
08-Shoor-Nariman Panahi Panahi-Moharam (Shab 1) 960430.mp3
14.85M
♦️ #چله_نوکری #چله_حسینی
نوحه خونا نوحه میخونن
دل نوکرا جوون میشه
ولی توی این شبها آقا
خواهر تو روضه خون میشه
اصلا نمیشه باورم داره #میره برادرم😭
🎤کربلایی #نریمان_پناهی
👈شور روضه ای شنیدنی
#پیشنهاد_دانلود
#قرار_عاشقی
🔻 تا محرم هرشب یک ذکر ارباب مهمان مائید🔻
✅ @asheghaneruhollah
97.06.02.04.mp3
12.64M
♦️ #چله_نوکری #چله_حسینی
بدجوری آشوبم ای جانم
در هم شده روح و روانم
من را به محرم برسانم
ترسی بر قلبم هست میدانم
که شاید من زنده نمانم
من را به محرم برسانم
🎤کربلایی #علی_سلمانی
👈شور طوفانی
#پیشنهاد_دانلود
#قرار_عاشقی
🔻 تا محرم هرشب یک ذکر ارباب مهمان مائید🔻
✅ @asheghaneruhollah
🌸🌿
♨️ #ایّام_الله_هفدهم_شهریور
🔰امام خمینی(ره): یادتان نرود که ما یک #۱۷_شهریور داشتیم. و باید یادمان نرود این را. آن قدر شهید دادیم و آن قدر خون دادیم ما آن روز و در مقابل اجانب و در مقابل وابستگان به اجانب. قیام کردند ملت ما و خونشان ریخته شد، لکن پیروز شدیم.
#هفدهم_شهریورهزاروسیصدوپنجاه_وهشت
👈 #کمپین_من_انقلابی_ام 👇
✅ @asheghaneruhollah
هدایت شده از 🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
Panahian-Clip-HanoozAzBabatPoolMigiri.mp3
2.58M
❌پیشنهاد می کنیم همه گوش بدین👆👌
دوستان نظرتون رو درباره این فایل برامون ارسال کنید👆👆‼️
✅ ارتباط با خادم کانال👇
@a_m_k_m_d
👈 #کمپین_من_انقلابی_ام 👇
✅ @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا 👈این داستان کاملا واقعی است قسمت 0⃣1⃣1⃣ " احتمالا با
🌷بسم الله الهادی🌷
🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا
👈این داستان کاملا واقعی است
قسمت 1⃣1⃣1⃣
در این مدت مدام با یان و عثمان تماس می گرفتم اما با خاموشیِ گوشی شان هیچ پاسخی از آنها دریافت نمی کردم. نمی دانستم دقیقا چه اتفاقی در حالِ وقوع است. و این، نگرانی و کلافگی ام را بیشتر و بیشتر می کرد.
آنروز خسته و درمانده با تنی رنجور تصمیم به قدم زدن گرفتم.. لباسهایِ به زور اسلامی ام را به تن کردم و به سمت در رفتم. به محض باز شدنِ در با حسام رو به رو شدم. با جدیت پرسید که به کجا میروم و من با عصبانت پاسخ دادم که ربطی به او ندارد..
اما جریان همینجا پایان نیافت. اون با اخمی در هم کشیده گفت که بدون هماهنگی با او از خانه بیرون نروم و من که دلیل این حرفش را نمی فهمیدم با لجبازی تمام رو به رویش ایستادم. و از خانه خارج شدم..
آسمان ابری بود و چکیدنِ نم نمِ باران رویِ صورتم.
از فرطِ درد و تهوع، تک تک سلولهایِ بدنم خستگی را فریاد میزد و پاهایم هوسِ قدم زدن ، داشت. اینجا ایران بود. بدون رودخانه، میله های سرد، عطر قهوه و محبت هایِ عثمانِ همیشه نگران. اینجا فقط عطر چای بودو نان گرم، و حسامی که نگرانی اش خلاصه می شد در برقِ چشمان به زمین دوخته اش و محبتی که در آواز قرآنش، گوشواره می شد به گوش هایم.
دیگر از او نمیترسیدم اما احساس امنیتی هم نبود.. فقط میدانستم که حسام نمیتواند بد باشد...
.
.
.
به قصد بیرون رفتن، در را باز کردم که حسام مقابلم ظاهر شد. با همان صورت آرام و مهربان
" جایی تشریف میبرین سارا خانوم"
ابرو گره زدم :
" فکر نکنم به شما مربوط باشه.. اینجا خونه ی منه.. و اینکه چرا مدام انجا پلاسید، سر درنمیارم.."
⏪ ادامه دارد...
🌹🌹🌹🌹🌹
✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست
🌟🌟🌟🌟
منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
🔶 @asheghaneruhollah 🔷
#پیشنهاد_میکنم_این_رمان_از_دستش_ندهید
🌷بسم الله الهادی🌷
🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا
👈این داستان کاملا واقعی است
قسمت 2⃣1⃣1⃣
زبانی به لبهایش کشید
" هر جا خواستید تشریف ببرید من در خدمتتونم.. به صلاح نیست تنها برید.. چون مسیرها رو بلد نیستید و حالِ جسمی خوبی هم ندارید.."
برزخ شدم
" صلاحمو ، خودم بهتر از تو میدونم.. از جلوی راهم برو کنار.. "
از جایش تکان نخورد. عصبی شدم. با دست یک ضربه به سینه اش زدم که مانند برق کنار رفت و از حماقتِ مسلمانان در ارتباط با زنانِ به قول خودشان نامحرم خنده ام گرفت.
قدمی به خروج نزدیک شده بودم که به سرعت مانتوام را کشید. چنان قوی و پر قدرت که نتواستم مقاومت کنم و تا نزدیکِ حوضِ وسط حیات به دنبالش کشیده شدم. به محض ایستادن به سمتش برگشتم و سیلیِ محکمی به صورتش زدم. صدای ساییده شدنِ دندانهایش را می شنیدم، اما چیزی نگفت و من هر چه بدو بیراه در چنته داشتم حواله اش کردم و او در سکوت فقط گوش داد.
بعد از چند ثانیه سرش را بالا آورد :
" حالا آروم شدین؟ می تونیم حرف بزنیم؟ "
شک نداشتم که دیوانگی اش حتمی ست.
" اگه عصبانی نمیشین باید بگم تا مدتی بدون من نباید برید بیرون از منزل.. بیرون از این خونه براتون امن نیست.. "
معده ام درد میکرد
" چرا امن نیست؟؟ هان؟؟ تا کی باید صبر کنم ؟ اصلا من میخوام برگردم آلمان "
دستی به جایِ سیلی روی صورتش کشید
" فعلا امکان برگشتن هم وجود نداره.. فقط باید کمی تحمل کنید.. به زودی همه چی روشن میشه.. سلامت شما خیلی واسم مهمه.. "
سری از روی عصبانیت تکان دادم و بی توجه به حسام و حرفهایش به سمت در رفتم که کیفم را محکم در مشتش گرفت و با صدایی نرم جمله ایی را زمزمه کرد
" دانیال نگرانتونه.. "
⏪ ادامه دارد...
🌹🌹🌹🌹🌹
✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست
🌟🌟🌟🌟
منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
🔶 @asheghaneruhollah 🔷
#پیشنهاد_میکنم_این_رمان_از_دستش_ندهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
【زائرین لائیک امام حسین علیه السلام】
✅ @asheghaneruhollah
🔵 #چله_نوکری | تا مُحرم هر شَب مهمانِ یک #شهید
🔸شهید شب سی ونهم #شهید_سردار_علی_چیت_سازیان
👈سیم خاردار های نفس...
🔻فقط 3 روز مانده به #محرم 😭
✅ @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🔵 #چله_نوکری | تا مُحرم هر شَب مهمانِ یک #شهید 🔸شهید شب سی ونهم #شهید_سردار_علی_چیت_سازیان 👈سیم خ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلمی از همان شهیدی که رهبر معظم انقلاب #امام_خامنه_ای گفته بود👆
شهید #علی_چیت_سازیان :
کسی می تواند از سیم خاردارهای دشمن عبور کند که از سیم خاردارهای نفس خود عبور کرده باشد.
✅ @asheghaneruhollah