eitaa logo
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
923 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
2.2هزار ویدیو
328 فایل
✅ ارتباط با خادم کانال: @khadem_heyaat جلسات هفتگی:شب های پنج شنبه،اصفهان،درچه،خیابان جانبازان،کوی سیدمرتضی،مسجد سید مرتضی رحمه الله علیه هیئت عاشقان روح الله تاسیس ۱۳۷۷
مشاهده در ایتا
دانلود
1_26232423.mp3
زمان: حجم: 7.23M
🏴 🔻انگار اومد بر قلب من فرود😭 🔺خنجری که سرت رو از پیکرت ربود 🔻گلوتو میبوسم تو رو خدا دست و پا نزن 🎤کربلایی
امشب رسدبہ گوش مناجاٺ عاشقان فردابہ روےخاڪ بدنּ‌هاے بے‌‌سراسٺ امشب،علم بہ دسٺ علمدارڪربلاسٺ فرداتنش بہ علقمہ درخونּ شناوراسٺ @asheghaneruhollah
آمدم تا که دلی سیر کنارت باشم بنشین سیر نگاهت کنم ای یوسف عشق لحظه ها می رودنیست زمانی تاصبح @asheghaneruhollah
عکس امشب که خوش احوال تو را می‌بینم عصر فردا ته گودال تو را می‌بینم آمدم تا که دلی سیر کنارت باشم شانه بر مو بزنی آینه دارت باشم @asheghaneruhollah
شب شام غریبان حسین (ع)است 💔تمام عرش در دامان حسین(ع)است دگر این شب سحر از پی ندارد 💔که خورشید جهان بی سر حسین(ع)است #تسل 😭😭😭 @asheghaneruhollah
هزار بار تنت جا به جا شد و دیدم سرت جدا شد و رَختَت جدا شد و دیدم لبت كه تشنه شد و خشک شد به هم چسبید به زورِ نیزه دهان تو وا شد و دیدم 🏴آجرک الله یا صاحب الزمان🏴 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا قسمت 4⃣3⃣1⃣ عثمان در سکوت به صورتِ حسام خیره شد. از س
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 5⃣3⃣1⃣ " فکر کردی خیلی زرنگی؟؟ تو اون سازمان چی بهتون یاد میدن هان؟؟ من چرا باید اسمِ اون رابط رو بدونم؟ خیال کردی بچه بازیه که همه خبر داشته باشن؟؟ شهرِ هِرته؟؟ " آنها از کدام سازمان حرف می زدند؟؟ جریان رابط چه بود؟؟ صوفی با عصبانیت به رویِ حسام خم شد.. گلویش را فشار داد و جملاتی را از بین دندان هایِ گره خورده اش بیان می کرد : " با ما بازی نکن.. ما می دونیم شما خوونواده ی دانیال رو آوردین ایران. من اون دانیالِ آشغالو میخوام.. خود خودشو.. " و باز حسام خندید : " کجایِ کارین ابلها.. اون دانیال عوضی به ما هم نارو زد.. خوونوادشو با کلک و زبون خوش کشیدیم ایران تا بتونیم خودشو پیدا کنیم.. به قول خودتون اون به خاطر خواهرش تا کره ی ماه هم میره.. در واقع مادر و خواهرش دست ما گروگان بودن.. " با دهانی باز به حسام زل زدم. یعنی او هم حیوانی بی قید بود؟؟ بازیگری ماهر مانند عثمان؟ باورش از هر دروغی دشوارتر بود.. با حرفهایش حس تنفر را دوباره در دلم زنده کرد.. مسلمانان همه شان دروغگو و وحشی صفت بودند.. و حسام هم یکی از آنها.. عثمان کلافه در اتاق راه میرفت. رو به صوفی کرد : " ارنست تماس نگرفت ؟؟ " صوفی سری به نشانه ی منفی تکان داد.. ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷