🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
#شبهای_پیشاور #کتاب_صوتی #مناظره مرحوم سلطان الواعظین شیرازی، با دو نفر از علمای اهل سنت #شب_اول_و
شبهای_پیشاور_شب_سوم.mp3
5.12M
#شبهای_پیشاور
#کتاب_صوتی
#مناظره مرحوم سلطان الواعظین شیرازی، با دو نفر از علمای اهل سنت
#شب_سوم
✅ گوش بده اگه ضرر کردی هرچی خواستی بگو
#یا_علی
#غدیر
شیعه باید از امامش دفاع کند
💠بچه شیعه؛ برا روز غدیر چکار کردی؟
#نشر_دهید
👌تا عید غدیر هر روز یک فایل👇
✅ @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌴 #جـــان_شیعه_اهل_سنت 🌴 #قسمت_دویست_وسی_ودوم همانطور که لب تختم نشسته بودم، با صدایی آهسته ✨قرآن✨
🌴 #جـــان_شیعه_اهل_سنت
🌴 #قسمت_دویست_وسی_وسوم
و هنوز حرفش تمام نشده بود که چشمان دختر جوان از اشک پُر شد😢 و سرش را پایین انداخت تا صورتش را نبینم😔 و مادرش با درماندگی ادامه داد:
_«چند وقت پیش با پسره اتمام حجت کردیم که باید تا قبل ماه روزه عروسی بگیره و زنش رو ببره! ولی حالا یه مصیبت دیگه سرمون خراب شده! مادر بزرگ پسره مریض احواله، زمین گیر شده، میگن امروز فرداس که دیگه پیمونه عمرش پُر شه! اگه زبونم لال بمیره، عروسی اینا دوباره یه سال عقب میافته!»😒🙁
از ماجرای غمانگیز این مادر و دختر و نگاه اندوهبارشان، دلم به درد آمده و باز نمیدانستم این قصه به من چه ربطی دارد😟 که چین به پیشانی انداخت و سفره دلش را برایم باز کرد:
_«حالا هر چی به پسره میگیم زودتر یه جایی رو اجاره کن، دست زنت رو بگیر، برید سر خونه زندگی تون، میگه پولم جور نیس، دستم تنگه!»😢
که کاسه چشمانش از گریه پُر شد و اینبار با حالتی عاجزانه التماسم کرد:😢🙏
_«دستم به دامنت دخترم! تو رو خدا، به خاطر همین طفل معصومی که تو راه داری، به من رحم کن! دختر منم مثل خواهرت میمونه! فکر کن خواهر خودت گرفتار شده، براش یه کاری بکن! من میدونم شما تازه اومدید اینجا و تا یه سال قرار دارید، ولی به خدا ما الان بیشتر از شما به این خونه محتاجیم! اگه شما بزرگی کنید و زودتر از اینجا بلند شید، این دختر منم سر و سامون میگیره!»
تازه فهمیدم چه میگوید و چه میخواهد که باز سردردم شدت گرفت.😣 دلم میخواست برایش کاری کنم ولی برای ما هم مقدور نبود و تا خواستم حرفی بزنم، باز التماس کرد:😒🙏
_«دخترم! قروبونت برم! نه نگو! حاجی خودش یه هفته اس که داره به شوهرت التماس میکنه، ولی شوهرت زیر بار نمیره! آخرین بار همین امروز صبح دوباره بهش زنگ زد، ولی شوهرت قبول نمیکنه! حالا من و دخترم اومدیم اینجا، بلکه دلت به رحم بیاد! بلکه شما برای ما یه کاری کنی!»
پس تلفن چند شب پیش هم از طرف حاج صالح بود و تخلیه زود هنگام خانهاش را میخواست که مجید را به هم ریخته و صدای داد و فریادش را بلند کرده بود. 😒کمرم را صاف کردم تا قدری دردش قرار بگیرد و با شرمندگی پاسخش را دادم:
_«حاج خانم! من به شما حق میدم، ولی وضعیت ما هم اصلاً خوب نیس! 😒ما تازه اول فروردین اومدیم تو این خونه، امروز بیستم اردیبهشته!😟 یعنی ما هنوز دو ماه نیس که اومدیم تو این خونه! باور کنید منم با این وضعم نمیتونم دوباره اسباب کشی کنم. ما تازه برای اینجا فرش و موکت و پرده خریدیم. به خدا برامون سخته که...»😒
و نگذاشت حرفم را تمام کنم و نمیخواست ناامید شود که باز هم اصرار کرد:
_«دخترم! تو هم یه زنی! تو بهتر از شوهرت حال من و دخترم رو میفهمی! به خدا از حرف مردم خسته شدیم! دخترم داره آب میشه!»😞
نگاهم به دختر جوان افتاد😒 و دیدم که صورت ظریف و سبزهاش از گریه پُر شده که جگرم برایش آتش گرفت. با بدن سنگینم به سختی از جا بلند شدم، جعبه دستمال کاغذی را مقابلش گرفتم و اینبار من تمنا کردم:
_«تو رو خدا اینجوری گریه نکن! آخه من چی کار میتونم براتون بکنم؟»
که فکری به ذهنم رسید و همانطور که بالای سرش ایستاده بودم با خوشحالی پیشنهاد دادم:
_«خُب شما با همین پول پیشی که از ما گرفتید، برای دختر و دامادتون یه جایی رو اجاره کنید.»😊
و همین جمله کافی بود تا داغ دل دختر حبیبه خانم تازه شود که سرش را بالا آورد و میان گریه از شوهرش گله کرد:
_«قبول نمیکنه! میگه وقتی بابات خونه داره، چرا ما باید مستأجر بشیم؟ میگه اگه میخوای زودتر بریم سر خونه زندگیمون، باید بابات خونه رو
بده!»😏😒
⏪ ادامه دارد...
رمان زیبای 📚 #جان_شیعه_اهل_سنت
🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀
🌹🌹🌹🌹🌹
✍️ نویسنده:خانم #فاطمه_ولی_نژاد
🌟🌟🌟🌟
منتظر نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
✅ @asheghaneruhollah
🌴 #جـــان_شیعه_اهل_سنت
🌴 #قسمت_دویست_وسی_وچهارم
از اینهمه خودخواهی همسرش، اعصابم به هم ریخت و باز روی مبل نشستم که حبیبه خانم با حالتی عصبی، عقدهاش را پیش من خالی کرد:😠😒
_«ذلیل مرده خیلی آتیش میسوزونه! پول نداره، ولی یه زبون داره مثل مار افعی که همش نیش میزنه! همین دیروز به دخترم گفته یا بابات خونه رو بده، یا صبر کن هر وقت پول داشتم یه جایی رو اجاره کنم!»
که او هم گریهاش گرفت و ناله زد:
_«ولی میترسم! میترسم یه وقت این پیرزنه بمیره و یه سال دیگه دختر عقد کردهام تو خونه بمونه! به خدا دستم زیر ساطوره، وگرنه اینجور التماست نمیکردم...»😞
و دیگر نتوانست ادامه دهد که صدایش به هق هق گریه بلند شد. 😭دخترش به دلداریاش آمد و دست پشت کمرش گذاشت تا آرام بگیرد و همین صحنه سرشار از احساس، خاطره مادرم را برایم زنده کرد که شبنم اشک پای چشمانم نَم زد. 😢نگاهم دور خانه میچرخید و نمیدانستم چه کنم، نه میتوانستم بپذیرم خانهای را که با این همه هزینه و زحمت چیده بودم،😒 به این سرعت تخلیه کنم و نه دلم میآمد دل این مادر و دختر را بشکنم که حالا با این هم آغوشی پُر مهر و محبت، مرا به یاد گریههای گاه و بیگاهم در آغوش مادرم انداخته و پای دلم را بیشتر میلرزاندند.
حبیبه خانم با هر دو دستش، اشکهایش را پاک کرد و لابد نمیدانست من از اهل سنت هستم که با لحنی عاشقانه به پای احساسم افتاد:
_«دخترم! قربونت برم! فدات بشم! امروز #تولدامام_جواد (علیهالسلام)! میگن امام جواد (علیهالسلام) گرههای مالی رو باز میکنه! تو رو به جان جواد الائمه (علیهالسلام) در حق این دختر من خواهری کن!»😢🙏
هرچند به این توسلات شیعیانه چندان اعتقادی نداشتم و در مصیبت مرگ مادرم، سوزِ تازیانه همین توسلها را چشیده بودم، ولی نفهمیدم در منتهای قلبم چه حس غریبی به لرزه افتاد که #بیاختیار لب گشودم و #بیپروا رخصت دادم:
_«باشه حاج خانم! من با شوهرم صحبت میکنم. انشاءالله که راضی میشه...»
و هنوز حرفم به آخر نرسیده بود که صورتش از شادی درخشید. از روی مبل بلند شد، کنار پایم روی زمین نشست و با حالتی ناباورانه سؤال کرد:😟🙏
_«یعنی من خیالم راحت باشه؟!!!»
در دلم نیت کردم به هر زبانی که شده، مجید را راضی کنم که دستش را گرفتم و با مهربانی پاسخ دادم:
_«انشاءالله که همسرم رضایت میده!»
و دختر جوان که حالا نگرانی چشمانش به شادی نشسته بود، 😊با صدایی پُر شور و شعف توضیح داد:
_«خانم! ما قراره برای جمعه دوم خرداد جشن بگیریم! اگه شما لطف کنید دو سه روز زودتر خونه رو به ما بدید، خیلی ممنون میشم. چون باید جهیزیه بچینیم، چند روزی وقت میخوایم.»😊🙏
از شادی نوعروسانهای که در چشمانش به درخشش افتاده بود،☺️ دل من هم شاد شد و به یاد روزهای عروسی خودم، با لبخندی شیرین جوابش را دادم:
_«باشه عزیزم! ما ان شاءالله تا دوشنبه خونه رو تخلیه میکنیم که شما تا پنجشنبه خونه رو آماده کنید!»😊
صورتش که تا لحظاتی پیش در دریایی از ناامیدی و غم موج میزد، حالا به ساحل آرامش و شادی رسیده و دیگر روی پایش بند نمیشد که حبیبه خانم با نگرانی رو به من کرد:
_«امروز شنبه اس، تا دوشنبه هفته دیگه فرصت میکنید یه جایی رو پیدا کنید؟»😥
و نمیدانم به چه بهانهای، ولی دل من آنچنان به پشتیبانی پروردگارم گرم شده بود که با امیدواری پاسخ دادم:
_«خدا بزرگه حاج خانم! ان شاءالله ما این خونه رو دوشنبه تحویل شما میدیم!»😊
و نگران موضوع دیگری هم بود که باز زیر گوشم زمزمه کرد:
_«حاجی گفته که فسخ قرارداد جریمه داره، ولی به خدا ما دستمون تنگه! هر چی داشتیم برای جهیزیه این دختر دادیم! تو رو خدا شوهرت رو راضی کن که از حاجی جریمه نگیره!»😥
و من بابت کاری که برای خدا میکردم، دیگر جریمه نمیخواستم که با لحنی شیرین خیالش را راحت کردم:
_«این چه حرفیه حاج خانم؟ ما داریم دوستانه با هم یه توافقی میکنیم. خیالتون راحت باشه!»😊
و خدا میداند که از 💖انجام این کار خیر، 💖دل من بیش از قلب شکسته این مادر و دختر شاد شده بود که حبیبه خانم هر دو دستش را بالا بُرد و از تهِ دلش برایم دعا کرد:
_«ان شاءالله هر چی از خدا میخوای، بهت بده! ان شاءالله به حق همین #امام_جواد (علیهالسلام) #عاقبتت رو ختم به #خیر کنه!» و تا وقتی از در بیرون میرفت، همچنان برایم دعا میکرد و دل من چقدر به دعاهای صاف و سادهاش شاد شد که همه را به نیت سلامتی دخترم به خدا سپردم و به انتظار آمدن مجید، مدام آیتالکرسی میخواندم تا دلش راضی شود.😊🙏
⏪ ادامه دارد...
رمان زیبای 📚 #جان_شیعه_اهل_سنت
🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀
🌹🌹🌹🌹🌹
✍️ نویسنده:خانم #فاطمه_ولی_نژاد
🌟🌟🌟🌟
منتظر نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
✅ @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🔵 #چله_نوکری | تا مُحرم هر شَب مهمانِ یک #شهید 🔸شهید شب بیست و یکم : #شهید_بصیرت #دکتر_عبد_الحمید_د
🔵 #چله_نوکری | تا مُحرم هر شَب مهمانِ یک #شهید
🔸شهید شب بیست و دوم : #شهید_جلال_افشار
👈آیت الله بهاء الدینی میگفت:امام زمان از من یک سرباز می خواستند من هم آقای افشار را معرفی کردم😭😭
پ.ن: #رفیق من و تو چکار کردیم برا امام زمونمون؟؟؟
🌸گناه نڪنید ...
🌸اگر گناه ڪردید سریع توبه کنید.
#چله_ترک_گناه
#نماز_اول_وقت
#ترک_یک_رذیله_اخلاقی
#چهل_شب_زیارت_عاشورا
#چهل_صبح_دعای_عهد
🔻17 روز مانده به #محرم
✅ @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🔵 #چله_نوکری | تا مُحرم هر شَب مهمانِ یک #شهید 🔸شهید شب بیست و دوم : #شهید_جلال_افشار 👈آیت الله به
11.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهیدی که آیت الله بهاالدینی می گوید امام زمان از من یک یار خواست و من او را معرفی کردم...
#شهید_جلال_افشار
ویژگی های شهید جلال افشار❤️
ویژگی هایی که هر بچه هیئتی باید داشته باشه🔴
#این_ویدیو_را_به_هیچ_وجه_از_دست_ندهید
✅ @asheghaneruhollah
پ.ن: #رفیق کلاه خودمون قاضی کنیم ، ما ها که اینقدر دم از #شهادت و #شهدا و #خدا و #امام_حسین می زنیم ، کدوممون این کار های #شهید_جلال_افشار انجام میدیم...
👌ان شاء الله این #چله_نوکری فرصت خوبی باشه برای تمرین کردن و پاک شدن از #گناه
مناجات عاشقانه با خدا.mp3
3.47M
♦️ #چله_نوکری #چله_حسینی
امشب یکم با خدامون #عاشقانه #مناجات کنیم....😭😭
خدایا من امشب اومدم بگم هیچی ندارم
خدایا هرچی باشم #دوستت_دارم
خدایا امشب #آرومم کن😭🌹
👈پیشنهاد دانلود
🔻 تا محرم هرشب یک ذکر ارباب مهمان مائید🔻
✅ @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
♦️ #چله_نوکری #چله_حسینی امشب یکم با خدامون #عاشقانه #مناجات کنیم....😭😭 خدایا من امشب اومدم بگم هی
خدای من
نه آن قدر پاکم که کمکم کنی و نه آن قدر بدم که رهایم کنی
میان این دو گمم
هم خود را و هم تو را آزار میدهم
هر چه قدر تلاش کردم نتوانستم آنی باشم که تو خواستی
و هرگز دوست ندارم آنی باشم که تو رهایم کنی
آنقدر بی تو تنها هستم که بی تو یعنی “هیچ” یعنی “پوچ”
خدایا هیچ وقت رهـــایم نکن
🌙شبتون در پناه خداوند
السلام علیک یا علی ابن محمد ایها الهادی النقی(علیه السلام)
#اعلام_مراسم_هیئت_عاشقان_روح_الله
🌺مراسم جشن باشکوه ولادت حضرت امام هادی(ع) و ایام دهه ولایت
👈به کلام:حجت الاسلام #دکتر_خادمی
🎤به نفس: #کربلایی_امیر_ملکی
📆چهارشنبه 23مرداد ماه1398
🕖ساعت 21/30
🚩اصفهان،درچه،بلوارشهدا(اسلام اباد)کوی شهید بهشتی
#پرچم_هیئت
#ویژه_برادران_خواهران
❤️دوستان اطلاع رسانی شود
#برای_امام_هادی_کم_نگذاریم
🌟 سخننگاشت | آیندهای خوب برای مردم مجاهد یمن در پیش است
🔺 رهبرانقلاب دیدار هیأتی از جنبش انصارالله یمن: #مردم_یمن با تمدن عمیق و تاریخی خود و با روحیه #مجاهدت و #ایستادگی که در این پنج سال از خود نشان دادهاند، آینده خوبی را در پیش دارند و به لطف خداوند، دولتی قوی را تشکیل خواهند داد و در چارچوب آن دولت، به #پیشرفت خواهند رسید. ۹۸/۵/۲۲
#یمن_تنها_نیست
#اللهم_احفظ_قائدنا_الامام_سید_علی_خامنه_ای ❤️
✅ @asheghaneruhollah