eitaa logo
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
943 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
328 فایل
✅ ارتباط با خادم کانال: @khadem_heyaat جلسات هفتگی:شب های پنج شنبه،اصفهان،درچه،خیابان جانبازان،کوی سیدمرتضی،مسجد سید مرتضی رحمه الله علیه هیئت عاشقان روح الله تاسیس ۱۳۷۷
مشاهده در ایتا
دانلود
💢اینکه گفته میشود، مهریه حضرت زهرا(س) بوده است، چه معنایی دارد؟ آب مگر میتواند شود؟ ✅نکته ای که به اشتباه در مورد حضرت زهرا(س) درک شده این است که: ۱-مهریه مادی_ظاهری مهریه ظاهری حضرت زهرا(س) درهم یا اندکی بیش تر یا کم تر بود، که با این وسایلی خرید: 🔵پیراهنی به بهای هفت درهم. چارقدی به بهای چهار درهم . دستمال و قطیفه ای مشکی بافت خیبر . دو عدد تشک و چهارعدد بالش و پرده ای از پشم و یک تخته بوریا و یک آسیاب دستی و لگنی از مس و مشکی از چرم و یک ظرف چوبی و کاسه ای برای دوشیدن شیر .نیز یک آفتابه و یک خمره و چند عدد کوزه. وقتی این ها را نزد پیامبر آوردند، فرمود: خدا به اهل بیت دهد. 🔵زندگانی حضرت فاطمه (س) ص 59. ✅به پیامبر گفتند: این مقدار فاطمه روی زمین است: مهر او در آسمان ها چه مقدار است ؟ فرمود: این سؤال ها را که را از شما دوا نمی کند، نپرسید. گفتند: نه ، برای ما اهمیت دارد؛ بفرمایید. فرمود: مهر فاطمه در آسمان ها یک پنجم زمین است. هر کس روی راه برود، در حالی که به فاطمه و فرزندان او بغض و کینه داشته باشد، کرده است. 🔵بحارالانوار،ج 43 ،ص 113. ✅از امام باقر(ع)نقل شده: زهرا(س) یک پنجم دنیا و یک سوم بهشت و چهار نهر و نیل و نهروان و بلخ است، ولی روی زمین پانصد درهم قرار داده شد، تا برای دیگران اسوه و مِلاک باشد ✅ اگر در روایات، آب و ثلث بهشت به عنوان مهریه حضرت بیان شده ، مهریه اصطلاحی و نیست، بلکه مهریه معنوی است. مهریه متداول را باید شوهر از مال خود به همسرش بدهد، اما آب فرات و...و بهشت ملک امام علی نبود تا به حضرت زهرا بدهد، مگر اینکه از نوع ولایت تکوینی و به عنوان خلیفه الهی آن ها را مالک بر کل زمین بدانیم، اما این نوع مالکیت نیز از نوع مالکیت معنوی است. این حاکی از حرمتی است که خدا برای بنده محبوبش حضرت زهرا قائل است. اما ظاهری حضرت زهرا خیلی کم بود. •|سالروز ازدواج امام علے؏ و حضرت فاطمہ.؏مبارڪ باد|• @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
شهادت جانسوز یادگار کربلا، امام لحظه های مناجات سبز صحیفه عشق و عرفان و وارث نهضت عاشورا سید الساجد
هیئت عاشقان روح الله_محرم96_شب چهارم (1).mp3کربلایی سیدمجتبی حسینی
زمان: حجم: 11.66M
😔 ❤️ به یاد مراسم هیئت/دهه سوم محرم1396 🏴شب شهادت امام سجاد_ع_ ✅روضه| 😭 👈ارث جا مانده ،گریه روز ها و شبها گریه 👈 میخورد ولی با گریه گریه بر آب وضویش میریخت😭 گریه با گردن بسته سخت است 😔 🎤کربلایی ✅پیشنهاد دانلود ‼️برا امام سجاد کم نگذاریم،بخدا خیلی 😔 🏴 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
📷 روضه مجسم در یمن برپا می‌شود وقتی که مادر یمنی بخاطر خشک شدن شیرش, انگشت در دهان کودک گرسنه‌اش میگ
"آب را گل نکنید... شاید این آب روان، میرود پای سپیداری..." صبر کن ای سهراب! صد سپیدار فدایِ اشکِ نوزادان باد! #آب را گِل نكنید... شاید از دور #علمدار مهدی مَشکِ طفلان بر دوش، غم و غصه بر دل؛ می رسد تا كه از این آبِ روان، پُر كند مَشکِ تهی، بِبَرَد جرعه آبی برساند به یمن تا علی اصغرِ بی شیرِ #یمن نفسش تازه شود و بخوابد آرام... آب را گل نكنید... #الیمن_مظلوم_و_انتصار ✅ @asheghaneruhollah
11.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شب جمعه شارع حضرت عباس دیدم سینی گرفته خنک....😭 🎤حاج حیدر 📌پیشنهاد دانلود هم تمام شد چقدر فرق کردیم!!!!!!😔 🚩 @asheghaneruhollah
4.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️ 🎶 ... اگه برگشتی برام بیار 😭 🎤استاد حاج 🔻دوخط روضه سوزناک زهرای 👈پیشنهاد دانلود 🔻 تا محرم هرشب یک ذکر ارباب مهمان مائید🔻 ✅ @asheghaneruhollah
هیئت عاشقان روح الله_محرم96_شب چهارم (1).mp3کربلایی سیدمجتبی حسینی
زمان: حجم: 11.66M
😔 ❤️ به یاد مراسم هیئت/دهه سوم محرم1396 🏴شب شهادت امام سجاد_ع_ ✅روضه| 😭 👈ارث جا مانده ،گریه روز ها و شبها گریه 👈 میخورد ولی با گریه گریه بر آب وضویش میریخت😭 گریه با گردن بسته سخت است 😔 🎤کربلایی ✅پیشنهاد دانلود ‼️برا امام سجاد کم نگذاریم،بخدا خیلی 😔 🏴 @asheghaneruhollah
هیئت عاشقان روح الله_محرم96_شب چهارم (1).mp3کربلایی سیدمجتبی حسینی
زمان: حجم: 11.66M
😔 ❤️ به یاد مراسم هیئت/دهه سوم محرم1396 🏴شب شهادت امام سجاد_ع_ ✅روضه| 😭 👈ارث جا مانده ،گریه روز ها و شبها گریه 👈 میخورد ولی با گریه گریه بر آب وضویش میریخت😭 گریه با گردن بسته سخت است 😔 🎤کربلایی ✅پیشنهاد دانلود ‼️برا امام سجاد کم نگذاریم،بخدا خیلی 😔 🏴 @asheghaneruhollah
💞☘️بسْمـِ اللّهِ القاصِمـ الجَبّارین☘️💞 🇮🇷رمــــــــان شهدایی و 🇮🇶 💣قسمت رگبار گلوله‌های داعش را به‌ وضوح میشنیدیم. دیگر حیدر هم ڪمتر تماس میگرفت ڪه درگیر آموزشھای نظامی برای مبارزه بود و من تنھا با رؤیای شڪستن محاصره و دیدار دوباره‌اش دلخوش بودم. تا اولین افطار ماه رمضان چند دقیقه بیشتر نمانده بود و وقتی خواستم چای دم ڪنم دیدم دیگر آب‌ زیادی در دبه ڪنار آشپزخانه نمانده‌است. تأسیسات آب آمرلی در سلیمان‌بیڪ بود و از روزی ڪه داعش این منطقه را اشغال ڪرد، درلوله‌ها نفت و روغن ریخت تا آب را به روی مردم آمرلی ببندد. در این چند روز همه ذخیره آب خانه همین چند دبه بود و حالا به اندازه یڪ لیوان آب باقی مانده بود ڪه دلم نیامد برای چای استفاده ڪنم. شرایط سخت محاصره و جیره‌بندی آب و غذا، شیر حلیه را ڪم ڪرده و برای سیر ڪردن یوسف مجبور بود شیرخشڪ درست ڪند. باید برای افطار به نان و شیره توت میڪردیم و را برای طفل شیرخواره خانه نگه میداشتم ڪه‌ ڪتری را سر جایش گذاشتم و ساڪت از آشپزخانه بیرون آمدم. اما با این آب هم نهایتاً میتوانستیم امشب گریه‌های یوسف را ساڪت ڪنیم و از فردا ڪه دیگر شیر حلیه خشڪ میشد، باید چه میڪردیم؟ زن عمو هم از ذخیره آب خانه خبر داشت و از نگاه غمگینم حرف دلم را خواند ڪه ساڪت سر به زیر انداخت. عمو قرآن میخواند و زیرچشمی حواسش به ما بود ڪه امشب برای چیدن سفره افطار معطل مانده‌ایم و دیدم اشڪ از چشمانش روی صفحه قرآن چڪید. در گرمای۴۰ درجه تابستان، زینب از ضعف روزه‌داری و تشنگی دراز ڪشیده بود و زهرا با سینی بادش میزد ڪه چند روزی میشد با انفجار دڪلھای برق، از ڪولر و پنڪه هم خبری نبود. شارژ موبایلم هم رو به اتمام بود و اگر خاموش میشد دیگر از حال حیدرم هم بی‌خبر میماندم. یوسف از شدت گرما بیتاب شده و حلیه نمیتوانست آرامَش ڪند ڪه خودش هم به گریه افتاد.خوب میفهمیدم گریه حلیه فقط از بیقراری یوسف نیست؛ چهار روز بود عباس به خانه نیامده و در سنگرهای شمالی شهر در برابر داعشی‌ها میجنگید و احتمالا دلشوره عباس طاقتش را تمام ڪرده بود. زن عمو اشاره ڪرد یوسف را به او بدهد تا آرمَش ڪند و هنوز حلیه از جا بلنده نشده، خانه طوری لرزید ڪه حلیه سر جایش ڪوبیده شد. زن عمو نیم‌خیز شد و زهرا تا پشت پنجره دوید ڪه فریاد عمو میخڪوبش ڪرد : _نرو پشت پنجره! دارن با خمپاره میزنن! ڪلام عمو تمام نشده، مثل اینکه آسمان به زمین ڪوبیده شده باشد، همه جا سیاه شد و شیشه‌های در و پنجره در هم شڪست. من همانجا در پاشنه در آشپزخانه زمین خوردم و عمو به سمت دخترها دوید ڪه خرده‌های‌شیشه روی سر و صورتشان پاشیده بود. زن عمو سر جایش خشڪش زده بود و حلیه را دیدم ڪه روی یوسف خیمه زده تا آسیبی نبیند. زینب و زهرا از ترس به فرش چسبیده و عمو هر چه میڪرد نمیتوانست از پنجره دورشان ڪند. حلیه از ترس میلرزید، یوسف یڪ نفس جیغ میڪشید و تا خواستم به ڪمڪشان بروم.... ادامه دارد.... 💣نویسنده؛ فاطمه ولی نژاد @asheghaneruhollah