هفتگی14آذر97 یادبود شهید سیدیحیی براتی (2).mp3
8.58M
شب زیارتی مخصوص ❤️ارباب❤️
📣 #گزارش_صوتی
#حسین_جان نبودی
که #زینب چی دیده 😔
حسین جان ببین
#مادرت اومده قد خمیده😭
🎤کربلایی #سید_حبیب_مجیدی
#زمینه_روضه_ای
👌پیشنهاد دانلود
❤️ یادبود شهید مدافع حرم
#سید_یحیی_براتی
🚩 هيئت عاشقان روح الله_ره_
✅ @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
ڪتاب حافظم راباز،واڪردم چہ فالےشد الا یا ایهاالساقے ادرڪاساً #شب_یلدا تمام آرزوهایم گره خورده بہ
alimi_be madaret qasam(@hamidalimisf).mp3
12.88M
🌹برا اونها که دلشون فقط یه #کربلا میخواد...
به #مادرت قسم دلم تنگه برات...
دلم میخواد بازم بیام تا #ڪـربلا
#حرم پناه قلب تنهای منه😔
حرم همیشه خواب و #رویای منه...
#آقام_حسین
🎤کربلایی #حمید_علیمی
🔺شوراحساسی فوق العاده زیبا
❤️ شب زیارتی مخصوص ارباب ❤️
👈خاص ترین ها👇
✅ @asheghaneruhollah
حاج_حسین_سیب_سرخی_زمینه,رنگ_خزونی.mp3
11.68M
⚫️ السلام علیک یا جواد الائمه_علیه_السلام
تو هم مثل #مادرت
هنوز جوونی ، نرووو😭
🎤حاج #حسین_سیب_سرخی
👌زمینه آقا جواد الائمه
✅ @asheghaneruhollah
#ولادت_حضرت_سید_الساجدین
عشقمی به قرآن
#مادرت اهل #ایران
قصه داره این دل سپردن ما
که همیشه فامیل
حق داره پیش فامیل
پس آقا #ضریحت به گردن ما 😍😍
#جانم_یا_امام_سجاد_علیه_السلام
💐ولادت سید عابدان، پیشوای زاهدان، زیور صالحان، مهتر پرهیزگاران، امام مؤمنان، حضرت امام سجاد ع فرخنده باد.
👈 این جا صحبت از #عشق است ...❤️👇
✅ @asheghaneruhollah
@MAHMOUDKARIMMI [ NOHE EMAM HASSAN ] (10).mp3
4.93M
💚 حســـــ۱۱۸ـــــــن جانم 💚
#دو_خط_روضه
#دو_قطره_اشک
تاکنون #سیلی_محکم خورده ای
#مادرت را سمت خانه برده ای؟؟؟😭😭
گوشواره دانه دانه ...
🎤حاج #محمود_کریمی
#حسن_جانم
#امام_حسنی_ها_مادری_اند
📌👈امام حسنی ام الحمد الله 👇
🏴 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌺🍃رمـــان #از_من_تا_فاطمه.. 🌺🍃 قسمت #دهم #هوالعشق #مجنون_بی_لیلی #سوها_نوشت فردا شب شهادت حضر
🌺🍃رمـــان #از_من_تا_فاطمه.. 🌺🍃
قسمت #یازدهم
#هوالعشق
#حضرت_زهرا
صدای مداحی می آمد٬
تازه یادم امد امشب شب شهادت #حضرت_زهرا س است. جلوی ضریح زانو زدم٬درفکر بودم اما نمیدانم چه فکری!صدای مداحی می آمد٬نمیدانم چه میگفت فقط یک کلمه شنیدم و آن این بود: #مادر
و احساس کردم جمعیت کم کم پراکنده میشوند و مراسم تمام میشود٬
کم کم چشم هایم سنگین شد و روی هم رفت٬دوباره خواب دیدم٬هیچ چیز نمیدیدم فقط صداهارا میشنیدم
🌸٬صدای ارامی امد٬دخترم پاشو ٬مادرت همیشه کنارت هست بلند شو پسرم منتظرته٬این هدیه من به توعه ازش مواظبت کن...🌸
و احساس کردم پارچه ای روی چشمانم امد و به کنار رفت
٬عطر 🌼گل نرگس نوازش روحم شد٬دستی به شانه ام خورد که بیدار شدم.
-دخترم پاشو ٬نماز صبح نزدیکه ها خواب نمونی مادر
پیرزن مهربانی بود که مرا از خواب بیدار کرد٬
خوابم را به یاد اوردم ٫#دخترم٬#مادرت؟مادر من؟او که بود؟
هنوز نوای دلنشینش در ذهنم چرخ میزد٬هدیه؟چه هدیه ای؟
به نماز ایستادم
تعجب کردم که چه روان خواندم !اخر من نماز خواندن بلد نبودم٬دست هایم را به حالت قنوت گرفتم
و از خدایی که تنها نامش را میدانستم کمک خواستم٬از او خواستم مرا در آغوش بگیرد٬نوازشم کند تا ارام بگیرم٬نمیدانم این راز و نیازها چگونه برزبانم می آمد..
بعد از اتمام نمازم به سرجایم برگشتم که از دور چشمم به پارچه مشکی که کنار کیفم بود افتاد٬سریع به سمتش دویدم ٬نه ممکن نیست٬از کجا امده بود؟
من چادر مشکی نداشتم😭
٬#هدیه٬اری هدیه!روبه روی صورتم گرفتم عطر نرگس میداد تا اعماق وجودم را با ان عطر پر کردم٬هربار اطرافم را نگاه کردم چیزی ندیدم
٬فقط٬فقط یک خانم چادری دیدم که از سمت من درحال بازگشت بود٬سریع صدایش زدم و به سمتش دویدم.
-خانم٬خانم صبر کنید
-جانم؟
چقدر چهره اش زیبا و دلنشین بود
لحظه ای محوش شدم انگار فرشته بود٬
-شما این چادرو برام گذاشتید؟فکر کنم به خاطر این بوده که حجابم مناسب نبوده درسته؟خیلی ببخشید الان درستش میکنم اما نیازی به چادر نیست ممنو..
-دختر گل٬یه خانومی این چادر رو به من دادن و گفتن به شما بدم و #هدیه است ٬گفت حتما بهش برسون خودش میدونه ٬هدیه رو که پس نمیدن.
از کلماتش دلم ریخت😧😭
زانوهایم خم شد و روی زمین افتادم٬به پهنای صورتم اشک میریختم نمیدانم برای چه؟
-خانوم بهت نظر کرده گلم٬خوش به سعادتت
دیگر چیزی نفهمیدم
و از اعماق وجودم گریه کردم وچادر را ناخودآگاه در اغوش گرفته بودم و میگریستم٬بوی گل نرگس🌼 میداد چه هدیه ای بود چه ساده اما دلربا ٬این چه بود؟آن خانم چه کسی بود؟
چادر را روی سرم انداختم
لطیف بود٬مانند برگ گل٬تا روی سرم امد سرتاسر وجودم غرق لذت شد منشأ این حس را نمیدانستم
٬دوباره سوال ها به سمت مغزم هجوم اورد٬#پسرم منتظرت هست!!!پسرش کیست؟
قدم هایم به حیاط کشیده شد
در هوای بی هوایی به سر میبردم به سمت انسوی خیابان قدم برمیداشتم و درفکر اتفاقات بودم که کامیونی 💨🚚به سمتم میامد چراغش را چندبار روشن و خاموش کرد از ترس درجایم میخکوب شده بودم و چشم هایم را که بستم تمامم اتفاقات جلوی چشمانم رژه رفت٬
صدای من بود که با جیغ علی را صدازدم...
-علییییییییی😰😲
ماشین ترمز شدیدی زد اما به من برخورد نکرد که دست هایم داغ شد٬
-جانم فاطمه😨
وسط خیابان راه را سد کرده بودیم٬
دست هایم در دست های علی بود و چشم هایمان تنها هم را میدید٬همه چیز را به یاد اوردم ٬علی٬علی٬علی و
از حجوم افکار و خاطرات قبل مغزم فشرده شد
و بیهوش شدم....
🌺🍃ادامه دارد...
نویسنده: نهال سلطانی
#فاطمه_فاطمه_است😭✋
منتظر نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
👈 این جا صحبت از #عشق است ...❤️👇
✅ @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
#️⃣ #حضرت_زهرا سلام الله علیها 🎵 #اشک_یاس 7️⃣ #چادر تو یکطرف افتاده #معجر یکطرف..😔😭 🎤حاج #محمود_ک
07-Karimi-Ashke-Yas.mp3
1.18M
#️⃣ #حضرت_زهرا سلام الله علیها
🎵 #اشک_یاس 8️⃣
تاکنون #سیلی محکم خورده ای؟؟؟
#مادرت را سمت خانه برده ای...😭
🎤حاج #محمود_کریمی
👌پیشنهاد دانلود
#ریشه_محبت
🌙هر شب یک ذکر توسل به حضرت❤️ مادر❤️
🏴 @asheghaneruhollah