از حکمت ۱۳۰ تا ۱۳۲1_762618672.mp3
زمان:
حجم:
3.38M
🔈 ختم گویای #نهج_البلاغه در ۱۹۲ روز.
🌷تقدیم به روح پاک و مطهر شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید ابو مهدی المهندس
🔷سهم امروز ختم نهج البلاغه از حکمت ۱۳۰ تا حکمت ۱۳۲
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
🌹 سهم #روز_پانزدهم ختم نهج البلاغه از حکمت ۱۳۰ تا ۱۳۲
┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
💠 (وقتي از جنگ صفين برگشت به قبرستان پشت دروازه كوفه رسيد رو به مردگان كرد.) و فرمود: ای ساكنان خانه های وحشت زا، و محله های خالی و گورهای تاريك، ای خفتگان در خاك، ای غريبان، ای تنهاشدگان، ای وحشت زدگان، شما پيش از ما رفتيد و ما در پی شما روانيم، و به شما خواهيم رسيد. اما خانه هايتان! ديگران در آن سكونت گزيدند، و اما زنانتان! با ديگران ازدواج كردند، و اما اموال شما! در ميان ديگران تقسيم شد. اين خبری است كه ما داريم، حال شما چه خبر داريد؟
(رو كرد به اصحاب خود و فرمود:) بدانید که اگر اجازه سخن گفتن داشتند، شما را خبر می دادند كه:« بهترين توشه، تقوا است ».
📒 #حکمت130
┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
💠 (شنيد مردی دنيا را نكوهش می كند) فرمود:
١. توبيخ نكوهش كننده دنيا : ای نكوهش كننده دنيا، كه خود به غرور دنيا مغروری و با باطلهای آن فريب خوردی، فريفته دنيایی و آن را نكوهش می كنی؟ آيا تو در دنيا جرمی مرتكب شدی؟ يا دنيا به تو جرم كرده است؟ كی دنيا تو را سرگردان نمود؟ و در چه زمانی تو را فريب داد؟ آيا با گورهای پدرانت كه پوسيده اند؟ يا آرامگاه مادرانت كه در زير خاك آرميده اند؟ آيا با دو دست خويش بيماران را درمان كرده ای؟ و آنان را پرستاری نموده در بسترشان خوابانده ای؟ درخواست شفای آنان را كرده، و از طبيبان داروی آنها را تقاضا كرده ای؟ در آن صبحگاهان كه داروی تو به حال آنان سودی نداشت، و گريه تو فايده ای نكرد، و ترس تو آنان را فايده ای نداشت، و آنچه می خواستی به دست نياوردی، و با نيروی خود نتوانستی مرگ را از آنان دور كني. دنيا برای تو حال آنان را مثال زد، و با گورهايشان، گور تو را به رخ كشيد.
٢.خوبيها و زیبایی های دنيا : همانا دنيا سرای راستی برای راست گويان، و خانه تندرستی برای دنياشناسان و خانه بی نيازی برای توشه گيران، و خانه پند، برای پندآموزان است، دنيا سجده گاه دوستان خدا، جای نماز فرشتگان الهی، فرودگاه وحی خدا، و جايگاه تجارت دوستان خداست، كه در آن رحمت خدا را به دست آوردند، و بهشت را سود بردند. چه كسی دنيا را نكوهش می كند؟ كه جدا شدنش را اعلان داشته، و فرياد زد كه ماندگار نيست، و از نابودی خود و اهلش خبر داده است، پس با بلای خود بلاها را نمونه آورد، و با شادمانی خود آنان را به شادمانی رساند. شامگاه به سلامت گذشت، و بامداد با مصيبتی جانكاه بازگشت، تا مشتاق كند، و تهديد نمايد و بترساند و هشدار دهد. پس مردمی در بامداد با پشيمانی دنيا را نكوهش كنند، و مردمی ديگر در روز قيامت آن را می ستايند، دنيا حقائق را به يادشان آورد، يادآور آن شدند، از رويدادها برايشان حكايت كرد، او را تصديق نمودند، و اندرزشان داد، پند پذيرفتند.
📒 #حکمت131
┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
💠 خدا را فرشته ای است كه هر روز بانگ می زند: بزاييد برای مردن، و فراهم آوريد برای نابود شدن، و بسازيد برای ويران گشتن.
📒 #حکمت132
┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
🗳 آیا رأی ندادن در انتخابات تأثیر دارد؟!
#آرای_خاموش
گروهی از مردم فکر میکنند که #شرکت_نکردن_در_انتخابات، یعنی رأی دادن به هیچکدام از گزینههای موجود!
آنها فکر میکنند که #رأی_ندادن بهمعنای اعتراض به نامزدهای انتخاباتی است و دوست دارند صدای اعتراضشان شنیده شود. اما این #تصور_کاملا_غلط است. بررسیهای تاریخی نشان میدهد که صدای #معترضانِ_خاموش، شنیده نمیشود. انتخابات بسیاری در طول تاریخ و در کشورهای گوناگون وجود دارد که در آنها بیشتر مردم رأی ندادهاند.
معروفترین مثال، انتخابات سال ۱۹۹۶ امریکاست. در انتخابات آن سال نزدیک به ۴۹ درصد از واجدان شرایط، در انتخابات شرکت کردند، و ۴۹.۲ درصد از آنها به بیل کلینتون رأی دادند. بهعبارتدیگر، تنها ۲۴ درصد از واجدان شرایط رئیسجمهور امریکا را انتخاب کردند.
آیا فریاد سکوتِ مردمی که رأی ندادند، شنیده شد؟ آیا رأی مخالف ۷۶ درصد جمعیت امریکا، از ورود کلینتون به کاخ سفید جلوگیری کرد؟ آیا بیل کلینتون ازنظر اختیارات و مسئولیت کمتر از اوباما رئیسجمهور بود؟!
در انتخابات سال ۲۰۰۸ همین کشور، میزان مشارکت به بالاترین حد خود در طول چهار دهه رسید؛ انتخاباتی که نخستین "رئیسجمهور سیاهپوست امریکا" را به کاخ سفید رساند. سیاستمداران امریکایی این پیام را بهوضوح دریافتند.
👈 حتی یک مثال، از یک کشور، در یک دوره نیز وجود ندارد که رأی ندادن، بر یک چیز تأثیری مثبت گذاشته باشد.
آیا رأی ندادن کسانی که رأی نمیدهند، #اثری_ملموس_بر_جامعه و زندگی شخصیشان خواهد گذاشت؟ آیا با پایین آمدن درصد مشارکت، #وضع_معیشتی آنان بهتر، و ارزاق عمومی ارزانتر خواهد شد؟
گریگوری منکیو (استاد دانشگاه هاروارد)، در کتاب "کلیات علم اقتصاد"، نوشته است: "افراد عاقل به حاشیه فکر میکنند". پروفسور منکیو این جمله را یکی از اصول دهگانۀ اقتصاد میداند.
اگر قرار باشد برای تعطیلات آخر هفته، بین شرکت در مهمانی و درس خواندن یکی را انتخاب کنیم، همۀ مؤلفهها به سود مهمانی است و درس خواندن در محیطی کسلکننده، عاقلانه نیست؛ اما خوشی مهمانی، گذراست؛ حالآنکه درس خواندن میتواند آیندۀ ما را بهطور کامل متحول کند. پس ماندن در خانه و درس خواندن، #عاقلانهتر است.
تأثیر نرفتن پای صندوق ـ اگر تأثیری داشته باشد ـ گذراست. پس از یک ماه، دیگر کسی از تعداد رأیهای رئیس جمهورِ منتخب حرف نمیزند؛ اما تأثیر آرای اخذشده، بیش از چهار سال دوام دارد.
براساس نظر پروفسور منکیو #شرکت_در_انتخابات، انتخابی #عاقلانهتر است؛ زیرا اثرش #دوامی_بیشتر دارد.
📚 برگرفته از کتاب #تَکرار_یا_تغییر
#در_انتخابات_شرکت_کنیم
#عاقلانه_انتخاب_کنیم
#به_اصلح_رأی_دهیم
🇮🇷انتخابات۱۴۰۰
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
1.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#بصیرت سیاسی
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
🌹#احکام
💠کاشت ناخن
❓آیا کاشت ناخن برای خانم ها اشکال دارد؟
❓در صورت اشکال داشتن برای #وضو و #غسل چه وظیفه ای دارد؟
✅پاسخ:👇👇
🔹آیةالله امام خامنه ای: کاشت ناخن فى نفسه اشکال ندارد و با فرض صدق #زینت، باید از نامحرم پوشانده شود. در صورت كاشت ناخن، براى وضو و غسل باید مانع ـ ولو با صرف هزینه ممكن ـ برطرف گردد و چنانچه میداند امكان برطرفکردن آن نیست و یا رفع آن با مشقّت غیر قابل تحمّل همراه بوده و یا ضرر قابل توجهى دارد، در وقت نماز باید وضو یا غسل را انجام دهد سپس مبادرت به این كار كند و وضو و غسلهاى بعدى را باید بهصورت #جبیره انجام دهد(یعنى با دست مرطوب مانع را مسح نماید)؛ اما در صورتى که امکان برطرف کردن آن ـ ولو در روزهای بعد ـ باشد و برطرف نكند، وضو و غسل جبیره باطل خواهد بود.
🔹آیات الله سیستانی: کاشت ناخن جایز نیست و حرام هست و در صورت داشتن عسر و حرج ،باید نیت غسل و وضوی جبیرهای کند. و علاوه بر آن نیز باید تیمم نماید و اگر با علم به این مسئله از ناخن مصنوعی استفاده کرده باشد احتیاط واجب آن است که بعد از برداشتن ناخن نمازهای خوانده شده را قضا کند.
🔹آیةالله مکارم شیرازی: کاشت ناخن حرام هست مگر اینکه ضرورت داشته باشد و در این صورت باید وضو و غسل جبیره انجام شود.
❌نکته مهم؛
⬅️⬅️ در كاشت ناخن آرايشگاه ها ،که غير از كاشت توسط عمل جراحي است ،اگر امكان برداشتن آن به راحتي وجود دارد، یعنی خود شخص و يا دیگری ولو با صرف هزينه، می تواند آن را بردارد ،باید ناخن را بردارد و نمی تواند به وضو و غسل جبیره ای اکتفا کند .
📚منبع: سایت مراجع عظام
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
✨بسم رب الشهدا والصدیقین✨
ختم #نهج_البلاغه در ۱۹۲ روز تقدیم به روح پاک و مطهر شهید، حاج قاسم سلیمانی وشهید ابو مهدی المهندس
🌹سهم #روز_شانزدهم ختم نهج البلاغه :
🔻 از حکمت ۱۳۳ تا حکمت ۱۴۴🔻
🌹 سهم #روز_شانزدهم نهج البلاغه از حکمت ۱۳۳ تا ۱۴۴
┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
💠 دنيا گذرگاه عبور است، نه جای ماندن، و مردم در آن دو دسته اند يكی آنكه خود را در دنيا فروخت و به تباهی كشاند، و ديگری آنكه خود را خريد و آزاد كرد.
📒 #حکمت133
┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
💠 دوست، دوست نيست مگر آنكه حقوق برادرش را در سه جايگاه نگهبان باشد، در روزگار گرفتاری، آن هنگام كه حضور ندارد و پس از مرگ.
📒 #حکمت134
┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
💠 كسی را كه چهار چيز دادند، از چهار چيز محروم نباشد، با دعا از اجابت كردن، با توبه از پذيرفته شدن، با استغفار از آمرزش گناه، با شكرگزاری از فزونی نعمتها.
(و اين حقيقت مورد تصديق كتاب الهي است كه در مورد دعا گفته است: مرا بخوانيد تا خواسته هاي شما را بپردازم. (قرآن كريم، سوره مومن، آيه ۶۰) در مورد استغفار گفته است: هر آنكه به بدی دست يابد يا بر خود ستم روا دارد و از آن پس به درگاه خدا استغفار كند، خدای را آمرزش گر و مهربان يابد. (قرآن كريم، سوره نسا، آيه ۱۱۰) در مورد سپاس فرموده است: بی شك اگر سپاسگزاريد، نعمت را برايتان می افزايم. (قرآن كريم، سوره ابراهيم، آيه ۷) و در مورد توبه فرموده است: تنها توبه را خداوند به سود كسانی عهده دار است كه از سر نادانی به كار زشتی دست می يابند و تا ديرنشده است باز می گردند، تنها چنين كسانند كه خداوند در موردشان تجديد نظر می كند، كه خدا دانا و حكيم است. (قرآن كريم، سوره نسا، آيه ۱۷))
📒 #حکمت135
┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
💠 نماز موجب نزديكی هر پارسایی به خداست، و حج جهاد هر ناتوان است، هر چيزی زكاتی دارد، و زكات تن روزه است، و جهاد زن، نيكو شوهرداری است.
📒 #حکمت136
┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
💠 روزی را با صدقه دادن فرود آوريد.
📒 #حکمت137
┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
💠 آنكه پاداش الهی را باور دارد، در بخشش سخاوتمند است.
📒 #حکمت138
┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
💠 كمك الهی به اندازه نياز فرود می آيد.
📒 #حکمت139
┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
💠 آنكه ميانه روی كند تهيدست نخواهد شد.
📒 #حکمت140
┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
💠 كمی زن و فرزند يكی از دو آسايش است.
📒 #حکمت141
┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
💠 دوستی كردن نيمی از خردمندی است.
📒 #حکمت142
┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
💠 اندوه خوردن، نيمی از پيری است.
📒 #حکمت143
┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
💠 صبر به اندازه مصيبت فرود آيد، و آنكه در مصيبت بی تاب بر رانش زند اجرش نابود می گردد.
📒 #حکمت144
┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
حجت الاسلام مهدوی ارفع1_767385653.mp3
زمان:
حجم:
5.77M
🔈 ختم گویای #نهج_البلاغه در ۱۹۲ روز.
🌷تقدیم به روح پاک و مطهر شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید ابو مهدی المهندس
🔷سهم #روز_شانزدهم نهج البلاغه از حکمت ۱۳۳ تا حکمت ۱۴۴
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
10.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مدافعان حرم...
مداحی بسیار زیبای سید رضا نریمانی برای شهدای مدافع حرم
برای شادی روح تمام شهدا و شهدای مدافع حرم صلوات بفرستیم ...
🌷 اللّهمَ صَلّ عَلی مُحَمّد وَ آلِ مُحَمّد وَ عَجّل فَرَجَهم
#شهید
#شهدا
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
@asheghanvlaiat
#قسمت_بیست_و_سوم_دختر_شینا🌹
یک هفته ای گذشته بود. شینا حالش خوش نبود. نمی توانست کمکم کند. می نشست بالای سرم و هی خودش را نفرین می کرد که چرا کاری از دستش برنمی آید. حاج آقایم این وضع را که دید، شینا را فرستاد قایش. خواهرها هم دو سه روز اول ماندند و رفتند سر خانه و زندگی شان. فقط خانم آقا شمس الله پیشم بود، که یکی از همسایه ها آمد و گفت: «حاج آقایتان پشت تلفن است. با شما کار دارد.»
معصومه، زن آقا شمس الله، کمکم کرد و لباس گرمی تنم پوشاند و چادرم را روی سرم انداخت. دستم را گرفت و رفتیم خانه همسایه.
گوشی تلفن را که برداشتم، نفسم بالا نمی آمد. صمد از آن طرف خط گفت: «قدم جان تویی؟!»
گفتم: «سلام.»
تا صدایم را شنید، مثل همیشه شروع کرد به احوال پرسی؛ می خواست بداند بچه به دنیا آمده یا نه؛ اما انگار کسی پیشش بود و خجالت می کشید. به همین خاطر پشت سر هم می گفت: «تو خوبی، سالمی، حالت خوب است؟!»
من هم از او بدتر چون زن همسایه و معصومه کنارم نشسته بودند، خجالت می کشیدم بگویم:
«آره، بچه به دنیا آمده.» می گفتم: «من حالم خوب است. تو چطوری؟! خوبی؟! سالمی؟!»
معصومه با ایما و اشاره می گفت: «بگو بچه به دنیا آمد، بگو.»
از همسایه خجالت می کشیدم. معصومه که از دستم کفری شده بود، گوشی را گرفت و بعد از سلام و احوال پرسی گفت: «حاج آقا! مژده بده. بچه به دنیا آمد. قدم راحت شد.»
صمد آن قدر ذوق زده شده بود که یادش رفت بپرسد حالا بچه دختر است یا پسر. گفته بود: «خودم را فردا می رسانم.»
از فردا صبح چشمم به در بود. تا صدای تقه در می آمد، به هول از جا بلند می شدم و می گفتم حتماً صمد است. آن روز که نیامد، هیچ. هفته بعد هم نیامد. دو هفته گذشت. از صمد خبری نشد. همه رفته بودند و دست تنها مانده بودم؛ با پنج تا بچه و کلی کار و خرید و پخت و پز و رُفت و روب. خانم دارابی تنها کسی بود که وقت و بی وقت به کمکم می آمد. اما او هم گرفتار شوهرش بود که به تازگی مجروح شده بود. صبح زود بنده خدا می آمد کمی به من کمک می کرد. بعد می رفت سراغ کارهای خودش. گاهی هم می ایستاد پیش بچه ها تا به خرید بروم.
آن روز صبح، خانم دارابی مثل همیشه آمده بود کمکم. داشتم به بچه ها می رسیدم. آمد، نشست کنارم و کمی درددل کرد. شوهرش به سختی مجروح شده بود.
از طرفی خیلی هم برایش مهمان می آمد. دست تنها مانده بود و داشت از پا درمی آمد.
گرم تعریف بودیم که یک دفعه در باز شد و برادرم آمد توی اتاق. من و خانم دارابی از ترس تکانی خوردیم. برادرم که دید زن غریبه توی خانه هست، در را بست و رفت بیرون. بلند شدم و رفتم جلوی در. صمد و برادرم ایستاده بودند پایین پله ها. خانم دارابی صدای سلام و احوال پرسی ما را که شنید، از اتاق بیرون آمد و رفت.
برادرم خندید و گفت: «حاجی! ما را باش. فکر می کردیم به این ها خیلی سخت می گذرد. بابا این ها که خیلی خوش اند. نیم ساعت است پشت دریم. آن قدر گرم تعریف اند که صدای در را نشنیدند.»
صمد گفت: «راست می گوید. نمی دانم چرا کلید توی قفل نمی چرخید. خیلی در زدیم. بالاخره در را باز کردیم.»
همین که توی اتاق آمدند. صمد رفت سراغ قنداقه بچه. آن را برداشت و گفت: «سلام! خانمی یا آقا؟! من بابایی ام. مرا می شناسی؟! بابای بی معرفت که می گویند، منم.»
بعد به من نگاه کرد. چشمکی زد و گفت: «قدم جان! ببخشید. مثل همیشه بدقول و بی معرفت و هر چه تو بگویی.»
فقط خندیدم. چیزی نمی توانستم پیش برادرم بگویم.
به برادرم نگاه کرد و گفت: «سفارش ما را پیش خواهرت بکن.»
برادرم به خنده گفت: «دعوایش نکنی. گناه دارد.»
بچه ها که صمد را دیده بودند، مثل همیشه دوره اش کرده بودند. همان طور که بچه ها را می بوسید و دستی روی سرشان می کشید، گفت: «اسمش را چی گذاشتید؟!»
گفتم: «زهرا.»
تازه آن وقت بود که فهمید بچه پنجمش دختر است. گفت: «چه اسم خوبی، یا زهرا!»
سال 1365 سال سختی بود. در بیست و چهار سالگی، مادر پنج تا بچه قد و نیم قد بودم. دست تنها از پس همه کارهایم برنمی آمدم. اوضاع جنگ به جاهای بحرانی رسیده بود. صمد درگیر جنگ و عملیات های پی درپی بود. خدیجه به کلاس دوم می رفت. معصومه کلاس اولی بود. به خاطر درس و مدرسه بچه ها کمتر می توانستم به قایش بروم. پدرم به خاطر مریضی شینا دیگر نمی توانست به ما سر بزند. خواهرهایم سخت سرگرم زندگی خودشان و مشکلات بچه هایشان بودند.
برادرهایم مثل برادرهای صمد درگیر جنگ شده بودند. اغلب وقت ها صبح که از خواب بیدار می شدم، تا ساعت ده یازده شب سر پا بودم. به همین خاطر کم حوصله، کم طاقت و همیشه خسته بودم.
دی ماه آن سال عملیات کربلای 4 شروع شد. از برادرهایم شنیده بودم صمد در این عملیات شرکت دارد و فرماندهی می کند. برای هیچ عملیاتی این قدر بی تاب نبودم و دل شوره نداشتم. از صبح که از خواب بیدار می شدم،