eitaa logo
❤عاشقان ولایت❤
88 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
2هزار ویدیو
143 فایل
خواهران مسجد امام حسن مجتبی‌(علیه‌السلام)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅برای ساخت یک جامعه خوب، بی‌تفاوت نباشیم ✍پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله: كسی كه صبح كند و اهمیتی به كارهای مسلمانان ندهد او از آنان نیست و كسی كه صدای مردی بشنود كه فریاد كمک‌خواهی از مسلمانان را سر دهد و پاسخش را ندهد مسلمان نیست. 📚 الكافی، ج ‏۲، ص ۱۶۴ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
🔆 💠 این متن را باید طلا گرفت 🔹هیچوقت با کسی بیشتر از جنبه‌اش؛ رفاقت نکن درد دل نکن شوخی نکن چراکه حرمت‌هایت شکسته می‌شود. 🔸هیچوقت با کسی بیشتر از جنبه‌اش؛ خوبی نکن محبت نکن لطف نکن چراکه تبدیل به وظیفه می‌شود. 🔹هیچوقت از کسی بیشتر از جنبه‌اش؛ خوبی نخواه کمک نگیر انتظار نداشته باش چراکه تبدیل به منت می‌شود.    🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
🔆 مواظب باش میخی را تکان ندهی! 🔹گویند روزی ابلیس ملعون قصد کرد با فرزندانش از جایی به جای دیگر نقل مکان کند، خیمه‌ای را دید و گفت: اینجا را ترک نمی‌کنم تا آنکه بلایی بر سر آنها بیاورم. 🔸به سوی خیمه رفت و دید گاوی به میخی بسته شده و زنی را دید که آن گاو را می‌دوشد، بدان سو رفت و میخ را تکان داد. 🔹با تکان خوردن میخ، گاو ترسید و به هیجان درآمد و سطل شیر را بر زمین ریخت و پسر آن زن را که در کنار مادرش نشسته بود لگدمال کرد و او را کشت. 🔸مادر بچه با دیدن این صحنه عصبانی شد و گاو را با ضربه چاقو از پای درآورد و او را کشت. 🔹شوهر آن زن آمد و با دیدن فرزند کشته شده و گاو مرده، همسرش را طلاق داد. 🔸سپس، خویشاوندان زن آمدند و آن مرد را زدند و بعد از آن، نزدیکان آن مرد آمدند و همه با هم درگیر شدند و جنگ و دعوای شدیدی به پا شد!! 🔹فرزندان ابلیس با دیدن این ماجرا تعجب کردند و از پدر پرسیدند: ای وای، این چه کاری بود که کردی؟! 🔸ابلیس گفت: کاری نکردم فقط میخ را تکان دادم. 🔹بیشتر مردم فکر می‌کنند کاری نکرده‌اند، در حالیکه نمی‌دانند چند کلمه‌ای که می‌گویند و مردم می‌شنوند، سخن‌چینی است. مشکلات زیادی را ایجاد می‌کند. آتش اختلاف را بر می‌افروزد. خویشاوندی را بر هم می‌زند. دوستی و صفا و صمیمیت را از بین می‌برد. کینه و دشمنی می‌آورد. طراوت و شادابی را تیره و تار می‌کند. دل‌ها را می‌شکند. 🔸بعدا کسی که این کار را کرده فکر می‌کند کاری نکرده و فقط میخ را تکان داده است! 🔹قبل از اینکه حرفی را بزنی، مواظب سخنانت باش! مواظب باش میخی را تکان ندهی! 🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂 🍁🍂@asheghanvlaiat🍂🍁
🔆 ✍ خراش‌های عشق خداوند 🔹چند سال پیش در یک روز گرم تابستان، پسر کوچکی با عجله لباس‌هایش را درآورد و خنده‌کنان داخل دریاچه شیرجه رفت. 🔸مادرش از پنجره نگاهش می‌کرد و از شادی کودکش لذت می‌برد. 🔹مادر ناگهان تمساحی را دید که به‌سوی پسرش شنا می‌کرد. وحشت‌زده به‌سمت دریاچه دوید و با فریادش پسرش را صدا زد. 🔸پسرش سرش را برگرداند ولی دیگر دیر شده بود، تمساح با یک چرخش پاهای کودک را گرفت تا زیر آب بکشد. 🔹مادر از راه رسید و از روی اسکله بازوی پسرش را گرفت. 🔸تمساح پسر را با قدرت می‌کشید ولی عشق مادر آن‌قدر زیاد بود که نمی‌گذاشت پسر در کام تمساح رها شود. 🔹کشاورزی که در حال عبور از آن حوالی بود، صدای فریاد مادر را شنید. به طرف آن‌ها دوید و با چنگک محکم بر سر تمساح زد و او را فراری داد. 🔸پسر را سریع به بیمارستان رساندند. دو ماه گذشت تا پسر بهبودی پیدا کند. 🔹پاهایش با آرواره‌های تمساح سوراخ سوراخ شده بود و روی بازوهایش جای زخم ناخن‌های مادرش مانده بود. 🔸خبرنگاری که با کودک مصاحبه می‌کرد از او خواست تا جای زخم‌هایش را به او نشان دهد. 🔹پسر شلوارش را کنار زد و با ناراحتی زخم‌ها را نشان داد، سپس با غرور بازوهایش را نشان داد و گفت: این زخم‌ها را دوست دارم، این‌ها خراش‌های عشق مادرم هستند. 🔸گاهی مثل یک کودک قدرشناس، خراش‌های عشق خداوند را به خودت نشان بده، خواهی دید چقدر دوست‌داشتنی هستند. 🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂 🍁🍂@asheghanvlaiat🍂🍁
🔆 ✍ نامت را ماندگار کن در یکی از روستاها، آموزگار دبستانی به نام احمد در درس ریاضی به شاگردانش می‌گوید: اگر در یک کاسه ۱۰ عدد توت‌ فرنگی باشد، در پنج کاسه چند عدد توت فرنگی داریم؟ دانش‌آموزان: آقا اجازه، توت فرنگی چیه؟ معلم: شما نمی‌دانید توت فرنگی چیه؟ دانش‌آموزان: ما تابحال توت فرنگی ندیده‌ایم. معلم فکری به نظرش می‌رسد، مقداری از خاک آن روستا را به یک مؤسسه کشت و صنعت در شهر فرستاده و از آن‌ها سوال می‌کند که آیا این خاک برای کشت توت فرنگی مناسب است یا نه؟ آن مؤسسه پاسخ می‌دهد که این خاک و آب و هوا برای کشت توت فرنگی مناسب بوده و همچنین مقداری بوته توت فرنگی و دستورالعمل کاشت و داشت محصول را برای وی می‌فرستد. معلم بچه‌ها را به حیاط مدرسه برده و طرز کاشتن بوته‌های توت فرنگی را به دانش‌آموزان یاد می‌دهد و به آن‌ها می‌گوید که امسال از شما امتحان ریاضی نخواهم گرفت. به جای آن به هر کدام از شما چهار بوته توت فرنگی می‌دهم که آن‌ها را به خانه برده و کاشت آن‌ها را همان‌طوری که یاد گرفته‌اید، به پدر و مادرتان یاد بدهید. وقتی که توت فرنگی‌ها رسیدند، آن‌ها را توی بشقاب گذاشته و به مدرسه می‌آورید. برای هر ۱۰ عدد توت فرنگی یک نمره خواهید گرفت. وقتی میوه‌ها رسیدند، بچه‌ها آن‌ها را در بشقابی گذاشته و به مدرسه ‌آوردند. معلم می‌پرسد: مزه‌شان چطور بود؟ بچه‌ها می‌گویند: چون پای نمره در میان بود، اصلا از آن‌ها نخورده‌ایم. معلم می‌خندد و می‌گوید: همه شما نمره کامل را می‌گیرید. می‌توانید بخورید. و بچه‌ها با ولعی شیرین توت فرنگی‌ها را می‌خورند. بعد از دو سال از آن ماجرا، مردم آن روستایی که تا به آن زمان توت فرنگی ندیده بودند، در بازارهای محلی‌شان، توت فرنگی می‌فروشند. معلم بودن یعنی این. فقط روی تخته سیاه آموزش ضرب و تقسیم نیست. معلم بودن شاید از خود اثری برجا گذاشتن باشد. پس بیاییم در زندگی اثری از خود بجا بگذاریم. بیاییم زندگی مردم را به سمت شادی تغییر دهیم. کاری کنیم که ناممان ماندگار و یادمان فرحبخش باشد و دعای خیر همیشه ما را همراهی کند. 🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂 🍁🍂@asheghanvlaiat🍂🍁
🔆 ✍ ۱۳ جمله جالب ۱) از زشت‌رویی پرسیدند: آن روز که جمال پخش می‌کردند، کجا بودی؟ گفت: در صف کمال! ۲) اگر کسی به تو لبخند نمی‌زند علت را در لبان بسته خود جست‌وجو کن! ۳) مشکلی که با پول حل شود، مشکل نیست، هزینه است. ۴) همیشه رفیق پابرهنه‌ها باش، چون هیچ ریگی به کفششان نیست. ۵) با تمام فقر، هرگز محبت را گدایی نکن و با تمام ثروت، هرگز عشق را خریداری نکن. ۶) هرکس ساز خودش را می‌زند، اما مهم شما هستید که به هر سازی نرقصید. ۷) مردی که کوه را از میان برداشت، کسی بود که اول شروع به برداشتن سنگ‌ریزه‌ها کرد. ۸) شجاعت یعنی بترس، بلرز، ولی یک قدم به جلو بردار. ۹) وقتی كاملاً تنهـا و بى‌كس شدی، بدان که خدا همه را بیرون کرده، تا خودت باشی و خودش. ۱۰) یادت باشد که در زندگی روزی به عقب نگاه می‌کنی و به آنچه كه برایت گریه‌دار بود، می‌خندی. ۱۱) آدمی را آدمیت لازم است، عود را گر بو نباشد، هیزم است. ۱۲) کشتن گنجشک‌ها، کرکس‌ها را ادب نمی‌کند. ۱۳) فرق بین نبوغ و حماقت این است که نبوغ حدی دارد ولی حماقت نه . ⛄❄❄❄❄❄❄❄❄❄⛄ 🌧🌨@asheghanvlaiat🌧🌨