👨👩👦👦 نکات کاربردی #تربیت_فرزند
🔻راهکارهای مقابله با #حسادت کودکان:
(بخش اول)
1️⃣ درحضور کودک از بدگویی و ابراز حسادت نسبت به دیگران بپرهیزیم
2️⃣ برای بودن با کودکانمان، زمانی از روز را به صورت جداگانه #اختصاص دهیم.
3️⃣ برای ایجاد انگیزه در کودک، به جای سرزنش و یا مقایسه او با دیگران، با تحسین و تشویق به این هدف برسیم.
4️⃣ اگر کودک گفت "از خواهرم متنفرم" با تندی نگوییم "چه حرفیه!" در فضایی صمیمی دلیل ناراحتی اش را بپرسیم و در این باره گفت و گو کنیم.
🌸 ادامه دارد...
#حسادت_کودکان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
ZiyaratAshoura.mp3
12.99M
#زیارت_عاشورا
✿اَلٌسٌْلٖاُمُ ْعَلَیٌڪَ یٰاحُسٌیٌنْ(؏)✿
♦️روز سی و دوم
⚪شروع چله:۹۹/۵/۳۱
#شفاے_همه_بیماران..
⇦حاجات قلبے🌹🍃
التمااااس دعاا🤲
@asheghanvlaiat
🔰 خطر تحریف دفاع مقدس جدی است
🔻 رهبر انقلاب، صبح امروز در آئین تجلیل از پیشکسوتان دفاع مقدس: ما کِی میتوانیم اهمیت و عظمت رزمندگان را درست تشخیص بدهیم؟ آن وقتی عظمت کار معلوم میشود که عظمت عرصه و میدان را بتوانیم تشخیص بدهیم؛ عظمت میدان یعنی تعریف دفاع مقدس. من در چند جمله کوتاه چرایی و چگونگی دفاع مقدس را امروز شرح میدهم. البته اینها مطالبی است که بارها گفتیم و گفتند لکن باید تکرار کنیم. باید آنچه را که حقیقت است گفت؛ تحریف امر جدی و خطر بزرگی است و دست تحریف وجود دارد. ۹۹/۶/۳۱
#خبر
#ولایتی
@asheghanvlaiat
📌خاطره ای فوق العاده از مادر شهیدهمت
|همت چرا همت شد|
🔹️دکتر بعد از معاینه گفت: «بچه از بین رفته و تلف شده». مقداری هم قرص و کپسول نوشت و گفت: «اگه با این، بچه سقط نشد، حتماً بیاریدش تا عملش کنم» ...
🔹️اینها را حاجیه خانم میگوید؛ نصرت همت. بانویی که ۳۰ شهریور ۹۹ به رحمت خدا رفت تا شاید بعد از ۳۷ سال، پسرش را یک بار دیگر در آغوش بگیرد؛ پسری که ماجرای تولدش را اینگونه روایت میکند:
🔹️ «پاییز سال ۱۳۳۳ بود که با همسرم و جمعی از دوستان، قصد زیارت امام حسین (ع) را کردیم و راهی کربلا شدیم. آن موقع ابراهیم را باردار بودم. خیلیها مرا از این سفر منع میکردند اما به خدا توکل کردم و به شوق زیارت اباعبدالله (ع) راهی کربلا شدم. با اتوبوس تا کرمانشاه آمدیم و از آنجا به مرز خسروی رفتیم. راه بسیار سخت و طاقتفرسایی بود، با جادههای خاکی و ماشینهای قراضه. صبح روز بعد، مأموران مرزی عراق اجازه دادند که حرکت کنیم. هوا بسیار گرم بود و راه هم پر از دستانداز. از طرفی گرد و غباری که داخل ماشین میپیچید، کمکم حال مرا دگرگون کرد. تمام روز در راه بودیم و بالاخره پیش از مغرب به کربلا رسیدیم.
🔹️چشمهایم سیاهی میرفت و حالم به کلی بد شده بود. با زحمت مرا پیش یک دکتر بردند. دکتر پس از معاینه گفت: «بچه از بین رفته و تلف شده». مقداری هم قرص و کپسول نوشت و گفت: «اگه با این، بچه سقط نشد، حتماً بیاریدش تا عملش کنم». حرفهای دکتر مثل پتکی توی سرم کوبیده شد. خیلی ناراحت و دلشکسته شده بودم. علیاکبر (همسرم) خانهای نزدیک حرم اجاره کرده بود و من ۱۵ روز تمام کنج خانه، توی رختخواب افتاده بودم. لب به هیچ قرص و کپسولی هم نمیزدم.
🔹️پیش خودم گفتم: «این همه راه اومدی تا اینجا که امام حسین (ع) رو زیارت کنی، حالا اگه قرار باشه بچه رو هم از دست بدی، مردن یا موندن چه اهمیتی داره؟» به علیاکبر گفتم که میخواهم بروم حرم. اما او مخالفت کرد و گفت: «حال تو مساعد نیست، بیشتر استراحت کن تا به سلامتی کامل برسی». هرچه او اصرار کرد، فایده نداشت. دیگر دلم بدجوری هوای حرم را کرده بود و طاقت در خانه ماندن نداشتم.
🔹️بالاخره علیاکبر مرا به حرم برد. تا نیمههای شب آنجا بودیم. آقا را با دلی شکسته صدا زدم و از او شفاعت خواستم. حسابی با امام حسین (ع) درد دل کردم و به او گفتم: «آقا، من شفامو از شما میخوام. به دکتر هم کاری ندارم. من به شوق دیدار و زیارت شما رنج این راه رو به جون خریدم. حالا از شما توقع یه گوشه چشمی دارم». بعد هم به رواق کوچک ابراهیم رفتیم و لحظاتی را هم در آنجا سپری کردیم. حسابی سبک شدم و به منزل برگشتیم. خسته شده بودم و خوابم گرفته بود. خوابیدم. در خواب خانمی را دیدم که لباس عربی به تن داشت و مثل همه مردم زیارت میکرد. آن خانم بلندبالا که بچهای روی دستش بود، به طرف من آمد و بچه را به من سپرد و گفت: «این بچه رو بذار لای چادرت و به هیچکس هم نده. برش دار و برو». من آن بچه را توی چادرم پنهان کردم و آمدم. همان موقع از خواب پریدم. گریه امانم را بریده بود. از شدت خوشحالی زار میزدم. خواب را که برای مادر علیاکبر تعریف کردم، گفت: «این خواب یه نشونهست». بعد گفت: «خیالتون راحت باشه که بچه سالمه. فقط نیت کن اگه بچه پسر بود، اسمشو بذاری محمد ابراهیم». از روز بعد دیگر اصلاً درد و ناراحتی نداشتم.
🔹️هیچکس باور نمیکرد. همان روز دوباره پیش دکتر رفتیم. دکتر پس از معاینه با تعجب تمام گفت: «امکان نداره؛ حتماً معجزهای شده!» ما عربی بلد نبودیم و حرفهای دکتر را یکی از دوستانمان برایمان ترجمه میکرد. دکتر پرسید: «شما کجا رفتین دوا درمون کردین؟ این کار کدوم طبیبه؟ الان باید مادر و بچه، هر دو از بین رفته باشن، یا حداقل بچه تلف شده باشه! شما چیکار کردین؟» علیاکبر گفت: «ما رفتیم پیش دکتر اصلی». دکتر وقتی شنید که عنایت آقا امام حسین (ع) است، تمام پولی را که بابت ویزیت و نسخه به او داده بودیم، به ما بازگرداند و مقداری هم داروی تقویتی برایم نوشت و گفت: «خیلی مواظب خودتون باشین».
🔹️وقتی مطمئن شدم که بچه سالم است، از علیاکبر خواستم که در کربلا بمانیم. رفتن و دل کندن از آنجا با توجه به مسائلی که پیش آمده بود، خیلی سخت بود. چند بار جوازمان را تمدید کردیم و بعد از چهار ماه به ایران برگشتیم. نیمه بهمن بود که سرخوش از سفر کربلا، رسیدیم به شهرضا. دوازدهم فروردین ۱۳۳۴ پسرمان به دنیا آمد.»
🔹️ دیروز 30. شهریور این مادر بزرگوار میهمان فرزند شهیدش حاج محمد ابراهیم شد/روحش شاد
@asheghanvlaiat
کبوترهایم.mp3
4.4M
#قصه_شب
#قصه_صوتی
🌹کبوتر هایم🌹
🎤با اجرای:اسماعیل کریمنیا
#عمو_قصه_گو
🗣قرائت :سوره واقعه (آیه۹۰تا آخر)
@asheghanvlaiat
واریزی مسابقه ویژه محرم به حساب برندگان عزیز
مبارکشون باشه
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
سه شنبه وشب شهادت سه ساله حسین
تسلیت آقاامضاء بنما برات کربلای حسین
#سلام_امام_زمانم 💚
#سلام_پدر_مهربانم💚
#سلام_آقای_من💚
ما زنده از آنيم که فرزندِ خليل،
می آيد و بر دست تبر می گيرد ...
می آيد و انتقامِ مظلومان را،
با سيصد و سيزده نفر می گيرد ..
#اللهمعجللولیکالفرج🌤
#سهشنبههایمهدوی
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
9.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 اینجا دیدنیه؛ قابل توصیف نیست!
#اربعین_حسینی_نزدیک_است
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
🕊🕊۷۲ تن شهید کربلا🕊
35 مجمع بن عبدالله
36 عائذ بن مجمع
🔹پدر مجمع از اصحاب رسول خدا (ص ) بوده و خودش از ياران على (ع ) است .
مجمع و پسرش عائذ همراه با تعدادى از كوفه خارج و به امام حسين (ع ) پيوستند.
🔹امام حسين (ع ) از آنها درباره مردم كوفه پرسيد: آنها گفتند: بزرگان كوفه رشوه هاى كلانى گرفته و دوستدار حكومت شده اند، اما بقيه مردم دلهايشان به شما گرايش دارد، ولى فردا شمشيرهايشان بر عليه شما خواهد بود.
🔹اين پدر و پسر در روز عاشورا با هم به شهادت رسيدند.
#هفتادودوتن_شهیدکربلا
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
#مسابقه
به مناسبت هفته دفاع مقدس
موضوعات مسابقه :
1. *دلنوشته ای برای سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
2. *زیباترین جمله از امام خامنه ای در مورد دفاع مقدس
3. *زیباترین خاطره از شهدای جنگ تحمیلی
*هر شرکت کننده فقط یک موضوع را می تواند انتخاب کند
مهلت شرکت در مسابقه تا شنبه 5 مهرماه
موضوعات انتخابی خود برای شرکت در مسابقه را فقط و #فقط به ایدی @hazrattt بفرستید
( نام و نام خانوادگی و شماره تماس را حتما قید کنید)
به سه نفر از برگزیرگان جوایز اهدا خواهد شد
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃