@childrin1..کانال دُردونه.mp3
5.78M
#قصه_شب
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
۱۸ فروردین ۱۴۰۰
#قصه_شب
🐔خروس نگو یه ساعت 🐔
🐝منوچهراحترامی 🐝
🎼شلمرود
يك ده با صفا بود همه چيزاش بجا بود.
اينور ده باغستون اونور ده باغستون.
ميون ده حموم بود همه چي به ده تموم بود.
يه گربه سياه داشت.
يه مرغ پا كوتاه داشت.
يه خر داشت.
يه بز داشت.
يه گاو داشت.
يه غاز داشت.
يه اشتر دراز داشت.
يك خروس قشنگ داشت.
پرهاي رنگارنگ داشت.
خروس نگو يك ساعت
يك ساعت با دقت
زمستون و تابستون
صبح سحر خروسخون
پر می زد از تو لونه
رو پشت بوم خونه
قوقولی قوقو بیدار شین
مشغول کار و بار شین
گاوه می گفت : “ما” باز که تویی وا!
بزیه می گفت: “بع” بذار بخوابیم، نع!
سگه می گفت: “عو عو” مردم آزار هو هو!
مرغه می گفت: قدقدقدا شلوغ نکن تو رو به خدا!
الاغه می گفت: “عرُ عرُ عر”، امان از این بوق سحر!
اما بازم خروسه می گفت: قوقولی قوقو صبح داره میاد به همه بگو.
بالاخره یه روز صبح
حیوونا شاد و خندون
جمع شدند تو میدون
یک جلسه گرفتند تو اون جلسه گفتند:
این خروسه چه لوسه، بدون عذر و بونه کله ی سحر میخونه.
از اینجا بیرونش کنیم ویلون و سیلونش کنیم.
خروسه شنید به مرغه گفت:
قوقولی قوقو مرغ پاکوتاه یه کاری بکن یه چیزی بگو.
آقا بزه گفت: “بعُ بعُ بع” ما تورو می خوایم؟ نعُ نعُ نع.
آقا سگه گفت: “عو عو عو” آقا خروسه از اینجا برو.
خروسه با چشم گریون
از توی ده رفت بیرون.
صبح روز بعد در تمام ده
هیچ کس نبود که صبح زود سرو صدایی به پا کنه
حیوونا رو صدا کنه.
آفتاب اومد تو آسمون
حیوونا خمیازه کشون
از لونه اومدند بیرون
مرغه می گفت: من خواب بودم تو لونه تموم شد آب و دونه
گاوه می گفت: امروز که خوابم برده سبزه ها رو کی خورده؟
غازه می گفت: دنیا رو آب برده غازها رو خواب برده.
گربه هه می گفت: گوشت قلمبه پس کو؟ چربی و دنبه پس کو؟
الاغه می گفت: دهی که خروس نداره اصلا نمیشه فهمید کی خوابه کی بیداره؟
صبح سحر خروسه باید بخونه تا هیچکس خواب نمونه.
حیوونا دسته جمعی رفتند پیش خروسه:
خروسه به خونت برگرد.
خروسه به خونت برگرد.
خروسه جوابشون داد:
من با شما قهر کردم بهتره برنگردم.
حیوونا گفتند :باشه برنگرد.
ما همه خوش زبونیم بهتر از تو می خونیم.
صبح روز بعد آقا سگه گفت:
واقُ واقُ واق بیدار شین
مشغول کارو بار شین
حیوونا گفتند:
آی آقا سگه
واقُ واق نکن بیکاری مگه؟
الاغه گفت:
عرُعرُعر بیدار شین
مشغول کارو بار شین.
حیوونا گفتند: عرُعر نکن
صداتو ببر ما رو کر نکن.
گربه هه گفت:
میو میو بیدار شین
مشغول کارو بار شین.
حیوونا گفتند: صداشو ببین
ونگُ ونگ نکن یه گوشه بشین.
آقا بزه گفت:
بعُ بعُ بع بیدار شین
مشغول کارو بار شین.
حیوونا گفتند:
وای چه بد صدا!
بعُ بع نکن زیر گوش ما.
مدتی گذشت
شلمرود، ساکت و بی صفا شد
تنبلی ها حساب نداشت
کارها حساب کتاب نداشت.
آقا سگه گفت:
ده بی خروس که ده نیست
حیوونا گفتند: صحیح است.
آقا بزه گفت: خروسه چرا قهر کرده؟ یه کاری کنیم برگرده.
با همدیگه راه افتادند رفتند پیش خروسه.
گفتند: آقا خروسه، بدون عذر و بونه برگرد بیا به خونه.
صبح روز بعد قبل از طلوع آفتاب
خروسه بیدار شد از خواب
به ساعتش نگاه کرد
حیوونا رو صدا کرد
قوقولی قوقو بیدار شین
مشغول کار و بار شین
صبح اومده دوباره
پاشین که وقت کاره
حیوونا شاد و خندون
همه دویدند تو میدون
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۰
ghese 4.mp3
3.44M
ا❁﷽❁ا
#قصه_شب
این داستان: همبازی بزها🐐
🎙 با صدای: 👧🏻 فاطمه زهرا، 8ساله
برگرفته از
📙 #قصه_های_نقلی
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
۸ خرداد ۱۴۰۰
ghese 9.mp3
3.96M
ا❁﷽❁ا
#قصه_شب
این داستان: اسب سیاه خالدار🐎
🎙 با صدای: 👧🏻 حانیه، 7ساله
برگرفته از
📙 #قصه_های_نقلی
🖋#علی_باباجانی
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
۱۴ خرداد ۱۴۰۰
🐓🐔 دعوای مرغ و خروس🐔🐓
یکی بود، یکی نبود.
توی یک مزرعه، یک مرغ و یک خروس با هم زندگی میکردند.
از صبح خیلی زود، صدای دعوای مرغ و خروس، همهی همسایهها را بیدار میکرد. وقتی خروس روی دیوار میپرید تا قوقولی قوقو کند، میدید که همه بیدار شدهاند و مشغول کار هستند.
مرغ از لانه بیرون میآمد و قدقد و غرغرش را شروع میکرد. خروس هم بال وپرش را باز میکرد و قوقولی قوقولی بر سر مرغ فریاد میزد و این طرف و آن طرف میرفت. مرغ دانه میخورد و غر میزد. خروس دانه میخورد و بال بال میزد.
همسایهها از دست این مرغ و خروس جانشان به لب رسیده بود، برای همین هم یک روز اتفاق بدی افتاد. آقای مزرعهدار، آمد و خروس را گرفت و برد.
مرغ تنها شد. ساکت شد. او نمیدانست چه بلایی بر سر خروس آمده است. چند روز گذشت. هیچکس صدای مرغ را نشنید. او نه قدقد میکرد و نه غرغر.
آرام از لانه بیرون میآمد و یک گوشه مینشست. به دیواری که خروس روی آن آواز میخواند نگاه میکرد و نمیتوانست دانه بخورد. دلش برای خروس تنگ شده بود. از آن همه غرغر و دعوا و سر و صدا، خیلی پشیمان بود.
مرغ هر روز لاغر و لاغرتر میشد. غذا نمیخورد. گردش نمیکرد. با هیچکس حرف نمیزد. تا اینکه یک روز اتفاق خوبی افتاد. آقای مزرعهدار، دوباره خروس را پیش مرغ برگرداند. آنها از دیدن هم خیلی خوشحال شدند. هر دو بال زدند و دور هم چرخیدند. مرغ قدقد کرد اما غرغر نکرد.
خروس، قوقولی قوقو خواند، اما بر سر مرغ فریاد نزد. آنها در کنار هم خیلی خوشحال بودند و دلشان میخواست برای همیشه پیش هم بمانند. از آن به بعد مزرعه آرام شد و همسایهها هر صبح با آواز خروس از خواب بیدار شدند، نه با صدای دعوا و غرغر و داد و قدقد!
#قصه_صوتی
#قصه_شب
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
۳۱ خرداد ۱۴۰۰
۱۴ شهریور ۱۴۰۰
۲۹ شهریور ۱۴۰۰
۱۹ آذر ۱۴۰۰
اسباب بازی خراب-یک آیه یک قصه.mp3
19.02M
#قصه_صوتی
#یک_آیه_یک_قصه
🌸عنوان قصه
🌳 اسباب بازی خراب
🍂اشاره به آیه ۹ سوره مبارکه مائده
(وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ۙ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِیمٌ (۹) ۞
خداوند، به آنها که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، وعده آمرزش و پاداش بزرگی داده است.)
🌸🍂🍃🌸
#قصه_شب
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂
🍁🍂@asheghanvlaiat🍂🍁
۲۰ آذر ۱۴۰۰
۲۷ آذر ۱۴۰۰
این درختو کی اینجا کاشته.mp3
23.33M
#قصه_صوتی
#یک_آیه_یک_قصه
🌸عنوان قصه
🌳این درختو کی اینجا کاشته🌳
🍂اشاره به آیه مبارکه ۴۶ سوره کهف
(وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ أَمَلًا)
🌸🍂🍃🌸
#قصه_شب
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂
🍁🍂@asheghanvlaiat🍂🍁
۳ دی ۱۴۰۰
1621341067_K3gF0.mp3
9.91M
🌙شب بخیر کوچولو😴
✨قصه امشب: قلی قلقلکی🤪
تقدیم به بچه های خوب و نازنین😍🌷
#قصه
#قصه_شب
#قصه_صوتی
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂
🍁🍂@asheghanvlaiat🍂🍁
۴ دی ۱۴۰۰
polise_janghal_jazireye_ghesseha_201396.mp3
3.41M
🌙شب بخیر کوچولو😴
❣قصه امشب: پلیس جنگل👮♀😇
🌀داستان زیبای کودکانه تقدیم به فرزندان خوب ایران زمین (جنگل قصه ما شلوغ بود. حیوانات زیادی کنار هم زندگی می کردند. اما چند روزی بود که جنگل خیلی کثیف و بی نظم شده بود.)
تقدیم به بچه های خوب و نازنین😍🌷
#قصه
#قصه_شب
#قصه_صوتی
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂
🍁🍂@asheghanvlaiat🍂🍁
۶ دی ۱۴۰۰
اهمیت نظافت و پاکیزگی.mp3
23.08M
#قصه_صوتی
#یک_آیه_یک_قصه
🌸عنوان قصه
🍂 اهمیت نظافت و پاکیزگی
🍂اشاره به آیه۱۰۸ سوره مبارکه توبه
وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ (۱۰۸) ۞
🌸🍂🍃🌸
#قصه_شب
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂
🍁🍂@asheghanvlaiat🍂🍁
۱۰ دی ۱۴۰۰
ghonjeshk-o-panbedooneh_M_124818.mp3
4.8M
🌙شب بخیر کوچولو😴
💥قصه : گنجشک و پنبهدونه🐧
💕 قصه کودکانه «گنجشک و پنبهدونه» که در این داستان میشنوید: «گنجشک کوچولویی که میخواست با یه تکه پنبه دونه برای خودش لباس بدوزه....»
✨تقدیم به بچه های خوب و نازنین💐
#قصه
#قصه_شب
#قصه_صوتی
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂
🍁🍂@asheghanvlaiat🍂🍁
۱۷ دی ۱۴۰۰
88_Lak_Poshti_D_156822.mp3
3.42M
🌙شب بخیر کوچولو😴
💕لاک پشت تنبل💕🐢
🔰«توی جنگلی در کنار رودخانه ای یک قورباغه یک لاک پشت🐢 و یک مرغابی🐦 زندگی می کردند.
آن ها با هم همسایه بودند و یکدیگر را خیلی دوست داشتند❤️...»
✨تقدیم به بچه های خوب و نازنین🌸🍃
#قصه
#قصه_شب
#قصه_صوتی
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂
🍁🍂@asheghanvlaiat🍂🍁
۲۲ دی ۱۴۰۰
412151_816.mp3
5.47M
🌙شب بخیر کوچولو
💠 قصه ی امشب: میمون ها و کلاه🙈
✨تقدیم به بچه های نازنین 🌸🍃
#قصه
#قصه_شب
#قصه_صوتی
⛄❄❄❄❄❄❄❄❄❄⛄
🌧🌨@asheghanvlaiat🌧🌨
۲۸ دی ۱۴۰۰
اهمیت نظافت و پاکیزگی.mp3
23.08M
[°•💜☁️•°]
#قصه_صوتی
#یک_آیه_یک_قصه
🌸عنوان قصه
🍂 اهمیت نظافت و پاکیزگی
🍂اشاره به آیه۱۰۸ سوره مبارکه توبه
وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ (۱۰۸) ۞
🌸🍂🍃🌸
#قصه_شب
⛄❄❄❄❄❄❄❄❄❄⛄
🌧🌨@asheghanvlaiat🌧🌨
۱ بهمن ۱۴۰۰
دستهای رنگی.mp3
25.15M
[°•🧡☁️•°]
#قصه_صوتی
#یک_آیه_یک_قصه
🌸عنوان قصه
🌳 دستهای رنگی
🍂اشاره به آیه۸۲ سوره مبارکه طه
وَإِنِّی لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَیٰ (۸۲) ۞
#قصه_شب
⛄❄❄❄❄❄❄❄❄❄⛄
🌧🌨@asheghanvlaiat🌧🌨
۵ بهمن ۱۴۰۰
یك حمام داغ و دوست داشتنی.MP3
33.86M
[°•💜☁️•°]
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
🌸 یک حمام داغ و دوست داشتنی
🌸🍂🍃🌸
#قصه_شب
⛄❄❄❄❄❄❄❄❄❄⛄
🌧🌨@asheghanvlaiat🌧🌨
۹ بهمن ۱۴۰۰
۲۱ بهمن ۱۴۰۰
412652_747.mp3
4M
🌙شب بخیر کوچولو😴
کلاغی که طوطی شد🥁
✨تقدیم به بچه های خوب و نازنین🌸🍃
#قصه_شب
#قصه_شب
⛄❄❄❄❄❄❄❄❄❄⛄
🌧🌨@asheghanvlaiat🌧🌨
۲۷ بهمن ۱۴۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙شب بخیر کوچولو😴
💕 مریم روزه میگیره💕
✨تقدیم به بچه های خوب و نازنین🌸🍃
#قصه
#قصه_شب
#قصه_صوتی
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿
🌸@asheghanvlaiat
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿
۱۵ فروردین ۱۴۰۱
۲۷ مرداد ۱۴۰۱
۲۸ مهر ۱۴۰۱