eitaa logo
❤عاشقان ولایت❤
81 دنبال‌کننده
4هزار عکس
2.1هزار ویدیو
143 فایل
خواهران مسجد امام حسن مجتبی‌(علیه‌السلام)
مشاهده در ایتا
دانلود
16.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬کلیپ 💚سنگ علی را فاطمه برسینه کوبید💚 🔴شعر خوانی صابر خراسانی در محضر رهبر انقلاب حضرت امام خامنه ای مدظله العالی 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
🌹 💠فضیلت حضرت زهرا(سلام الله علیها) ✅ رسول خدا(صل الله علیه واله ) فرمودند: 🍃 ای سلمان هرکه دخترم فاطمه را دوست بدارددر بهشت در کنار من خواهد بود، و هرکه او را دشمن بدارد در آتش جهنم خواهد بود. ای سلمان دوستی فاطمه در صد جایگاه به حال انسان سودمند است که راحت‌ترین آنها عبارت‌اند از: مرگ، قبر، میزان، سنجش، محشر، و پل صراط و حساب‌کشی؛ پس دخترم فاطمه از هر کس راضی باشد، من از او خشنود می‌شوم و هر کس من از او راضی شوم خدا از او خرسند خواهد بود. و هر کس فاطمه از او خشمگین باشد، من بر او خشم می‌کنم و هر کس من بر او خشم کنم، خداوند بر او غضب می‌کند. ای سلمان وای بر کسی که به فاطمه و به فرزندان و شیعیانش ظلم و ستم کند! 🍃 يَا سَلْمَانُ مَنْ أَحَبَّ فَاطِمَةَ ابْنَتِي فَهُوَ فِي الْجَنَّةِ مَعِي وَ مَنْ أَبْغَضَهَا فَهُوَ فِي النَّارِ.. ارشادالقلوب ج۲ ص ۲۹۴ْ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
چجوری بوی بد پا رو از بین ببریم🤔 👈ترکیبی از آب گرم+جوش شیرین درست کنید وپاهایتان را 15دقیقه در آن قرار دهید باکتریها را نابود میکند 👈قبل از پوشیدن کفش کمی جوش شیرین در آن بریزید ‌ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
بشنو و باور نکن.mp3
2.63M
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
سلام مولای من ، مهدی جان سلامی از ذره به خورشید ... سلامی از فرش به عرش ... سلامی از قفس به پرواز ... سلامی از التهاب به آرامش ... سلامی از طوفان به ساحل ... سلامی از درد به طبیب ... سلامی از رنج به نجات ... ‌ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
18.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مستند «برف و بهمن» قسمت اول مرور خاطرات آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب از دستگیری و زندانی شدن در زندان کمیته‌ی مشترک ساواک در بازدید ایشان از این زندان ستمشاهی.... ❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
6.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۱۶ بهمن ۱۳۵۷ 🔸 با حضور صدها خبرنگار داخلی و خارجی که در سالن مدرسه علوی اجتماع کرده بودند، در حضور امام خمینی (ره)، آقای هاشمی رفسنجانی حکم نخست وزیری مهندس بازرگان را قرائت کرد. 🔸 امام خمینی وظایف دولت موقت را این‌گونه شرح دادند:«از وظایف عمده دولت موقت آن است که یک همه پرسی برپا کند تا نظر مردم را درباره‌ی تغییر رژیم و تحول آن به جمهوری اسلامی بپرسد. سپس این وظیفه را خواهد داشت که انتخابات مجلس موسسان را برگزار نماید (مجلسی که قانون اساسی آینده را تدوین خواهد کرد)، وظیفه سوم نیز برگزاری انتخابات مجلس شورای ملی است که به موجب قانون اساسی جدید تشکیل خواهد شد و در آخر استعفا و تحویل مسئولیت به رئیس جمهوری و دولت رسمی» امام خمینی(ره) بعد از تعیین بازرگان به ریاست دولت موقت اظهار کردند که : «از طریق مطبوعات و تظاهرات آرام، ملت درباره‌ی دولت بازرگان باید نظر بدهند.» قرار شد روز پنج شنبه نوزدهم بهمن ماه برای تایید دولت بازرگان راهپیمایی گسترده‌ای در سراسر ایران برپا شود. 🔸 تاکنون هشت هزار یهودی صهیونیست از ایران به اسرائیل فرار کرده‌اند. 🔸 اعتراف آمریکایی ها به اینکه نتوانستند اتفاقات ایران را پیش‌بینی کنند. 🔸 هشت تن از تیمساران ارتش پس از ساعت‌ها مذاکره در مورد طرح یک کودتا به نام «کورتاژ» متحد شدند. 🔸 اعضای شورای انقلاب، آيت‌الله دكتر بهشتی و آيت‌الله مطهری و ... با تماس‌های مداوم با فرماندهان ارتش سعی می‌كنند ارتش را بدون خونريزی، متحد ملت كنند. مردم با گل و اشك و شعار به استقبال ارتشيان می‌روند. 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸 🍃🌷@asheghanvlaiat🌷
هدایت شده از ثامن مازندران
رهبر انقلاب: بدگویی و بدزبانی در جامعه باید جمع شود 🔹مداحان و شعرای اشعار مداحی از مطالب متقن و محکم و متین استفاده کنند. 🔹ادب اسلامی را در جامعه بگسترانید، ادب اسلامی در برخی محیطهای رسانه‌ای و فضای مجازی کمرنگ شده است، بدگویی و بدزبانی در جامعه باید جمع شود و ادب اسلامی گسترش یابد. 🔹دو خطبه طوفانی حضرت زهرا(س) پس از رحلت پیامبر اعظم(ص) در عین مضامین مهم و اعتراضی و اعلام خطر درباره انحراف از مفاهیم برجسته اسلامی، با کلمات محکم و متین و بدون بیان حتی یک کلمه توهین‌آمیز بیان شده است. 🔹مکتب اهل‌بیت از مسائلی مانند قول بغیر علم، غیبت، تهمت، بدگویی و بدزبانی مبرّا است و شما مداحان نیز باید این معارف را در زبان و عمل به مردم تعلیم دهید.
💠 : سومین کشور تولید کننده داروی ام اس در جهان 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
هدایت شده از استاد مهدوی‌ ارفع
سخنرانی29-3-1399-حسینیه مجازی-حجت الاسلام مهدوی ارفع.mp3
16.43M
🔈صوت : (۳۴) 🌹 شرح حکمت های شریف. (جلسه سی و چهارم) ✅ محور بحث : شرح حکمت ۳۱ 🔻ارکان ایمان و شاخصه های اهل عدل 1⃣ فهم عمیق و ژرف اندیش 2⃣ غور در جمع آوری اطلاعات و اسناد 3⃣ نیکو داوری کردن ( شفافیت حکم ) 4⃣ پذیرش تبعات حکم قطعی و حلیم بودن . مومن باید در موضع عدل مماشات نکند ضمن اینکه مواظب باشد بی مورد هم قضاوت نکند . 🔷 حجت الاسلام 🔶 حسینیه مجازی ۹۹/۳/۲۹ @mahdavi_arfae @hoseyniyemajazi
هنوز هم لحظاتی پیدا میشد که بتوانم در دل نخلستان کوچکم، خوش باشم و محدودیت پیش آمده، قدر لحظات خرامیدن در حیاط را بیشتر به رخم میکشید که صدای چرخیدن کلید در قفل در حیاط سرم را به عقب چرخاند قفل به سرعت چرخید، اما نه به سرعتی که من خودم را پشت در رساندم. در با نیرویی باز شد که محکم با دستم مانع شدم و دستپاچه پرسیدم: »کیه؟!!!« لحظاتی سکوت و سپس صدایی آرام و البته آمیخته به تعجب: »عادلی هستم.« چه کار میتوانستم بکنم؟ سر بدون حجاب و آستینهای باال زده و نه کسی که صدایش کنم تا برایم چادری بیاورد. با کف دستم در را بستم و با صدایی که از ورود نا گهانی یک نامحرم به لرزه افتاده بود، گفتم: »ببخشید... چند لحظه صبر کنید!« شلنگ و جارو را رها کرده و با عجله به سمت اتاق دویدم، به گونهای که به گمانم صدای قدمهایم تا کوچه رفت. پردهها را کشیده و از گوشه پنجره سرک کشیدم تا ببینم چه میکند، اما خبری نشد. یعنی منتظر مانده بود تا کسی که مانع ورودش شده، اجازه ورود دهد؟ باز هم صبر کردم، اما داخل نمیشد که چادر سورمهای رنگم را به سر انداخته و دوباره به حیاط بازگشتم. در را آهسته گشودم که دیدم مردد پشت در ایستاده است. کلید در دستش مانده و نگاهش خیره به دری بود که به رویش بسته بودم. برای نخستین بار بود که نگاهم بر چشمانش میافتاد، چشمانی کشیده و پراحساس که به سرعت نگاهش را از من برداشت صورت گندمگون داشت که زیر بارش آفتاب تیز جنوب کمی سوخته و حاال بیش از تابش آفتاب، از شرم و حیا گل انداخته بود. بدون اینکه چیزی بگویم، از پشت در کنار رفته و او با گفتن »ببخشید!« وارد شد. از کنارم گذشت و حیاط نیمه خیس را با گامهایی بلند طی کرد. تازه متوجه شدم شیر آب هنوز باز است و سر شلنگ درست در مسیرش افتاده بود، همانجایی که من رهایش کرده و به سمت اتاق دویده بودم. به در ساختمان رسید، ضربهای به در شیشهای زد و گفت: »یا الله..« کمی صبر کرد، در را گشود و داخل شد. به نظرم از سکوت خانه فهمیده بود کسی داخل نیست که کارش را به سرعت انجام داد و بازگشت و شاید به خاطر همین خانه خالی بود که من هم از پشت در تکان نخوردم تا بازگردد. نگاهم را به زمین دوختم و منتظر شدم تا خارج شود. به کنارم که رسید، باز زیر لب زمزمه کرد: »ببخشید!« و بدون آنکه منتظر پاسخ من بماند، از در بیرون رفت و من همچنانکه در را میبستم، جواب دادم: »خواهش میکنم.« در با صدای کوتاهی بسته شد و باز من در خلوت خانه ِ فرو رفتم، اما حال لحظاتی پیش را نداشتم. صدای باد و بوی آب و خا ک و طنازی نخلها، پیش چشمانم رنگ باخته و تنها یک اضطراب عمیق بر جانم مانده بود. اضطراب از نگاه نامحرم که اگر خدا کمکم نکرده بود و لحظهای دیرتر پشت در رسیده بودم، او داخل میشد. حتی از تصور این صحنه که مردی نامحرم سرم را بیحجاب ببیند، تنم لرزید و باز خدا را شکر کردم که از حیا و حجابم محافظت کرده است. با بیحوصلگی شستن حیاط را تمام کردم و به اتاق بازگشتم. حالامیفهمیدم تصوراتی که دقایقی پیش از ذهنم گذشت، اشتباه بود. آمدن مستأجر همانقدر که فکر میکردم وحشتنا ک بود. دیگر هیچ لحظهای پیدا نمیشد که بتوانم در دل نخلستان کوچکم، خوش باشم. دیگر باید حتی اندیشه خرامیدن در حیاط را هم از ذهنم بیرون میکردم. هر چند پذیرفتن اینهمه محدودیت برایم سخت بود که بخاطر حرص و طمع پدر باید چنین وضعیت ویژهای به خانوادهمان تحمیل شود، اما شاید همانطور که عبدالله میگفت در این قصه حکمتی نهفته بود که ما از آن بی خبر بودیم و خدا بهتر از هر کسی به آن آ گاه بود.