امشب شب عزای امام کاظمین است
دل را هوای قبر غریب کاظمین است
باب الحوائج امشب حاجت روا گردیده
مهدی به یاد جدش، صاحب عزا گردیده
آجرک الله یا بقیة الله
فرا رسیدن سالروز شهادت امام موسی کاظم علیه السلام تسلیت باد
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
#قصه_شب 🌚✨
#قصه_متن
🐞🕊پرنده و کفشدوزک 🕊🐞
📚یکی بود یکی نبود.
در یک جنگل بزرگ و سرسبز و پردرخت همه حیوانات شاد و خندان در کنار هم زندگی می کردند.
پرنده کوچولو هم جیک جیک کنان این ور و آن ور می پرید و دوست داشت تمام اطرافش را بشناسد. خلاصه پرنده کوچک قصه ما به همه قسمت های جنگل سر میزد و دنبال چیزهای جالب و جدید می گشت، چون خیلی کنجکاو بود.
یک روز پرنده کوچولو داشت در جنگل قدم می زد که ناگهان روی یک بوته برگ سبز یک عالمه دانه قرمز دید. با کنجکاوی جلو رفت تا ببیند که این دانه های ریز چیست؟ اول فکر کرد خوردنی است. سرش را جلو برد و یک نوک به آن زد، اما یک دفعه آن دانه قرمز از روی برگ سبز بلند شد و به هوا رفت.
جوجه کوچولو که خیلی ترسیده بود، دوید و پشت شاخه درخت ها پنهان شد. بعد از مدتی که گذشت این طرف و آن طرف را نگاه کرد و یواش یواش از پشت شاخه ها بیرون آمد و دوباره به همان سمت بوته ها نگاه کرد و همان دانه های قرمز را دید که روی برگ ها در حال حرکت هستند.
پرنده کوچولو خیلی تعجب کرده بود و با خودش گفت: آخه اینها چی هستند که می توانند هم راه بروند و هم به آسمان بروند. پرنده کنجکاو دوباره کم کم جلو آمد تا بهتر ببیند. اما دوباره یکی از دانه های قرمز به سمتش حمله ور شد. پرنده کوچولو هم دوباره پا گذاشت به فرار و زیر برگ های درختان خودش را پنهان کرد.
پرنده کوچک صبر کرد تا اوضاع آرام شود و یواشکی اطراف را نگاه کرد، ولی این بار خبری از دانه های قرمز نبود.
روز بعد پرنده کوچک جغد پیر را دید و با او احوالپرسی کرد. جغد پیر گفت: جوجه کوچولو، تو از من سوال داری؟
پرنده کوچولو گفت: جغد پیر از کجا فهمیدی؟ جغد گفت: از قیافه ات فهمیدم، چون خیلی نگران و متعجب هستی!
پرنده کوچک گفت: من دیروز چند تا دانه قرمز دیدم روی برگ های سبز که هم راه می رفتند و هم پرواز می کردند. من از آنها خیلی ترسیدم.
جغد پیر با تعجب گفت: چی! مطمئنی فقط قرمز بود؟
جوجه گفت: بله قرمز بود.
جغد گفت: یعنی خال های سیاه هم رویش نداشت؟
جوجه گفت: نه نه نداشت.
جغد گفت: این دفعه که دیدی بیشتر دقت کن و نشانی هایش را به من بده تا بهتر راهنمایی ات کنم.
صبح روز بعد پرنده کوچولو که از خواب بلند شد، بعد از این که خستگی اش را درکرد، ناگهان دوباره یکی دیگر از آن دانه های قرمز را دید و جلو رفت تا بیشتر نگاهش کند. اما دانه قرمز ترسید و جیغ بلندی کشید و فرار کرد و گفت: وای وای من رو نخور… من رو نخور… پرنده کوچولو که دید دانه قرمز ازش خیلی ترسیده است به دنبالش دوید.
بالاخره هر دوی آنها خسته شدند و گوشه ای نشستند. پرنده کوچولو رو کرد به دانه قرمز و گفت: من نمی خواستم بگیرمت فقط می خواستم نگاهت کنم. راستی اسمت چیه؟
دانه قرمز گفت: من یک کفشدوزک هستم و می دانم که پرنده ها دشمن ما هستند.
پرنده کوچک گفت: من که به تو کاری نداشتم، تو خودت فرار کردی. من می خواستم باهات دوست بشوم.
کفشدوزک خندید و گفت: چه چیزا تو با من دوست بشی؟ تو که می خواستی من را بخوری؟
پرنده کوچولو گفت: نه تو اشتباه می کنی ما می توانیم با هم دوستان خوبی باشیم.
کفشدوزک گفت: نه پرنده ها دشمن ما جانورها و حشرات هستند. پس من باید از تو دوری کنم.
پرنده کوچولو گفت: من به تو قول می دهم که هیچ وقت نخورمت. چون من هم دوستی ندارم می خواهم دوستان خوبی برای هم باشیم. در همین موقع بود که ناگهان یک پرنده دیگر به سمت کفشدوزک حمله ور شد و او را شکار کرد.
🌸🍂🍃🌸
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تلنگر
🏴السلام علیک یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر(علیه السلام)
💠داروی هر درد ما از دم تو می رسد
حک شده بر سینه یا باب حوائج مدد
🎤حاج محمود کریمی
┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄
🌸 رنگ خدا را به دیگران هدیه دهیم.
🌐 کانال" زندگی به رنگ خدا"
🔸ایتا
🆔 eitaa.com/rangekhoda14
🔸اینستاگرام
🆔 instagram.com/rangekhoda14
🔸واتساپ
🆔 chat.whatsapp.com/HA95TlfW5hDC0EKrJl9lOb
به نیت سلامتی و فرج مولا صاحب الزمان عج
#سه_شنبه_های_مهدوی
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تلنگر
🏴السلام علیک یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر(علیه السلام)
💠داروی هر درد ما از دم تو می رسد
حک شده بر سینه یا باب حوائج مدد
🎤حاج محمود کریمی
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
🔹 #ویژگی_یاران_امام_زمان ۲
📌 ۳۱۳ پرچمدار
📰 دنیا شاهد مهمترین خبر عالم خواهد بود. خبری که در تاریخ بشریت ثبت خواهد شد. امام به کعبه تکیه میزنند و منتظر امر الهی میمانند.
۳۱۳ نفر از نقاط مختلف دنیا به ارادهٔ خداوند گرد هم میآیند؛ پرچمدارانی که پروانهوار، شمعِ وجودِ امام را در میان میگیرند و محافظت میکنند.
🔆 اینان یارانِ خاص حضرتاند به تعداد یاران پیامبر در جنگ بدر به تعداد یاران طالوت در نبرد جالوت و به تعداد پیامبرانِ مُرسل که یاد و خاطر همه آنها را زنده میکنند. زمانی که دعوتِ امام شروع شود، اولین بیعتکنندگان با امام خواهند بود.
💠 با پخش خبر بیعت دیگر دوستداران و ارادتمندان مهدی به سوی او حرکت میکنند. لشکری حدود ۱۰ تا ۱۵ هزار نفر. این لشکریانِ عاشق با یاران خاص حضرت که فرماندههان لشکرها هستند، بیعت میکنند و هستهٔ دوم یاران امام را تشکیل میدهند.
🔸 مردمان شرق و غرب که از شدت فتنههای ستمگران، تشنهٔ آزادی و عدالت شده و به انتظار منجی نشستهاند، گروه گروه به سوی حضرت مهدی رفته و زیر این پرچم حق قرار میگیرند، پناه دیگران میشوند و این مردان الهی را یاری میکنند
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
⚠️ #تلنگر
رفقا...{🖐🏻}
حواسمون باشہ..{🌱}
یڪ قرن دیگہ هم داره تموم میشہ..〽️
اما..☝️🏻
یہ آقایے هنوز نیومده..💫
یعنے یڪ قرن دیگہ گذشتہ..💛
اما..
هنوز زمین مهیاے آمدنش نیست {🍀}
مشکل میدونے چیہ..؟
گناهای ماست..{💔}
اگہ من و شما یڪ گناه رو بزاریم کنار {☝️🏻}
هر یک ماه یک گناه چہ کوچیک چہ بزرگ بذاریم کنار {🖐🏻}
امام و مولامون میان..{🥺}
زمین مهیای آمدنش میشہ...{❤️}
تا جوانم بده رخ نشانم... {👀}
#ماه_رجب 🌙
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀 🕊 🖤
🎥 کلیپ/ شیعهی شما
#گناه هم میکنه⁉️
💬پاسخ از امام کاظم(ع)
🎤استاد عالی
🔸بسیار زیبا و آموزنده👌🏻
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
دشمن هرروز از یک رنگے میترسد
۱روز از لباس سبز سپاه💚
۱روز از لباس خاکی بسیج😌
۱روز از سرخے خون شهید❤️
۱روز از جوهر آبے انگشتمان💙
ولی از سیاهے #چادر تو هر روز به خود میلرزد⚫️
#حجاب
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
@childrin1کانال دُردونه.mp3
3.45M
#قصه_صوتی
"جوجه کوچولوی ترسو"
با صدای (خاله شادی)
👆👆👆
🦋
🎨🦋
🦋🎨🦋
╲\╭┓
╭🦋🎨
┗╯\╲ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
@childrin1کانال دُردونه.mp3
3.21M
#لالایی_صوتی
"خانه شکلاتی"
💜
✨💜
💜✨💜
✨💜✨💜
💜✨💜✨💜
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
😌 #وضو_با_ابروی_مصنوعی 😌
متن سوال: آیا ابروی مصنوعی که به جای ابروی طبیعی کاشته می شود، مانع وضو محسوب می شود؟
نظرات مراجع عظام تقلید👇👇👇
🛑 آیت الله #اراکی (رحمة الله علیه))
اگر مانع رسيدن آب به بشره است بايد برطرف شود.
استفتائات، ص11، با استفاده از س6
❇️❇️❇️❇️
اطلاعات پاسخ (آیت الله بهجت (رحمة الله علیه))
بسمه تعالی. اگر آب به پوست ابرو برسد، اشکال ندارد.
❇️❇️❇️❇️
🛑 آیت الله #تبریزی (رحمة الله علیه))
اگر مو را كاشته باشد مانعي ندارد ولي بايد آب را در وضو مثل غسل به زير موها برساند و شستن موها و مسح بر آن ها كافي نيست.
استفتائات جديد، 1385، ج2، ص42 و 43، س ۱۸۰
#احکام
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
✍ درمان آسان #میگرن
😊 با میگرن خداحافظی کنید.
1⃣ استفاده روغن بنفشه بر پايه كنجد؛
2⃣ در مواقع ضرورت روغن بنفشه پايه زيتون را با كاسنى مخلوط كنيد و روى پيشانى بماليد؛
3⃣ در کنار روغن بنفشه بر پایه کنجد از داروی ترکیبی صفرابر هم استفاده نمایید.
4⃣ نوشیدن آب ولرم ناشتا؛
5⃣ داروى شافيه 15ماهه: به اندازه نصف عدس از داروى شافيه را با سه قطره از روغن بنفشه پايه كنجد يا روغن گل سرخ مخلوط كنيد و در بينى بريزيد.
🔶 اساسی ترین درمان میگرن: روغن بنفشه بر پایه کنجد و صفرابر میباشد.
#طب_الائمه
#طب_اسلامی
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
✨
چاق شدن صورت 😍
سیب قرمز رنده شده +گلاب+مقدار کمی شکر(شکر سفید)را مخلوط کنید و در میان وعده در طول روز بخورید.
❗️اگر خواستید اثر آن قوی شود بِه رنده شده به آن اضافه کنید
#طب_اسلامی
#طب_الائمه
#پوست_مو
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
@childrin1'کانال دُردونه.mp3
4.38M
#قصه_صوتی
"چوپان و سگ با وفا"
با صدای (خاله شادی)
👆👆👆
🦋
🎨🦋
🦋🎨🦋
╲\╭┓
╭🦋🎨
┗╯\╲ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
عید است و هوا شمیم جنت دارد
🌸نام خوش مصطفی حلاوت دارد
🌸 با عطر گل محمدی و صلوات
🌸این محفل ما عجب طراوت دارد
🌷🍃 مبعث نبی رحمت، پیامبر خاتم حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم بر تمام جهانیان مبارک باد.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
🌹 #شهیدانه
💠 بیدار کردن نماز صبح
🍃 در هفتم دی ماه ۱۳۶۴ در قالب گردان سلمان برای پدافند منطقه سنگ شکن در اطراف مهران رفتیم.
🌺 یادم هست که شهید احمد علی نیری بعد از خواندن نماز شب به سراغ بچه ها می آمد. خیلی آرام بچه ها را برای نماز صبح صدا میزد.
🌺 می رفت بالای سر بچه ها و با ماساژ دادن شانه های رفقا با ملایمت می گفت: «فلانی بلند میشی موقع نماز صبح شده»
🌺 بعضی از بچه ها با اینکه بیدار بودند از قصد خود خودشان را به خواب می زدند تا احمدآقا شانه آنها را ماساژ می دهد.
🌺 بعد از اینکه همه بیدار میشدند نماز جماعت را به امامت ایشان اقامه میکردیم.
📚 عارفانه، ص ۸۷.
#لذت_بندگی
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
نماز شب اول قبر خانم فاطمه برومند فرزند محمد حسین
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
سخنرانی3-4-1399-حسینیه مجازی-حجت الاسلام مهدوی ارفع.mp3
14.86M
🔈صوت : #نهج_البلاغه_آیین_نامه_انتظار (۳۹)
🌹 شرح حکمت های #نهج_البلاغه شریف. (جلسه سی و نهم )
✅ محور بحث : شرح حکمت ۳۱
ارکان کفر و شاخصه های اهل کفر
(جلسه سوم )
🔻 تبیین رکن دوم کفر
(ستیزه جویی و نزاع )
1⃣ معرفی پیشوای اهل ستیزه و جدل شیطان در خطبه ۱۹۲ .
2⃣ نزاع صحابه پیامبر در مسئله جانشینی
خطبه ۱۷۲ بند ۲ ، خطبه ۲۱۷ و نامه ۶۲
🔻رکن سوم کفر انحراف از حق ( زیغ )
موجب سقوط در جهنم می شود .
خطبه ۱۵۱ بند ۳ ، فتنه ها و حکمت ۹۳ خطبه ۱۵۶ بند سوم تمسک به قرآن .
هرکس از حق منحرف شود : نیکی ها نزد او زشت ، و زشتی ها برای او زیبا جلوه می کند .
🔻 رکن چهارم کفر شقاق و اختلاف : آنکس که دشمنی ورزید پیمودن راه حق بر او دشوار و کارش سخت ، و نجات او از مشکلات دشوار است .
🔷 حجت الاسلام #مهدوی_ارفع
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
@childrin1کانال دُردونه.mp3
3.21M
#لالایی_صوتی
"خانه شکلاتی"
💜
✨💜
💜✨💜
✨💜✨💜
💜✨💜✨💜
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
عمو نوروز🌸🌈
یکی بود یکی نبود ، غیر از خدا هیچکی نبود. مردی بود به اسم عمو نوروز. هرسال، اول بهار ، عمو نوروز با کلاه نَمدی، ریش و زُلف حنابسته ، کمرچین آبی، شلوار گشاد سرمه ایی و گیوه ی تخت نازکِ ملِکی، عصازنان به شهر می آمد.
بیرون دروازه ی شهر، باغ کوچک قشنگی بود. توی این باغ ، هر جور میوه یی که دلت می خواست پیدا می شد! و فراوان بوته های پر گل داشت ! هرسال ، اول بهار ، شاخه های درخت ها پر از شکوفه می شد: شکوفه های صورتی، شکوفه های سفید.
صاحب این باغچه ی کوچک، پیرزن سفیدموی خوش رویی بود. پیرزن، عمو نوروز را خیلی دوست داشت.هر سال، روز اول بهار ، صبح زود از خواب بیدار می شد. رختخوابش را جمع می کرد، وضو می گرفت و نماز می خواند. اتاق را جارو می کرد. قالیچه ی ابریشمی قشنگش را می آورد توی ایوان پهن می کرد و باغچه ی روبروی ایوان را آب پاشی می کرد. دور تا دور باغچه ، هفت بو ته ی گل هفت رنگ بود : نرگس و همیشه بهار ، بنفشه و گل سرخ، لاله و زنبق و نیلوفر.
جلوی باغچه یک حوض کاشی بود. توی این حوض چند تا ماهی رنگارنگی شیطان شنا می کردند.
پیرزن می رفت سر حوض، فوّاره را باز می کرد. آب برق برق می زد و روی گلها و بوته ها می ریخت. آنوقت می رفت و آینه ی پایه دار نقره اش را می آورد و روی قالیچه می نشست.
موهایش را شانه می زد و می بافت. چشم هایش را سرمه می کشید. لُپ هایش را گلی می کرد . روی پیراهن تافته اش نیم تنه ی زری می پوشید و چارقد زری سر می کرد. گلاب به موهایش می زد. عود روشن می کرد. منقل آتش را درست می کرد. کیسه ی مخمل اسفند را کنار منقل می گذاشت. توی کوزه ی قلیان بلوری ، چند تا برگ گل می انداخت. بعد، سینی هفت سین را می آورد روی قالیچه می گذاشت. تو چند ظرف بلور ، هفت جور شیرینی و نقل و نبات می چید و پهلوی هفت سین می گذاشت و می نشست روی قالیچه ، و چشم به راه عمو نوروز می شد.
پیرزن کم کم خوابش می گرفت، چرت می زد، پلکهایش سنگین می شد، به خواب می رفت و عمو نوروز را خواب می دید . در این میان، عمو نوروز سر می رسید ، می دید پیرزن خوابش برده و توی خواب ، لبخند می زند .
عمو نوروز دلش نمی آمد پیرزن را از خواب بیدار کند، یک گل همیشه بهار را از باغچه می چید و به موهای سفید پیرزن می زد.
نارنج سفره ی هفت سین را بر می داشت با چاقو نصف می کرد. نصفش را با قند و آب می خورد و نصف دیگرش را هم برای پیرزن می گذاشت. یک مشت اسفند از توی کیسه ی مخمل در می آورد و روی آتش می ریخت.
اسفندها می پریدند هوا، ترق و توروق صدا می کردند! بوی اسفند در هوا می پیچید . عمو نوروز چند گل آتش هم روی قلیان می گذاشت. قلیان را چاق می کرد ، چند پُکی به قلیان می زد و آنوقت ، پا می شد و می رفت تا عید را به شهر ببرد.
آفتاب ، کم کم ، از سر درختها پایین می آمد، در حیاط پهن می شد ، به ایوان می رسید و می افتاد روی صورت پیرزن . پیرزن از خواب می پرید ، چشم هایش را می مالید. تا نارنج نصف شده را می دید و بوی اسفند به دماغش می خورد، شستش خبردار می شد که :
« ای دل غافل! دیدی باز عمو نوروز آمد ، عید را آورد ، سال تحویل شد و من خواب ماندم و ندیدمش!»
دستی به زلفهایش می کشید ، گل همیشه بهار را از گوشه چارقدش در می آورد و می گفت :
« ای داد بیداد ! باز هم باید یک سال آزگار صبر کنم.»
و پیرزن یک سال دیگر هم صبر می کرد تا زمستان به سر بیاید. عمو نوروز همراه باد بهاری از راه برسد و چشم های پیرزن از دیدن عمو نوروز روشن شود. چون می گویند، هر کسی که عمو نوروز را ببیند ، تا دنیا دنیاست، مثل بهار ، تر و تازه می ماند.
هیچ کس نمی داند آخرش پیرزن توانست عمو نوروز را ببیند ، یا نه؟ شاید یک سال، موقع تحویل، پیرزن بیدار بماند. عمو نوروز را ببیند و جوان و تر و تازه بشود و همراه عمو نوروز، عید را به شهر ببرد .
«پایان»
🌸
🌈🌸
╲\╭┓
╭ 🌈🌸
┗╯\╲ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃