بعضی وقت ها هم خودم خدیجه را برمی داشتم می رفتم خانه حاج آقایم. سه چهار روزی می ماندم. اما هر جا که بودم، پنج شنبه صبح برمی گشتم. دستی به سر و روی خانه می کشیدم. صمد عاشق آبگوشت بود.
با اینکه هیچ کس شب آبگوشت نمی
خورد، اما برای صمد آبگوشت بار می گذاشتم.
گاهی نیمه شب به خانه می رسید. با این حال در می زد. می گفتم: «تو که کلید داری. چرا در می زنی؟!»
می گفت: «این همه راه می آیم، تا تو در را به رویم باز کنی.»
می گفتم: «حال و روزم را نمی بینی؟!»
آن وقت تازه یادش می افتاد پا به ماهم و باید بیشتر حواسش به من باشد، اما تا هفته دیگر دوباره همه چیز یادش می رفت. هفته های آخر بارداری ام بود. روزهای شنبه که می خواست برود، می پرسید: «قدم جان! خبری نیست؟!»
می گفتم: « فعلاً نه.»
خیالش راحت می شد. می رفت تا هفته بعد.
اما آن هفته، جمعه عصر، لباس پوشید و آماده رفتن شد. بهمن ماه بود و برف سنگینی باریده بود. گفت: «شنبه صبح زود می خواهیم برویم مأموریت. بهتر است طوری بروم که جا نمانم. می ترسم امشب دوباره برف ببارد و جاده ها بسته شود.»
موقع رفتن پرسید: «قدم جان! خبری نیست؟!»
کمی کمرم درد می کرد و تیر می کشید. با خودم فکر کردم شاید یک درد جزئی باشد.
به حساب خودم دو هفته دیگر وقت زایمانم بود. گفتم: «نه. برو به سلامت. حالا زود است.»
اما صبح که برای نماز بیدار شدم، دیدم بدجوری کمرم درد می کند. کمی بعد شکم درد هم سراغم آمد. به روی خودم نیاوردم. مشغول انجام دادن کارهای روزانه ام شدم؛ اما خوب که نشدم هیچ، دردم بیشتر شد. خدیجه هنوز خواب بود. با همان درد و توی همان برف و سرما رفتم سراغ خواهرم. از سرما می لرزیدم. حوری یکی از بچه هایش را فرستاد دنبال قابله و آن یکی را فرستاد دنبال زن برادرم، خدیجه. بعد زیر بغلم را گرفت و با هم برگشتیم خانه خودمان. آن سال از بس هوا سرد بود، کرسی گذاشته بودیم. حوری مرا خواباند زیر کرسی و خودش مشغول آماده کردن تشت و آب گرم شد. دلم می خواست کسی صمد را خبر کند. به همین زودی دلم برایش تنگ شده بود. دوست داشتم در آن لحظات پیشم بود و به دادم می رسید. تا صدای در می آمد، می گفتم: «حتماً صمد است. صمد آمده.»
درد به سراغم آمده بود. چقدر دلم می خواست صمد را صدا بزنم، اما خجالت می کشیدم. تا وقتی که بچه به دنیا آمد، یک لحظه قیافه صمد از جلوی چشم هایم محو نشد. صدای گریه بچه را که شنیدم، گریه ام گرفت. صمد! چی می شد کمی دیرتر می رفتی؟ چی می شد کنارم باشی؟!
پنج شنبه بود و دل توی دلم نبود. طبق عادت همیشگی منتظرش بودم. عصر بود.
👇🔔 این داستان ادامه دارد 🔔👇
✍نویسنده : بهناز ضرابیزاد •°🌱
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
#قصه_شب
🐔خروس نگو یه ساعت 🐔
🐝منوچهراحترامی 🐝
🎼شلمرود
يك ده با صفا بود همه چيزاش بجا بود.
اينور ده باغستون اونور ده باغستون.
ميون ده حموم بود همه چي به ده تموم بود.
يه گربه سياه داشت.
يه مرغ پا كوتاه داشت.
يه خر داشت.
يه بز داشت.
يه گاو داشت.
يه غاز داشت.
يه اشتر دراز داشت.
يك خروس قشنگ داشت.
پرهاي رنگارنگ داشت.
خروس نگو يك ساعت
يك ساعت با دقت
زمستون و تابستون
صبح سحر خروسخون
پر می زد از تو لونه
رو پشت بوم خونه
قوقولی قوقو بیدار شین
مشغول کار و بار شین
گاوه می گفت : “ما” باز که تویی وا!
بزیه می گفت: “بع” بذار بخوابیم، نع!
سگه می گفت: “عو عو” مردم آزار هو هو!
مرغه می گفت: قدقدقدا شلوغ نکن تو رو به خدا!
الاغه می گفت: “عرُ عرُ عر”، امان از این بوق سحر!
اما بازم خروسه می گفت: قوقولی قوقو صبح داره میاد به همه بگو.
بالاخره یه روز صبح
حیوونا شاد و خندون
جمع شدند تو میدون
یک جلسه گرفتند تو اون جلسه گفتند:
این خروسه چه لوسه، بدون عذر و بونه کله ی سحر میخونه.
از اینجا بیرونش کنیم ویلون و سیلونش کنیم.
خروسه شنید به مرغه گفت:
قوقولی قوقو مرغ پاکوتاه یه کاری بکن یه چیزی بگو.
آقا بزه گفت: “بعُ بعُ بع” ما تورو می خوایم؟ نعُ نعُ نع.
آقا سگه گفت: “عو عو عو” آقا خروسه از اینجا برو.
خروسه با چشم گریون
از توی ده رفت بیرون.
صبح روز بعد در تمام ده
هیچ کس نبود که صبح زود سرو صدایی به پا کنه
حیوونا رو صدا کنه.
آفتاب اومد تو آسمون
حیوونا خمیازه کشون
از لونه اومدند بیرون
مرغه می گفت: من خواب بودم تو لونه تموم شد آب و دونه
گاوه می گفت: امروز که خوابم برده سبزه ها رو کی خورده؟
غازه می گفت: دنیا رو آب برده غازها رو خواب برده.
گربه هه می گفت: گوشت قلمبه پس کو؟ چربی و دنبه پس کو؟
الاغه می گفت: دهی که خروس نداره اصلا نمیشه فهمید کی خوابه کی بیداره؟
صبح سحر خروسه باید بخونه تا هیچکس خواب نمونه.
حیوونا دسته جمعی رفتند پیش خروسه:
خروسه به خونت برگرد.
خروسه به خونت برگرد.
خروسه جوابشون داد:
من با شما قهر کردم بهتره برنگردم.
حیوونا گفتند :باشه برنگرد.
ما همه خوش زبونیم بهتر از تو می خونیم.
صبح روز بعد آقا سگه گفت:
واقُ واقُ واق بیدار شین
مشغول کارو بار شین
حیوونا گفتند:
آی آقا سگه
واقُ واق نکن بیکاری مگه؟
الاغه گفت:
عرُعرُعر بیدار شین
مشغول کارو بار شین.
حیوونا گفتند: عرُعر نکن
صداتو ببر ما رو کر نکن.
گربه هه گفت:
میو میو بیدار شین
مشغول کارو بار شین.
حیوونا گفتند: صداشو ببین
ونگُ ونگ نکن یه گوشه بشین.
آقا بزه گفت:
بعُ بعُ بع بیدار شین
مشغول کارو بار شین.
حیوونا گفتند:
وای چه بد صدا!
بعُ بع نکن زیر گوش ما.
مدتی گذشت
شلمرود، ساکت و بی صفا شد
تنبلی ها حساب نداشت
کارها حساب کتاب نداشت.
آقا سگه گفت:
ده بی خروس که ده نیست
حیوونا گفتند: صحیح است.
آقا بزه گفت: خروسه چرا قهر کرده؟ یه کاری کنیم برگرده.
با همدیگه راه افتادند رفتند پیش خروسه.
گفتند: آقا خروسه، بدون عذر و بونه برگرد بیا به خونه.
صبح روز بعد قبل از طلوع آفتاب
خروسه بیدار شد از خواب
به ساعتش نگاه کرد
حیوونا رو صدا کرد
قوقولی قوقو بیدار شین
مشغول کار و بار شین
صبح اومده دوباره
پاشین که وقت کاره
حیوونا شاد و خندون
همه دویدند تو میدون
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
✨بسم رب الشهدا والصدیقین✨
ختم #نهج_البلاغه در ۱۹۲ روز تقدیم به روح پاک و مطهر شهید، حاج قاسم سلیمانی وشهید ابو مهدی المهندس
🌹سهم امروز ختم نهج البلاغه : از حکمت ۵۱ تا حکمت ۶۵
🌹ختم #روز_ششم نهج البلاغه از حکمت ۵۱ تا حکمت۶۵
┄═❁❈🌼❈❁═┄
💠 عيب تو تا آنگاه كه روزگار با تو هماهنگ باشد، پنهان است.
📘 #حکمت51
┄═❁❈🌼❈❁═┄
💠 سزاوارترين مردم به عفو كردن، تواناترينشان به هنگام كيفر دادن است.
📘 #حکمت52
┄═❁❈🌼❈❁═┄
سخاوت آن است كه تو آغاز كني، زيرا آن چه با درخواست داده مي شود يا از روي شرم، و يا از بيم شنیدن سخن ناپسند است.
📘 #حکمت53
┄═❁❈🌼❈❁═┄
💠 هيچ بی نيازی چون عقل، و هيچ فقری چون نادانی نيست، هيچ ارثی چون ادب، و هيچ پشتيبانی چون مشورت کردن نيست.
📘 #حکمت54
┄═❁❈🌼❈❁═┄
💠 شكيبایی دو گونه است، شكيبایی بر آنچه خوش نمی داری، و شكيبایی در آنچه دوست می داری.
📘 #حکمت55
┄═❁❈🌼❈❁═┄
💠 ثروتمندی در غربت، مانند در وطن بودن است، و تهيدستی در وطن غربت است.
📘 #حکمت56
┄═❁❈🌼❈❁═┄
💠 قناعت ثروتی است پايان نا پذير.
📘 #حکمت57
┄═❁❈🌼❈❁═┄
💠ثروت، ريشه شهوت هاست.
📘 #حکمت58
┄═❁❈🌼❈❁═┄
💠 آن کسی که تو را هشدار داد، مانند كسی است كه تو را مژده داد.
📘 #حکمت59
┄═❁❈🌼❈❁═┄
💠 زبان تربيت نشده درنده اي است كه اگر رهايش كنی می گزد.
📘 #حکمت60
┄═❁❈🌼❈❁═┄
💠 نيش زن شيرين است.
📘#حکمت61
┄═❁❈🌼❈❁═┄
💠چون تو را ستودند، بهتر از آنان ستايش كن، و چون به تو احسان كردند، بيشتر از آنان ببخش، به هر حال پاداش بيشتر از آن آغاز كننده است.
📘 #حکمت62
┄═❁❈🌼❈❁═┄
💠 شفاعت كننده چونان پر و بال درخواست كننده است.
📘 #حکمت63
┄═❁❈🌼❈❁═┄
💠 اهل دنيا سوارانی در خواب مانده اند كه آنان را می رانند.
📘 #حکمت64
┄═❁❈🌼❈❁═┄
💠 از دست دادن دوستان غربت است.
📘 #حکمت65
┄═❁❈🌼❈❁═┄
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
🔴اصلی ترین غربت امیرالمؤمنین چه بود⁉️
📌( قسمت اول)
🔻مهمترین، عمیق ترین و اصلی ترین درد امیرالمؤمنین (علیه السلام) چه بود؟
💠 در سحر نوزدهم ماه مبارک رمضان وقتی شمشیر آن اشقی الاشقیاء (ابن ملجم) در محراب مسجد کوفه بر فرق امیرالمومنین (علیه السلام) فرود آمد، حضرت در کمال تعجب به جای اینکه شکوه از درد این ضربت بکند، فرمودند: " فزت و رب الکعبه" جمله ای که نه قبل از امیرالمؤمنین در چنین صحنه ی مشابهی از زبان کسی خارج شد، نه بعد از امیرالمومنین! در واقع امیرالمؤمنین از فرود آمدن این ضربت اظهار کردند که به خدای کعبه من راحت شدم!.
💠 این جمله ی به ظاهر کوتاه گویای دردی طولانی، عمیق و پیچیده است که مولا علی (علیه السلام) سالیان سال است در سینه مبارک خود نگه داشته است. سوال این است؛ که مهم ترین درد امیرالمؤمنین چیست؟! مهمترین غصه امیرالمؤمنین علیه السلام چیست؟! اگر امیرالمومنین اول مظلوم عالم است، مهمترین ریشه مظلومیتش چیست؟!
💠 ما باید پی ببریم به اینکه اساس مظلومیت امیرالمومنین از کجا شروع می شود، تا بعد تکلیف و مسئولیت احساس بکنیم، که به اندازه وسع خودمان از امیرالمؤمنین رفع مظلومیت بکنیم.
✅ این خیلی هنری نیست که ۱۴۰۰ سال است که شیعه فقط به مظلومیت امیرالمومنین به صورت مبهم می گرید!!
💠تکلیف ما این بود که آرام آرام تا آنجایی که میسور است از مظلومیت امیرالمومنین بکاهیم. لازمه این مسؤولیت این است که ما به دردهای امیرالمومنین اشراف پیدا کنیم و حتی المقدور ریشه ی دردها و مظلومیتش را بشناسیم و بعد بتوانیم آن ریشه را ریشه کن کنیم.
💠 امیرالمؤمنین (علیه السلام) برای کدام غصه بیش از همه غصه ها مظلوم شد؟ در جواب این پرسش هرکسی از ظن خود پاسخی داده است. بعضی معتقد هستند که مهم ترین عامل مظلومیت و غربت و دردمندی امیرالمومنین غصب خلافت بعد از پیامبر (صل الله علیه و آله وسلم) بود اینکه حق امیرالمومنین غصب شد و به دیگران به ناحق داده شد. البته غصب خلافت واقعا دردناک بود! و خیلی برای امیرالمومنین سنگین تمام شد. خود حضرت در خطبه سوم نهج البلاغه که خطبه بسیار بسیار مهمی است که مولا در عین رعایت جوانب وحدت امت، دوران سه خلیفه قبل از خودش را در کوتاه ترین و گویا ترین عبارت ها تحلیل میکند. آنجا بعد از اینکه ماجرای سقیفه و انحراف افتادن جریان خلافت پیامبر در دوره اولش بیان می کنند؛ از درد و غصه خودشان در این ماجرا اینگونه پرده برداری می کند؛ می فرماید : « من ردای خلافت رها کرده و دامن جمع نموده از آن کناره گیری کردم» بعد از آنکه به هر حال اصحاب پیامبر خیانت کردند و غدیر و آیات غدیر را و دیگری را جای امیرالمومنین نشاندند، حضرت می فرمایند: وقتی صحنه را دیدم دامن جمع کردم و کناره گیری کردم و...
↩️ادامه دارد...
👤حجت الاسلام #مهدوی_ارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
🌹 #دردانه
💠 تغذیه (۲): اهمیت تغذیه
❌ کودکان بد غذا در برابر تربیت مقاوم میشوند و تربیت پذیری آنها سخت میشود.
🔰 برخی از روانشناسان اصلی را مطرح میکنند که نظریه ی خوبی است و ما هم آنرا قبول داریم ولی چون صرفاً مادی و دنیایی به قضیه نگاه کردند، میگوییم ناقص است و نیاز به مکمل دارد. این اصل روانشناسی میگوید: انسانها سلسله نیازهایی دارند. وقتی میگوید سلسله، یعنی همه ی اینها به هم مربوط اند و یک مجموعه اند. این نیاز ها به ترتیب عبارتند از:
1️⃣ نیاز زیستی (خوردن، آشامیدن، خوابیدن و...)
توجه کنید که گفتیم این موارد را به ترتیب اهمیت داریم مینویسیم! یعنی اولین و مهم ترین نیاز، نیاز زیستی است. مثلاً وقتی بچه به دنیا میآید اولین کاری که انجام میدهند میگویند به بچه شیر بدید. هیچ پزشکی نمیگوید بچه را اول دوتا ماچ کن! میگوید بهش شیر بدید.
2️⃣ امنیت
3️⃣ محبت
4️⃣ احترام و شأن اجتماعی
5️⃣ خودشکوفایی و ابراز وجود
6️⃣ یادگیری
7️⃣ زیبایی
✅ پس، از نظر علمی اثبات شد که تغذیه نیاز اول انسان است.
📚 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
🔴 واکنش رهبرانقلاب به فایل صوتی افشا شده ظریف
🔹رهبرانقلاب: از بعضی از مسئولین حرفهایی شنیده شد برای انسان مایه تعجب و تاسف است. شنیدیم که رسانه های دشمن و مخالف ایران این حرف هارو پخش کردند. بعضی از این حرفا تکرار حرف های خصمانه دشمنان است
🔹امریکایی ها سال هاست از نفوذ ایران در منطقه ناراحت هستند. شهید سلیمانی را به خاطر همین به شهادت رساندند. ما نباید حرفی بزنیم که این معنا را تداعی کند که ما حرف دشمن را تکرار میکنیم. چه درباره نیروی قدس چه درباره شهید سلیمانی
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
توجه توجه به عشق سردار دلها وبه نیابت از مرد بزرگ میدان بسته حمایتی برای نیازمتدان رو در این ماه پر خیر وپربرکت خواهیم داشت. واسطه حاجات دلهایمان که راس آن ظهور امام زمانمان وسلامتی رهبر عزیزمون میباشد. عزیزانیکه تمایل دارند مهلت واریزی تا بیست وپنجم ماه رمضان میباشد 6273811168355599زینب کاظمی اجرکم عندالله یاعلی
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
توجه❗️ توجه❗️
به عشق سردار دلها وبه نیابت از مرد بزرگ میدان، بسته حمایتی برای نیازمندان رو در این ماه پر خیر وپربرکت خواهیم داشت.🌸
واسطه حاجات دلهایمان که راس آن ظهور امام زمان (عج) 🤲
وسلامتی رهبر عزیزمون میباشد.🌷
عزیزانی که تمایل به همکاری دارند؛مهلت واریزی تا بیست وپنجم ماه مبارک رمضان می باشد.
6273811168355599:زینب کاظمی
با پخش حداکثری این پوستر هم می توانید در این کار خیر سهیم باشید.🌿
اجرکم عندالله یاعلی🙏
https://eitaa.com/asheghanvlaiat 💫