🌸💖
#داستان_آموزنده
🔆حدیث سلسله الذّهب
⚡️چون امام رضا علیهالسلام داخل نیشابور شد، عرض کردند: «به حق پدران پاکیزه و گذشتگان گرامی خود، صورت مبارک خود را به ما بنما و برای ما حدیثی از پدران و جدّت بفرما تا استفاده ببریم.»
⚡️حضرت علیهالسلام استر خود را نگه داشت و صورت مبارک را باز نمودند و مردم با دیدن امام علیهالسلام، گروهی میگریستند و بعضی جامه بر تن میدریدند و برخی خود را به خاک افکنده و آنان که نزدیکتر بودند، تنگ استر را میبوسیدند و بعضی به زیر سایبان محمل بسیار گریه میکردند.
⚡️پس همه ساکت شدند. بیستوچهار هزار قلم دان بهغیراز دواتها آماده و بیان حدیث را ابوزرعه و محمد بن اسلم، با صدای بلند، به مردم میرساندند. حدیث امام علیهالسلام این بود که پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم از قول جبرئیل فرمود که خداوند فرمود:
⚡️«کَلِمه لا اله الّا الله حِصْنی فَمَن دَخَلَ حِصْنی اَمِنَ مِن عذابی (ناری): کلمه لا اله الّا الله حصار من است، پس هر کس آن را بگوید، داخل حصار من شده و چنین کسی از عذاب من ایمن خواهد بود.»
📚(منتهی الامال، ج 2، ص 284 -کشف الغمه)https://eitaa.com/joinchat/3733389420C5d6b41295d🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
#داستان_آموزنده
🔆شتابزده
جرير ميگويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم كه اراده سفر عمره دارم بمن سفارشى بفرمائيد فرمود: از خدا بترس و از شتابزدگى پرهيز كن ، درخواست سفارش ديگرى كردم اما چيزى بر آنچه فرموده بود نيفزود. از مدينه خارج شدم با مردى كه از اهل شام بود و قصد مكه داشت برخورد نمودم و رفيق راه شديم .
در منزلى ، من و او سفره هاى خود را گسترديم و با هم غذا ميخورديم ، در بين ، نامى از اهل بصره بميان آمد مرد شامى به آنها بد گفت . نامى از مردم كوفه بميان آمد آنها را نيز شتم كرد، نام امام صادق عليه السلام برده شد، درباره آنحضرت هم برخلاف ادب صحبت كرد. از شنيدن سخنان او سخت خشمگين شدم ميخواستم با مشت بصورتش بكوبم و حتى فكر كشتن او را از خاطر گذراندم ولى بياد توصيه امام صادق عليه السلام افتادم كه بمن فرموده بود: از خدا بترس و از شتاب پرهيز كن لذا با شنيدن بدگوئيهاى او خود را نگاهداشتم ، رعايت مصلحت را نمودم و از خويشتن عكس العملى نشان ندادم .
📚مجموعه ورام ، جلد 1، صفحه 122
📚 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen