eitaa logo
عشق مذهبی
7.4هزار دنبال‌کننده
749 عکس
667 ویدیو
0 فایل
بسم‌الله‌ سربازسیدعلی ام اینجاهم یادخدا می افتی،هم یاد کسی که دوســـتـــش داری 🫂♥ حاجی خداوکیلی۲۴ساعت بمون، فرصت بده کانال وبهت ثابت کنم😂 ❌کپی ، فقط فور تبلیغات @Tableghat_88 لف نده؛بیصدا کن قشنگتره
مشاهده در ایتا
دانلود
شب فراق که داند که تا سحر چند است مگر کسی که به زندان عشق در بند است 💞
به کویت با دل شاد آمدم با چشمِ تر رفتم به دل،امید درمان داشتم درمانده تر رفتم 💞
عشق مذهبی
نگران حرف مردم نباش خدا پرونده ای رو که بقیه مینویسن ، نمی خونه ... 💞
عشق مذهبی
اونجا که واعظ قزوینی میگه: پهلوانی چیست؟ باری از دلی برداشتن...
عشق مذهبی
ولی همونجا که امام سجاد(ع) به خدا میگن: شفایِ آن سوزشِ دلِ من پیشِ توست.. دقیقا همونجا..
وعاشقانه ترین لحظه اون زمانیکه🥲 که سر رو شونه یار در بین الحرمین🤌🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شمارو خدا فرستاده برادری کردید ازون برادرا بعدش یار میشه🤣 💞‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‎‎‎‎➺𝐉𝐨𝐢𝐧↴@ashigh_mazhabem
عشق مذهبی
به شدت شبیه کسی میشید که دوسش دارید پس بگردید یکیو پیدا کنیدکه پسفردا نگاه به خودتون کردید عشق کنید 💞
عشق مذهبی
یه جا نوشته بود: «انسان‌های بزرگ دو دل دارند، دلی که درد می‌کند و پنهان است و دلی که میخندد و آشکار است.» 💘
عشق مذهبی
از میان کلمات ناراحت کننده‌ای که بر زبان و قلم می آید، ناراحت کننده ترینشان این است: «شاید می شد!» 💘
عشق مذهبی
عشق دقیقا موقعی کلید میخوره ک‍ …………… یه نفری میخنده که خنده اش با بقیه فرق داره‍ 💞
تعریف می‌کرد: چندسال پیش موقع جام جهانی ایرانی و استرالیا پسرم مریض شد حالش خیلی بد بود موقع بازی هم تو بیمارستان بستری بود خیلیم بهم وابسته بود..
چهل روز تمام بستری بود بیمارستان خودمم همش پیشش بودم حصبه گرفته بود و حالش خوب نمی‌شد حدودا سی روزی می‌شد که بستری بود و منم همش بیمارستان بودم.
خیلی اذیت می‌شدم باید از اون سر تهران میومدم این سر تهران چهارتا بچه رو گذاشته بودم خونه نمی‌تونستم بیام واسه همسرم غذا و.. اینا درست کنم و کارم این شده بود که بمونم بیمارستان و پیش مهدی (پسرش) باشم.
یه شب خیلی خسته شده بودم مهدی بعد از سه روز نخوابیدن و اذیت شدن، خوابید منم کنار تختش سرمو گذاشتم رو دستام و آروم آروم شروع کردم حرف زدن با حضرت مهدی و حضرت زهرا و آروم آروم اشک می‌ریختم و زمزمه وار حرف می‌زدم که خوابم برد‌.
خواب دیدم همون‌جوری که تو بیمارستان کنار مهدی نشسته بودم و داشتم گریه میکردم، یکی در زد و در اتاق باز شد اول یه خانمی اومدن تو که سر تا پا مشکی پوشیده بودن و بعدش یه آقای خیلی خوش‌چهره‌ و قدبلند اومدن تو اتاق خانم بهم گفت: چرا انقد منو صدا میکنی؟ چی‌شده؟ بگو من درستش میکنم پسرم بهم گفته خیلی صدام میکنید و کارم دارید جانم؟ چیشده؟ با گریه می‌گفت جواب دادم: من خانم حضرت زهرا رو صدا کردم من با ایشون کار دارم اون خانم یه لبخند زدن و گفتن: من و پسرم مهدی با هم اومدیم چی‌شده؟ می‌گفت تو خواب رفتم جلو با گریه گفتم: خانوم دورت بگردم بچم مریضه دکترا جوابش کردن اسم پسرمم مهدی گذاشتم بخاطر پسرتون کمکم کنید بخدا چندین روزه از بچه‌هام خبر ندارم از شوهرم خبر ندارم این پسرمم حالش بده کمکم کنید..
گفت: اون آقا (حضرت مهدی) رفت بالای سر پسرم، یه دست به سرش کشید، خم شد پیشونیشو بوسید اون خانم هم که حضرت زهرا(س) بود گفت: مهدیِ شما حالش خوبه چندروز دیگه باهم میرید خونتون بقیه‌ی بچه‌هاتونم خودم حواسم بهشون بوده تموم این ایام خودم براشون غذا بردم، ازشون بپرسید بهتون میگن دیکه نگران چی هستی؟ حالش خوبه پسرت حالش خوبه..
گفت بعد از این حالش خوبه از خواب پریدم، چنان بوی گل نرگس تو اتاق پیچیده بود، که بقیه‌ی مریضا میپرسیدن کی اینجا گل نرگس خریده؟ یه شاخه از اون گل بهمون بدین . چقدر بوی خوبی داره گفت: دکتر اومد و پسرمو معاینه کرد، گفت: بچتون علائم نداره خیلی عجیبه هیچ علائمی از بیماری توی بدنش نیست و رفت سپرده بود آزمایش بگیرن دوباره، آزمایش گرفتن و هیچ علائمی نبود و گفتن پسرت مرخصه و میتونی بری. گفت: خیلی پولدار نبودیم وقتی خواستم برم و تصویه کنم، گفتن که: خانم حساب شما تصویه شده، تازه ۴۰۰ هزار هم بیمارستان بهتون بدهکاره که موقع رفتن بیاید و تحویل بگیرید ازمون..
میگفت: هرچقدر با خودم حساب کردم، اونقدری پول نداشتم که بیمارستان بدهکارم بشه بعد من اصلا پولی پرداخت نکرده بودم گفت خیلی تعجب کرده بودم، رفتم پرسیدم مطمئنید؟ پرستار گفت: مگه شما خانم فلانی نیستید؟ گفتم چرا خودمم گفت: خب اینجا نوشته: تصویه شده و ۴۰۰ هزار هم ما باید به شما بدیم. پول رو دادن بهم و اومدیم خونه، بعد از چند روز دخترم گفت: مامان این چندروز یکی از همسایه‌هامون غذا برامون می‌آورد خیلی غذاهای خوشمزه‌ای می‌پزه، ما ازش تشکر کردیم تو هم تشکر کن ازش گفت: پرسیدم کدوم همسایه، آدرس رو داد و رفتم ولی تو اون خونه فقط یه پسر دانشجو‌ درس می‌خوند و خانمی نبود، چندروز رفتم گشتم و پیدا نکردم شب خواب دیدم اون خانم بهم گفت: حالا که اومدی پیش بچه‌هات و حالشون خوبه، دیگه منم برم پیش بچه‌هام و رفت..
از مهربونیای اهل بیت:)✨ هیچ وقت نباید امیدمون رو از دست بدیم 😊 اومیدوارم که یه تلنگر کوچولو باشه شبتون به زیبایی بین الحرمین یاحق🌸
عشق مذهبی
۵۰۰تایی شدنمون #مبارک 🥳❤️‍🔥🤌🏻 .
🕊«» اگه کسی بعد وضو گرفتن . . آیت الکرسی رو بخونه . خدا ثواب ۴۰ سال عبادت رو مینویسه . و مقامش رو ۴۰ درجه بالاتر میبره . حالا اگه کسی موقع وضو گرفتن سوره قدر رو قرائت کنه . . از گناهانش خارج میشه . جوری که انگار تازه متولد شده . 💞‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‎‎‎‎➺𝐉𝐨𝐢𝐧↴@ashigh_mazhabem