.
دم اذان صبح اومدم نماز بخونم،
دیدم از دم در صدا میاد،
در رو باز کردم،
دیدم اصغر روی پله نشسته.
بغلش کردم،
دیدم داره یخ می زنه،
آوردمش پای بخاری.
گفتم:
ننه،
کجا بودی؟
چرا در نزدی؟
گفت:نصف شب با آقاسید اومدم.
دیدم شما خواب هستید،
در نزدم که مزاحم خواب شما بشم.
صبر کردم تا وقت نماز که بیدار بشید،
در رو باز کنید...
#شهید_اصغر_ارسنجانی🥀
@ashk128