#موعظه_ای_فوق_العاده
یک روز حضرت آیة الله حاج شیخ جعفر شوشتری در ماه رمضان بالای منبر فرمودند: بوی سوختن چیزی می آید مردم فکر کردند کهنه ای یا چیزی آتش گرفته و مدتی مجلس به هم ریخت و مردم به دنبال آتش می گشتند. وقتی قدری مجلس ساکت شد ایشان فرمودند: مردم جعفر کذاب( جعفر اسم کوچک ایشان بود)روز رمضان،بالای منبر،یک چیزی گفت، شما باور کردید، صد و بیست و چهار هزار پیغمبر آمده اند و گفته اند:ما خدا داریم، عالم قبر و قیامت داریم، جهنم و عذاب داریم، شماباور نکردید ولی حرف من یک نفر را باور کردید.
آداب الطلاب ص۴۷۹،۴۸۰
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
#ایت_الله_شیخ_جعفر_شوشتری
هنگام مسافرت مرحوم حاج شیخ به مشهد مقدس ، به یکی از دولتمردان گفتند که آقای حاج شیخ در مدت عمر خود هرگز لقمه حرامی نخورده است . او این مطلب را بسیار عجیب شمرد و برای تکذیب آن ، به یکی از نوکرهای خود فرمان داد تا بره ای را بدزدد و آقای حاج شیخ را برای صرف آن دعوت کند. آن شخص بره ای دزدید و پس از پختن گوشت آن ، آقا را به ناهار دعوت کرد . نزدیک ظهر ، از حیاط خانه صدا بلند شد و کسی فریاد زد: بره مرا دزدیده و به این جا آورده اند ؛ من آن را برای آقای حاج شیخ تهیه کرده بودم . میزبان تعجب کرد و قضیه را به آقا گفت .مرحوم شیخ نیز آن
را میل کردند »
اختران فقاهت ص۱۴۷،۱۴۶
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
#چشم_بصیرت
یک روز بعد از نماز جماعت یک مرد روستایی به خدمت آیت الله شاه آبادی می رسد و می گوید: هر وقت من نمازم را به شما اقتدا می کنم،#سیدی را می بینم که جلوتر از شما به نماز می ایستند. آقا از او می پرسند شغل شما چیست؟ او می گوید مرد کشاورزی هستم که از یکی از روستاهای ورامین محصولات خود را به شهرمی آورم و می فروشم. آقاپرسیدند :غذا چه میخوری؟ روستایی پاسخ میدهد از محصولات خودم.
روز بعد همان مرد خدمت آقای شاه آبادی می رسد و عرض می کند که من امروز آن سید را ندیدم. آقای شاه آبادی می پرسند امروز غذا چه خورده ای؟ مرد روستایی پاسخ می دهد که از بازار تهیه کردم آقای شاه آبادی می فرمایند: به همین دلیل است که آن سید را ندیده ای.
آسمانی ص۴۱
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
#مبارزه_با_نفس
در منزل آیت الله مروارید آیت الله بهجت فرمود: در رشت یک اهل منبر بود که می گفت: وقتی بالای اول منبر می روم و به امام حسین علیه السلام سلام می دهم، اگر جواب مرا داد منبر را ادامه می دهم، و گرنه از مردم عذر خواهی می کنم و به پایین می آیم.
شخصی از او سوال کرد چه کار کردی که به این مقام رسیدی ؟ گفت: یک مجلسی بود دو تا منبری قبل از من به منبر رفتند و من در دل گفتم: طوری باید صحبت کنم که منبر او را خراب کنم ولی بعد پشیمان شدم و تصمیم گرفتم با نفس خودم مبارزه کنم، بنابراین تا چهل روز به منبر نرفتم و خداوند این عنایت را به من کرد.
نکته های ناب از آیت الله العظمی بهجت ص۱۴۴
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
#ازار_شوهر
یکی از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط نقل می کند : زنی بود که شوهرش سید و از دوستان جناب شیخ بود، او خیلی شوهر را اذیت می کرد. پس از چندی آن زن فوت کرد هنگام دفنش جناب شیخ حضور داشت.
بعد فرمودند:
روح این زن جدل می کند که خوب مردم که مردم چطور شده ! موقعی که خواستند او را دفن کنند اعمالش به شکل سگ درنده سیاهی شد، همین که خانم فهمید که این سگ باید با او دفن شود متوجه شد که چه بلایی در مسیر زندگی بر سر خود آورده، شروع کرد به التماس و التجاء و نعره زدن ! دیدم که خیلی ناراحت است، لذا از این سید خواهش کردم که حلالش کند، او هم به خاطر من حلالش کرد، سگ رفت و او را دفن کردند.
در محضر صاحبدلان ص۱۵
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
#ذکری_فوق_العاده
حضرت آقای سید عبدالکریم کشمیری (ره) فرموده است: یک بار از مرحوم آقای قاضی (قدس سره) درخواست#کیمیا و راهنمایی رسیدن به آن را کردم. ایشان فرمودند: این ذکر را بسیار بگو: «اللَّهُمَّ أَغْنني بحلالك عَنْ
حرامک وَ بِفَضْلِكَ عَمَّن سواک)) که این خود کیمیاست.
جمال آفتاب ص۲۰۱
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
#دستورالعمل_فوق_العاده_جهت_قرائت
حضرت آقا سید علی قاضی (قدس سره) به جناب حاج شیخ محمد تقی آملی رحمه الله تعالی علیه در شیوه ی قرائت قرآن فرموده بودند که قرآن کریم را باید ایستاده و رو به قبله در حالی که قرآن را بر روی دو دست گرفته ای و دستانت را به سوی آسمان بلند نموده ای و همراه با تأمل در آیات شریفه قرائت نمایی در این صورت است که حالات معنوی خاصی برای شما حاصل خواهد شد
منبع:در محضر صاحبدلان ص۲۶۹
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
#بهتر_از_علم_کیمیا
یکی از دوستان شیخ از او نقل می کند که فرمود: ((در مسجد جمعه ی تهران، شبها می نشستم و حمد و سوره ی مردم را درست می کردم، شبی دو بچه با هم دعوا میکردند یکی از آنها که مغلوب شد برای این که کتک نخورد آمد پهلوی من نشست، من از فرصت استفاده کردم، حمد و سوره اش را پرسیدم، و این کار آن شب ،همه ی وقت مرا گرفت. شب بعد درویشی نزدم آمد و گفت: من علم كيميا، سيميا، هيميا و لیمیا دارم و آمده ام به شما بدهم،مشروط به این که ثواب کار دیشب خود را به من بدهید .
به او پاسخ دادم: نه اگر اینها به درد می خورد به من نمی دادی.
منبع:کیمیای محبت ص۵۲
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
#زنده_شدن_مرده
حاج شیخ حسین ازغدی ساعت ساز می گفت :برادری داشتم مصروع که در اثر حمله ی صرع در جوی آب افتاده و مرده بود. آب جنازه ی او را برده بود و جسد در زیر پلی مانده بود. چون جسد مانع جریان آب می شد آبیاران به جستجوی علت بند آمدن آب پرداختند و جنازه را پس از یکی دو ساعت از زیر پل بیرون کشیدند. خلاصه جنازه را روی زمین خواباندیم و با پارچه ای آنرا پوشاندیم.
در آن هنگام حاج شیخ حسنعلی اصفهانی در ده ما که «حصار» نام داشت ساکن و به ریاضتی مشغول بودند.باری گریه کنان به خدمتشان رفتم و ماجرا را برای ایشان تعریف کردم آن مرد بزرگ بالای سر جسد برادرم حضور یافتند و با انگشت خود بر پیشانی او اشارتی کردند و دعایی خواندند. ناگاه برادرم که قریب دو ساعت زیر پل در آب مغروق مانده بود، عطسه ای کرد و برخاست.
در محضر صاحبدلان ص۱۳۵
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
#طلسم_مارهای_نجف_توسط_شیخ_بهایی
حجت الاسلام منافی نقل می کرد:
مرحوم شیخ بهایی مارهای نجف را طلسم کرده بود و به همین جهت تاکنون که
حدود سیصد سال از وفات شیخ بهایی میگذرد شنیده نشده که مارهای نجف
کسی را نیش بزنند .حجره ی من سوراخ هایی داشت که همواره مار از سوراخی به
سوراخ دیگر می رفت.اما به خاطر آن طلسم کمترین هراسی پیدا نمی کردیم.
منبع:سینای معرفت ص۲۱۱
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
#توسل_به_امام_رضا
روزی آیت الله بهجت فرمودند:
یکی از علمای نجف اشرف به جهت بیماری به تهران می آید و بعد از مراجعه به پزشک و تشکیل کمیسیون پزشکی بنا بر آن میشود که آقا از ناحیه ی مغز عمل جراحی شود، آقا خیلی وحشت زده شده و سخت ناراحت میشود و اجازه می گیرد به مشهد مقدس مسافرت نماید.
پس از تشرف و توسل شبی در خواب می بیند، آقای بزرگواری نزد ایشان می آید و میفرماید: چرا اینقدر ناراحت هستید صلاح دیده شد که عمل نشوید و با دارو معالجه شوید.
از خواب بیدار می شود و می گوید: نتیجه گرفتم، به تهران برویم.به تهران می آیند، پس از مراجعه مجدد به پزشک، رئیس کمیسیون طبی به او می گوید:
ناراحت نباشید صلاح دیده شد که عمل جراحی انجام نشود، با دارو معالجه می کنیم. با تطبیق این گفتار در خواب و بیداری بر یقین او افزوده می شود و با توسل به ثامن الحجج عليه السلام معالجه نموده و شفا می یابد.
برگی از دفتر آفتاب ص۲۱۶
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
#مکاشفه_ایت_الله_کشمیری
درباره مکاشفات آیت الله سید عبدالکریم کشمیری نقل است: استاد در منزل یکی از اهل سلوک بودند که شیخی فاضل از اهل آذربایجان نزدایشان آمد و گفت: دخترم مریض است و التماس دعا دارم.
در همان حال استاد فرمودند: یک مرتبه تابوت و جنازه ی آن دختر در جلوی چشمم پدیدار شد و فهمیدم که آن دختر می میرد و خوب هم نمی شود.
بعد از یک هفته خبر رسید که آن دختر مرد.
منبع:آفتاب خوبان ص۴۹
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea