eitaa logo
🌸 آشنستان گلستانه 🌸
73 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
3.1هزار ویدیو
120 فایل
گلستانی از زیباییهایی طبیعی، معنوی، تربیتی برای هم محلی های عزیز آشنستانی پیام های خود را برای اینجانب ارسال فرمایید https://eitaa.com/ma_najafi
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از داستان آموزنده 📝
✍ اگر می‌خواهی ببخشی، در زمان حیاتت ببخش 🔹مرد ثروتمندی به کشیشی گفت: نمی‌دانم چرا مردم مرا خسیس می‌پندارند. 🔸کشیش گفت: بگذار حکایت کوتاهی از یک گاو و یک خوک برایت نقل کنم. 🔹خوک روزی به گاو گفت: مردم از طبیعت آرام و چشمان حزن‌انگیز تو به نیکی سخن می‌گویند و تصور می‌کنند تو خیلی بخشنده‌ای، زیرا هر روز برایشان شیر و سرشیر می‌دهی. 🔸اما درمورد من چی؟ من همه چیز خودم را به آن‌ها می‌دهم؛ از موی بدن من برس کفش و ماهوت‌پاک‌کن درست می‌کنند. 🔹با وجود این کسی از من خوشش نمی‌آید. علتش چیست؟ 🔸می‌دانی جواب گاو چه بود؟ 🔹جوابش این بود: شاید علتش این باشد که هرچه من می‌دهم در زمان حیاتم می‌دهم.
هدایت شده از پرسمان اعتقادی
🔴 خوبی‌های آدم‌های بد را احیا کنید 🔹سی.پی.آر بیمارستان جای جالبی‌ست. آدم‌هایی که بیرون از آن هستند تند و تند قدم می‌زنند، گریه می‌کنند، دعا می‌کنند. حالشان بهتر از بیماری نیست که برای زنده‌ماندن با دستگاه شوک دست‌وپنجه نرم می‌کند. 🔸آدم‌های بیرون از اتاق از یک چیز می‌ترسند؛ از "نبودن"! از نزدن ضربان قلب عزیزترین شخص دنیایشان، از جای خالی یک آدم. 🔹اتاق شوک جای بد و جالبی‌ست. تمام قول‌های عالم پشت دَرش داده می‌شود، تمام خاطرات مرور می‌شود! تمام خوبی‌هایش یادآوری می‌شود! 🔸حالا چشمتان را ببندید. بدترین آدم زندگی‌تان را درون این اتاق تصور کنید. 🔹فرض کنید تنها کسی هستید که او دارد. به خوبی‌هایی که قبلا به شما کرده فکر کنید، به جای خالی‌اش. 🔸نبود آدم‌ها را هیچ کینه‌ای پر نمی‌کند! 🔹لطفاً در زندگی‌تان یک اتاق سی.پی.آر، یک اتاق شوک داشته باشید. و خوبی‌های آدم‌های بدِ دنیایتان را احیا کنید. 🔸بعضی روزها امروزمان به فردا نمی‌رسد. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌🔰 @p_eteghadi 🔰
هدایت شده از شجره طیبه🌳🌷
🔆رفاقت با خردمندان 🦋🍃امام رضا عليه السلام مى فرمايد: اگر دوست دارى كه نعمت بر تو هميشگى باشد، جوانمردى تو كامل گردد و زندگيت رونق يابد، بردگان و افراد پست را در كار خود شريك مساز؛ زيرا اگر امانتى در اختيار آنان بگذارى بر تو خيانت مى كنند. اگر از مطلبى براى تو صحبت كنند به تو دروغ گويند و اگر گرفتار مشكلات و درمانده شوى تو را تنها گذارده و خوار كنند. چه مشكلى دارى از اينكه با افراد عاقل رفيق و هم صحبت شوى . چنانچه كرم و بزرگوارى او را نپسندى ، لااقل از عقل و خرد او بهره مند شوى . از بد اخلاقى دورى كن و مصاحبت با افراد كريم و بزرگوار را هيچ وقت از دست مده . اگر عقل و خرد او مورد پسندت نباشد، مى توانى در پرتو عقل خود، از بزرگوارى او سودمند شوى و تا مى توانى از آدم احمق و پست بگريز. 📚داستانهاى بحارالانوار جلد دوم، محمود ناصری ┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅ *اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم* گروه «صالحانه» در ایتا👇 🖍 https://eitaa.com/joinchat/3401449483Ce82e5011da کانال «شجره طیبه» در ایتا؛ سروش؛ روبیکا👇 @shajare_tayebe ┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅
496.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه نمونه دیگه از تاثیر کمال همنشین براتون آوردم😂😂 🎥
شخصی گرسنه بود، برایش کلم آوردند. اولین بار بود که کلم میدید. با خود گفت: حتما میوه ای درون این برگها است! ‌ اولین برگش را کند تا به میوه برسد، اما زیرش به برگ دیگری رسید و زیر آن برگ، یک برگ دیگر و... با خودش گفت: حتما میوه ی ارزشمندی است که اینگونه در لفافه اش نهاده اند! گرسنگی اش افزون شد و با ولع بیشتر برگها را میکند و دور می ریخت، وقتی برگها تمام شدند، متوجه شد، میوه ای در کار نبود!! آن زمان بود که فهمید، کلم مجموعه ی از همین برگهاست! ما روزهای زندگی را تند تند ورق می زنیم و فکر می کنیم چیزی اونور روزها پنهان شده که باید هرچه زودتر به آن برسیم، درحالی که همین روزها، آن چیزی است که باید دریابیم و درکش کنیم! و چقدر دیر می فهمیم که بیشتر غصه‌ها، نه خوردنی و نه پوشیدنی، بلکه فقط دور ریختنی بودند! زندگی همین روزهایی ست که منتظر گذشتنش هستیم.      ❲➛↭@khanoom_khoneh 🌸⃟🌤❳🌱
🔅 ✍ شاگردی که در عمل از استاد خود پیشی گرفت 🔹روزی واعظی به مردمش گفت: ای مردم! هرکس دعا را از روی اخلاص بگوید، می‌تواند از روی آب بگذرد، مانند کسی که در خشکی راه می‌رود. 🔸جوانی ساده و پاکدل که خانه‌اش در خارج از شهر بود و هر روز می‌بایست از رودخانه می‌گذشت، در پای منبر بود. چون این سخن از واعظ شنید، بسیار خوشحال شد. 🔹هنگام بازگشت به خانه، دعاگویان، پا بر آب نهاد و از رودخانه گذشت. 🔸روزهای بعد نیز کارش همین بود و در دل از واعظ بسیار سپاسگزاری می‌کرد. آرزو داشت که هدایت و ارشاد او را جبران کند. 🔹روزی واعظ را به منزل خویش دعوت کرد، تا از او به شایستگی پذیرایی کند. واعظ نیز دعوت جوان پاکدل را پذیرفت و با او به‌راه افتاد. 🔸چون به رودخانه رسیدند، جوان دعا گفت و پای بر آب نهاد و از روی آن گذشت، اما واعظ همچنان بر جای خویش ایستاده بود و گام برنمی‌داشت. 🔹جوان گفت: ای بزرگوار! تو خود، این راه‌وروش را به ما آموختی و من از آن روز چنین می‌کنم، پس چرا اینک بر جای خود ایستاده‌ای؟ دعا را بگو و از روی آب گذر کن! 🔸واعظ، آهی کشید و گفت: حق، همان است که تو می‌گویی، اما دلی که تو داری، من ندارم! https://eitaa.com/joinchat/2908684320C3c7a0987b9 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌