تحلیل سوم در گزارش ۱۲: آیا شریح سخنان هانی را به قبیله مذحج می رساند ؟
شریح بن حارث بن قیس بن جهم کندی، از جمله معروف ترین قاضی های شهر کوفه بوده است ؛ گفته شده از ایرانی تبارانی است که در یمن زندگی می کردند( سیراعلام النبلا ج۵شماره ۳۹۹/ تهذیب التهذیب ج۲ص۴۹۱)در زمان خلافت عمر بن خطاب، منصب قضاوت کوفه را بعد از قضاوت در مدینه بر عهده گرفت و تا حکمرانی مختار بر این منصب باقی ماند ، طبری نقل کرده است هنگامی که مختار او را بر منصب قضاوت شهر کوفه ابقا کرد ، شیعیان به او گفتند : شریح طرفدار عثمان است و از جمله کسانی بوده که بر ضد حجر بن عدی شهادت داده اند و پیغام هانی بن عروه را نرسانیده است و علی بن ابیطالب (ع) او را از کار قضاوت معزول کرده بود( تاریخ طبری ج۳ص۴۴۹)و همچنین نقل شده است که امیرالمومنین(ع) قصد داشت او را به منطقه یهودی نشین (انقینا) تبعید نماید ، که به شهادت رسید( حلیه الاولیا ج۴ص۱۳۹) تمایل شریح قاضی به تفکر واندیشه عثمانی موجب گردید که از هر کاری برای استحکام دستگاه خلافت یاری رساند و حتی افرادی را که از مخالفان سر سخت امیر المومنان(ع)بشمار می آمدند را برای امور پیشنهاد داد ، در منابع ذکر شده است که مسروق بن اجدع همدانی (متوفای 63ق) که از دشمنان امیر المومنین (ع) بشمار می آمد ، وقتی معاویه او را از کارگزاران مالیات و قاضی سلسله نمود گفت : زیاد ، شریح قاضی و شیطان مرا به پذیرش این سمت واداشتند( الطبقات الکبری ج۶ص۱۴۴)ابن سعد نقل کرده است که شریح از مسروق مشورت می گرفت( همان ص۷۶) و مسروق کسی بود که به اعتراف همسرش در سب علی افراط می کرد( شرح نهج البلاغه ج۴ص۹۸) آیا معقول است چنین فردی که موقعیت و جایگاه کنونی که بر عهده دارد را مدیون نهاد قدرت و خلافت می داند ، سخنانی بگوید و پیغامی را به قبیله مذحج برساند که موجبات درگیری و خونریزی و به تبع آن از بین رفتن جایگاه او را فراهم نماید ؟ مضافا بر اینکه شریح دستور داشت با هانی ملاقات کند و سخنی با او نگوید و او را زنده ببیند و زنده بودن او را به مردم مذحج گزارش دهد ، کاری که او انجام داد ، چرا باید سخنی اضافه تر بر زبان آورد ؟او می دانست ابن زیاد ، هانی را خواهد کشت و هیچ گونه اتفاقی نمی افتد و ابن زیاد با لطایف الحیلی مردم قبیله او را ساکت خواهد کرد.
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
تاریخچه حرم در قرن نهم هجری:
ترکمانان قراقویونلو و آق قویونلو به امور عتبات توجه داشتند. میر اسپهبد میرزا ،از امیران قراقویونلو که به دلیل پیروزی ابن فهد حلی در مناظره با علمای اهل سنت ،شیعه شده بود توجه خاصی به کربلا مبذول می داشت. وقف نامه ای برای درِ ضریح امام حسین علیه السلام از روزگار دولت ترکمانان یافت شده که مقدار قابل توجهی از اراضی کربلا به وسیله آنان وقف حرم شده است.
بنابر گزارش برخی منابع ملا علی بن محمد بن فلاح از امیران خاندان مشعشعی در سال ۸۵۸ق وارد کربلا شد و بسیاری از اموال حرم را با خود به سرقت برد ( تاریخ العراق ج۳ص۱۴۴) این کار بلافاصله توسط امیر پیر بوداق قراقویونلو جبران شد.( همان ص ۱۴۵)
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
ابن سعد ( متوفای ۲۳۰ق) از یزید بن معاویه نقل می کند:
به خدا سوگند، اگر میان ابن زیاد و حسین ،خویشاوندی بود، به چنین کاری دست نمی زد، اما میان او و حسین را سمیه جدایی انداخت.( الطبقات الکبری ج۱ص۴۸۸)
سمیه مادر بدکاره زیاد بود و او را از طریق زنا به دنیا آورده بود.
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
تحلیل چهارم در گزارش ۱۲:
برخی عبارات بی ربط :
در میان برخی گزارش های این واقعه ، برخی عبارات و نقل ها در میان متون درج شده اند که ظاهرا هیچ ارتباط مستقیمی با اصل واقعه ندارند،چرا ناقلان این نقل ها ، به ضبط این گونه گزارش ها اهتمام داشتند؟ و اساسا انعکاس این گونه وقایع چه کمکی به فهم مخاطب و نزدیکی او به اصل واقعه دارد؟برای دقت بیشتر بحث، این عبارات را باز خوانی می کنیم :
1: ابو مخنف از نمیر بن وعله از ابو وداک نقل می کند که :
روعه خواهر عمرو بن حجاج همسر هانی بن عروه بود و کنیه اش ام یحیی بن هانی بود.
2: طبری : عبیدالله در این ایام (در ایامی که درصدد باز جویی از هانی بود )با ام نافع دختر عماره بن عقبه عروسی کرده بود.
3: طبری : مسلم بن عمرو باهلی که جز او کسی نبود که در کوفه باشد و از اهالی شام بوده و در بصره نیز زندگی کرده باشد.
4: طبری : شریح گفت :به بیرون قصر رفتم و حمید بن بکیر احمری همراه من بود ، ابن زیاد او را به همراهم فرستاد و از نگهبانان عبیدالله بود که بالای سرش می ایستاد.
در واقعه ی گرفتار شدن هانی توسط عبیدالله بن زیاد و بنابر آنچه که طبری آن را گزارش کرده است، با این عبارات مواجه می شویم که ظاهرا هیچ ارتباطی با اصل واقعه ندارند ، اما چرا راوی وناقل این رویداد به این مسائل جزئی و ظاهرا بی اهمیت اهتمام نشان داده و آنها را در گزارش خود ضبط کرده است ؟ در پاسخ می توان احتمالاتی را مطرح نمود : در نقل همسر هانی که روعه خواهر عمرو بن حجاج بوده است ، راوی توجهی به روابط قبیلگی و نوع ارتباط آنها در دفاع از افراد فامیل همدیگر داشته است؛ انگار راوی در حال مقدمه چینی برای نقل این نکته است که عمرو بن حجاج که بعدها به واسطه شنیدن خبر کشته شدن هانی ، افراد قبیله مذحج را به عنوان اعتراض کنار درب دارالاماره جمع نمود ، به دلیل ارتباط فامیلی و سببی هانی بود که دست به این اقدام زد و عنصر قومی – قبیلگی از کشش بیشتری نسبت به عنصر مذهبی و ایمانی در این ماجرا برخوردار است، اما در نقل شریح و همراهی حمید بن بکیر احمری، پر واضح است که شریح برای نشان دادن چرایی نقل نکردن کلام هانی به افراد قبیله اش، باید فضای ذهنی مخاطب خود را نسبت به شخص دیگری که دارای جایگاه نزدیک ومناسب نزد ابن زیاد است، جلب نماید تا هنگامی که خواست طرح جاسوس بودن حمید بن بکیر را برای مخاطبش نقل کند ، امری دور از ذهن و نامعقول به نظر نرسد ، با این تصویر سازی می توانست خود را در این واقعه مجبور نشان دهد که چاره ای جز انجام ماموریت خود نداشته است و خود را در نقل نکردن سخنان هانی بی تقصیر نشان دهد ، از طرف دیگر ماجرای ازدواج ابن زیاد با دختر عماره بن عقبه بن ابی معیط برادر ولید بن عقبه بیانگر یک ازدواج درون فامیلی است (البته بنا به پذیرش ملحق شدن زیاد به ابوسفیان) ، عماره بن عقبه اولین کسی بود که یزید را از حضور مسلم در کوفه آگاه کرد ، حضور عماره بن عقبه باید در واقعه هانی و مسلم حفظ شود ، جالب این است که ناقل همین واقعه یعنی ابووداد، ناقل نامه نگاری عماره بن عقبه به یزید نیز می باشد که در آن از حضور مسلم(ع) در کوفه خبر داده است ، شاید به توان به این تحلیل ایراداتی وارد نمود ، اما این احتمال نیز وجود دارد که نقل چنین گزارش ها بیشتر جنبه ضبط ارتباط قومی و قبیلگی داشته و دقیقا مشخص نماید که چه کسانی از افراد تاثیرگزار در جامعه با چه خانواده هایی وصلت می نمایند و عموما این گونه گزارش ها برای درک بهتر تاریخ اجتماعی و نوع ازدواج های صورت گرفته در قرون نخستین اسلام حائز اهمیت است ، در مجموع ، نقل این گونه گزارش ها از سوی راوی ،می تواند به این دلیل باشد که به نقل خود رنگ و بوی حقیقت بدهد و آن را واقعی و بدون دستبرد نشان دهد و همچنین این گونه گزارش کردن متاثر از فضای قصه گویی بوده که در قرن اول هجری در میان مسلمانان شیوع داشته است.بنابراین هرچه راوی به جزئیات بیشتری در نقل خود دقت داشته باشد ،احتمال داستان پردازی در آن واقعه بیشتر است و هر چه واقعه کلی تر و دست نخورده تر باشد ،بیشتر قابل اعتماد است.
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
در شعبان سال ۲۳۳ هجری متوکل شبی از صاحب کنیزی، درخواست فردی آوازه خوان کرد تا برای او بساط عیش و نوش فراهم آورد، اما صاحب کنیز غایب بود و برای زیارت نیمه شعبان به کربلا رفته بود. پس از بازگشت یکی از کنیزان آوازخوان خود را پیش متوکّل فرستاد.متوکّل پرسید: آن روز که شما را خواستم کجا بودید؟ گفت: با همسرم به زیارت حج رفته بودم. گفت: حالا که ماه شعبان است، موسم حج نیست. گفت: به زیارت قبر حسین علیه السلام رفته بودم.متوکّل چنان آتش گرفت که رگهای گردنش نزدیک بود منفجر گردد. او تمام اموال صاحب کنیز را ضبط نمود و خودش را به زندان انداخت. همچنین دستور داد قبر امام حسین علیه السلام و کلیه خانه های موجود را خراب کنند و در زمین آنها زراعت نمایند.مسلمان ها حاضر به انجام این کار نشدند، ناچار ابراهیم دیزج یهودی را مامور کرد. وی جمعی از یهودیان را برای اجرای این منظور به کربلا آورد.
دیزج طبق دستور متوکّل تنها به ویرانی قبر، خانه ها و زراعت در زمین آنها اکتفا نکرد و پاسبانانی را دور تا دور نینوا برای منع زوار و اذیت و آزار آنها گماشت.
مقاتل الطالبین ص ۲۰۳
بعد از کتک زدن هانی و زندانی کردن او ، عبید الله بن زیاد ترسید تا مردم کوفه به این دلیل سر به شورش بردارند و موقعیت خود را در این شهر از دست بدهد ، به همین خاطر به همراه برخی از یاران و بزرگان کوفه به مسجد جامع رفت و مردم را فراخواند ، آنگاه که مردم جمع شدند به یارانش که در سمت راست و چپ او با شمشیر برهنه و نیزه ایستاده بودند، نگاهی انداخت و بر فراز منبر گفت : ای مردم کوفه ، از خدا و رسولش و پیشوایانتان پیروی کنید ، تفرقه و اختلاف ایجاد نکنید که در غیر این صورت پراکنده و هلاک می شوید و خوار و ذلیل می گردید ، سپس این مثال را گفت : برادرت کسی است که از روی صدق و راستی با تو سخن بگوید و کسی که بیم دهد ، عذر خود را گفته است ، هنوز عبیدالله بن زیاد سخنش را تمام نکرده بود که صدای فریادی شنید ، پرسید : این فریاد چیست ؟ ناگهان برخی نگهبانان از سمت بازار خرما فروشان داخل مسجد شدند و گفتند : ای امیر ! فرار کنید مسلم بن عقیل به همراه کسانی که با او بیعت کرده اند ، می آیند ، عبیدالله بن زیاد به سرعت از منبر پایین آمد و وارد قصر شد و در های آن را بست.
تاریخ طبری ج۵ص۳۶۸
مقاتل الطالبین ص۱۰۲
الارشاد ج۲ص۵۱
الفتوح ج۵ص۴۹
مروج الذهب ج۳ص۶۷
مقتل خوارزمی ج۱ص۲۰۶
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
عاقبت جنایتکاران کربلا ..قسمت پنجم : حصین بن نمیر
حصین بن نمیر از اهالی حمص و از شخصیت های بارز حکومت بنی امیه و فرمانده نگهبانان و معاون ابن زیاد بود که از سوی ابن زیاد مناطق قادسیه ، خفان و قطقطانیه را زیر نظر داشت .او عامل دستگیری قیس بن مسهر و عبدالله بن یقطر بود و در روز عاشورا فرماندهی تیراندازان را برعهده داشت (الارشاد ج۲ص۱۰۴) و در به شهادت رساندن حبیب بن مظاهر نقش جدی داشت ( مقتل خوارزمی ج۲ص۱۷) حصین همان کسی است که تیر به دهان سیدالشهدا علیه السلام زد و مانع آب خوردن ایشان شد و پس از جنگ با ۱۷ سر به کوفه بازگشت .در زمان مختار و در جریان جنگ ابراهیم بن اشتر با سپاه شامیان ،حصین بن نمیر کشته شد و ابراهیم دستور داد سر از بدنش جدا کردند و پیکر او را آتش زدند( اخبارالطوال ص۲۹۵) .
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
1.81M
پادکست فرهنگ عاشورایی.... قسمت دهم ( قسمت دوم) .... اطعام دادن.
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
لیست پادکست های فرهنگ عاشورایی تا کنون:
۱. آب
۲. ابن طاووس
۳. ابومخنف
۴.اطعام دادن
۵. بخشو( جهانبخش کردی زاده)
۶. حاج منصور ارضی
۷. سیاه پوشی
۸. قمه زنی
۹. ملاآقادربندی
۱۰. روضه خوانی
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تاریخچه حرم در قرن دهم هجری( قسمت اول):
صفویان،در سال ۹۰۷ق بر تخت سلطنت ایران نشستند و بیشترین آبادی عتبات مقدس عراق ،پس از روزگار آل بویه ،در دورانی صورت گرفت که صفویان قدرت را در اختیار داشتند. در دوره شاهان اسماعیل ،تهماسب ،عباس اول و صفی که حکومت عثمانی ضعیف شده بود . عراق در اختیار دولت صفوی قرار گرفت . شاه اسماعیل که نخستین بار در سال ۹۱۴ق به عراق عزیمت کرد و بر آن تسلط یافت. دستور داد تا شش صندوق زیبا با پوشش پارچه ای بسیار زیبا ،برای شش امام مدفون در عراق بسازند و جایگزین صندوق هایی گردد که پیش از آن بر روی مزار امامان بود.
تاریخ جهان گشای خاقان ص۲۹۲
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
ابن قولویه به اسنادش از ابو عماره منشد نقل می کند:
روزی نشد که در محضر امام صادق علیه السلام از حسین یاد شود و دیده شود که ایشان، از صبح تا شب آن روز ، خندان باشد و می فرمود: حسین، اشک هر مومنی است.
کامل الزیارات ص۲۱۴حدیث ۳۰۹
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422