در نقل های گذشته بیان شد که امام حسین (ع) وصایای امامت را به ام سلمه تحویل دادند تا ایشان این وصایا را به امام سجاد (ع)تسلیم نماید ، اما در دو نقل دیگری که شیخ کلینی آنها را در کتاب شریف کافی ضبط نموده است ، این وصایا به فاطمه دختر امام حسین (ع) تحویل داده شده تا آنها را بعدا به امام سجاد (ع)تحویل دهد( الکافی کتاب الحجه باب الارشاد و النص علی علی بن الحسین حدیث ۱ و۲) اما وصایا به کدام یک از این دو شخصیت به رسم امانت داده شده است ؟ برای واکاوی این واقعه می توان از دو جهت آن را مورد بررسی قرار داد ، از جهت سندی و از جهت دلالی ؛ از جهت سند این نقل ها، هر دو نقل فاطمه دختر امام حسین(ع) ضعیف می باشند( مراه العقول ج۳ص۳۲۰) و نقل ابوبکر حضرمی نیز از امام صادق(ع) نیز حسن است( همان ص۳۲۱) و در حقیقت از جهت سندی هیچ کدام از نقل ها یک نقل سالم و بی عیب نیست ، هر چند نقل ام سلمه بیشتر در منابع شیعه و سنی منعکس شده است و علما و محدثان به آن پرداخته اند ، و از جهت دلالت نیز این احتمال وجود دارد که برخی از این وصایا در مدینه به ام سلمه تحویل داده شده است و برخی دیگر درکربلا و پیش از شهادت امام حسین(ع) به فاطمه تسلیم شده است ، اما حقیقت این وصایا چه چیزی بوده است؟ در هاله ای از ابهام قرار دارد .
@ashoora_61
محقق ارجمند مرحوم آقای صالحی نجف آبادی در کتاب شهید جاوید در ذیل حدیث ام سلمه ، دو ایراد بر آن مطرح کرده اند که بعد از بیان این دو اشکال به بررسی آنها می پردازیم:
اشکال اول: اگر مراد از روایت این باشد که امام از همان مکه به قصد کربلا حرکت کرده است ، این احتمال با گفتار و کردار امام مخالفت دارد ، چرا که اگر امام از مکه قصد داشتند به قربانگاه خود در کربلا برود، چرا مسلم بن عقیل(ع) را به کوفه فرستاد ؟ چرا به اتکای نامه مسلم حرکت کرد ؟ مسلم که آمادگی کوفه را گزارش داده بود نه کربلا را ، چرا به عبدالله بن زبیر فرمود: من قصد رفتن به کوفه را دارم؟ چرا ابن عباس به امام گفت: به کوفه نرو ؟ هر گفتگو و اقدامی که امام کرده برای کوفه بوده نه کربلا و نیز اگر امام قصد داشت به کربلا برود، چرا بعد از دگرگونی اوضاع کوفه آن حضرت در حضور حر بن یزید و اصحابش فرمود : من برمی گردم، و چرا بعد از آنکه از جلب موافقت حر و اصحابش مایوس شد، کاروان خود را به طرف حجاز به حرکت در آورد تا به مدینه برگردد؟ ( شهید جاوید ص۴۱۲-۴۱۳ باتلخیص)
جواب:
در کنکاش های تاریخی، یک سوال مهم پیش روی ماست و آن اینکه در تحلیل یک واقعه ، نقش امام معصوم چگونه قابل واکاوی است؟ به این بیان که آیا امام معصوم را باید به عنوان یک انسان که با رویدادهای تلخ و ناکامی ها و حتی فتح ها و شادی ها مواجه شده است در بستر تاریخی تحلیل نمود ؟یا اینکه امام را به عنوان یک انسان متعالی که به منبع لایزال الهی اتصال دارد، باید در تحلیل های خود لحاظ نماییم؟ به نظر می رسد نقش امام معصوم فارغ از این دو جهت نیست ، امام هرگونه حرکتی را که بخواهد در بستر اجتماعی رقم بزند با لحاظ تمام جوانب عقلی - اجتماعی آن، مورد واکاوی قرار می دهد و تصمیمی را میگیرد که اگر همین واقعه را به گروه از عقلا عرضه کنند، همین تصمیم را اتخاذ می نمایند ، فرستادن فرستاده به کوفه و رصد میزان ارادت مردم کوفه و حرکت به سوی کوفه یا اقبال عمومی مردم و حتی در خواست بازگشت به مکه یا مدینه بعد از ملاقات با سپاه حر ، همگی تصمیمی است که هر انسان عاقلی در مواجه با این رویدادها آن را اتخاذ می کند، آیا اگر امام حسین(ع) به اقبال عمومی مردم کوفه توجه نمی کرد و نامه های آنها را بی جواب می گذاشت و در مکه ترور می شد ، این سوال وجه عقلی پیدا نمی کرد که چرا با اقبال عمومی مردم کوفه در مکه باقی مانده است و خون خود را در حرم ، مکان امن الهی ریخته است؟و یا اگر در مواجه با سپاه حر،امام پیشنهاد بازگشت را مطرح نمی نمود ، این اشکال به حرکت امام حسین(ع) وارد نبود که چرا برای حفظ جان خود ، پیشنهاد بازگشت را مطرح نکرده است؟ بنابراین هر تصمیم امام در موقعیت و شرایط خود درست و منطقی بوده است، هرچند که این تصمیم ها منافاتی با این امر ندارد که امام حسین(ع) با اتصال به منبع علم الهی و همچنین علمی که از رسول خدا(ص) توسط امیرالمومنین (ع) به آنها رسیده بود از فرجام خود آگاه بوده باشد؛ وی می دانست در کربلا به شهادت خواهد رسید ، بنابر این پرسش های محقق ارجمند ناظر بر وجوه عقلانی حرکت امام حسین(ع)بوده که از سوی امام این وجود رعایت شده است ؛ مگر اینکه جناب صالحی نجف آبادی درمسئله علم امام دارای دیدگاه خاصی باشند که دراین صورت پاسخ به این اشکال ، مبنایی خواهد بود، مضافا بر اینکه در مباحث آینده پیرامون علم امام سخن به میان خواهد آمد.
@ashoora_61
1.86M
پادکست فرهنگ عاشورایی....... قسمت هفدهم : پیاده روی اربعین
@ashoora_61
امام حسین (ع) هنگامی که می خواست از مکه به کوفه برود، این مذاکرات را با ام سلمه فرموده است، پس طبق این نقل ، مذاکرات فرضی بین امام و ام سلمه در مکه بوده نه در مدینه ، چون وقتی که آن حضرت از مدینه به مکه هجرت فرمود هیچ تصمیمی درباره مسافرت عراق نگرفته بود ، بلکه بعد از گزارش مساعد مسلم بن عقیل تصمیم گرفت از مکه به عراق برود و قبل از گزارش مسلم تصمیم داشت که اگر اوضاع کوفه مساعد نیست به عراق سفر نکند و از این رو وقتی که مسلم را فرستاد به وی دستور داد که اگر اوضاع کوفه مساعد نیست زود مراجعت کند( شهید جاوید ص۴۱۳-۴۱۴( با تلخیص)
جواب:
هیچ دلیلی مبنی بر حضور ام سلمه در مکه مکرمه وجود ندارد و به احتمال بسیار قوی این ملاقات در همان مدینه واقع شده است، بنابراین، پاسخ به این پرسش، متوقف بر دقت درونی به متن این روایت است، ام سلمه از زمان رسول خدا (ص) می دانست که امام حسین (ع) منجر به شهادت او خواهد شد و با مراجعه به تاریخ زندگانی امام حسین (ع) به خوبی روشن می گردد که آن حضرت در طول زندگانی خود آنگونه که در دوران خلافت یزید تحت فشار بوده،از سوی حاکمیت تحت فشار نبوده و او نیز با حاکمیت مخالفت جدی نکرده است، آن حضرت در زمان معاویه به دلیل صلح فی مابین امام حسن(ع) و معاویه ، سکوت اختیار کرد اما در زمان یزید بن معاویه ، از همان آغاز، یزید را لایق خلافت ندانسته و با او بیعت نکرده بود، ام سلمه از طریق رسول خدا (ص) می دانست که حرکت امام حسین(ع) از مدینه آغاز شده اما به عراق ختم خواهد شد، بنابر این طبیعی بود که ام سلمه در گفتگوهای خود با امام حسین(ع) از مقصد نهایی آن حضرت سخن به میان بیاورد و امام نیز این سخن را تائید نماید، همانگونه که نویسنده محترم خود درباره حدیث ام سلمه آورده است: قدر مشترک بین این روایات (نقل های مختلف با مضامین گوناگون از روایت ام سلمه) این است که درباره محل شهادت امام حسین(ع) پیش از وقت چیزی ، خاک یا غیر خاک به رسول خدا نشان داده شده و آن حضرت آن را یک دفعه یا مکرر نقل فرمودند واین مطلب از نظر مدارک تاریخی و حدیثی قابل تردید نیست( شهید جاوید ص۴۰۸)
@ashoora_61
شغل و اموال امام حسین علیه السلام ( قسمت سوم) :
یکی از راه های تامین معاش سیدالشهدا (ع) پذیرش هدایا و نذورات بود. بنابرگزارش های موجود حسنین (ع) با وجود دشمنی که با معاویه داشتند ،هدایای او را می پذیرفتند( قرب الاسناد ص۴۴) و امام حسین ( ع) این مبالغ را برای امور خانواده اش مصرف می کرد( الخرائج و الجرائح ج۱ص۲۳۸)
همچنین امام (ع) همچون امام حسن ( ع) از لباس های فاخر و گران بها استفاده می کرد.گفته شده امام پنج قطعه لباس قبل از شهادت به محمدبن بشر حضرمی داد تا فدیه آزادی فرزندش کند.این نقل دلالت بر با ارزش بودن این لباس ها دارد.( بحارالانوار ج۴۴ص۳۹۴)
@ashoora_61
عاقبت جنایتکاران کربلا .... قسمت سیزدهم :
زید بن رقاد
زید بن رقاد از تیراندازان لشکر عمر بن سعد بود که در به شهادت رساندن عباس بن علی (ع) و عبدالله بن مسلم بن عقیل(ع) نقش بسزا داشت.ابومخنف از زید بن رقاد نقل می کند که او گفت: من،جوانی از آنان را با تیر زدم، در حالی که او دستش را به پیشانی اش گذاشته بود که مانع اصابت تیر شود.پس کف دستش را به پیشانی اش چسباندم و نتوانست دستش را از پیشانی اش جدا کند؛ گفته شده مراد او عبدالله بن مسلم بن عقیل بود. بعدها در قیام مختار،سپاه ابن کامل،او را تیرباران و سنگباران کردند و جسدش را در حالی که آخرین نفس هایش را می کشید ،سوزاندند.
مقاتل الطالبین ص۹۰
تاریخ طبری ج۵ص۴۵۳
انساب الاشراف ج۳ص۴۰۹
@ashoora_61
6.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گزارش های ۲۶ تا ۲۸: گفتگوهای امام حسین علیه السلام با سه شخصیت مهم
گفتگو با بُحَیر بن شداد:
در منزل ثعلبیه، بحیر بن شداد که از اهالی ثعلبیه بود به همراه برادرش نزد امام حسین(ع) رفتند، در حالی که حضرت پیراهنی زرد رنگ بر تن داشت که درسینه او جیبی داشت، برادر بحیر به امام حسین (ع) گفت: من برای تو می ترسم،اما امام حسین(ع) با تازیانه ای که در دست داشت برخورجین پشت سر خود زد و فرمود: این ، نامه های سرشناسان شهر است.
الطبقات الکبری ج۱ص۴۵۷حدیث ۴۴۰
گفتگو با بَعثَر فَقعَسی:
در میان راه، بَعثَر که از شعرای عرب در زمان خود بود با امام حسین (ع) دیدار کرد، امام حسین (ع)درباره مردم کوفه از او پرسید اما در جواب گفت: به راستی که مردم عراق پیمان شکن و فریبکارند.
انساب الاشراف ج۱۱ص۲۰۴
نامه عبدالله بن جعده بن هبیره:
عبدالله نامه ای به امام حسین(ع) نوشت که توسط فرزندش عون در نزل ذات عرق به دست امام حسین (ع)رسید، او در این نامه از امام حسین(ع) خواسته بود تا از مسیری که آمده بازگردد اما امام حسین(ع) پاسخ نامه او را نداد.
انساب الاشراف ج۳ص۳۷۷
@ashoora_61