۲۸ مرداد ۱۴۰۳
از جهت روش شناسی تاریخی، مسئله ی نیازمند یک بازنگری جدی است؛ این مسئله از این قرار است که اگر امام حسین(ع) و عمر بن سعد هر کدام به یاران و اطرافیان خود امر کردند که محل گفتگو را ترک نمایند تا این دو بتوانند به راحتی با هم سخن بگویند، پس مفاد شروط و سخنان مطرح شده چگونه از آن جلسه به کتاب های تاریخی راه یافته است؟ این پرسش از دو جهت قابل بررسی است؛ اول آنکه بنا بر اینکه گزارش دور شدن اصحاب و یاران امام حسین(ع) و عمر بن سعد را بپذیریم ،این جدا شدن یاران به این معنی نبوده که در محل گفتگو هیچ فرد دیگری به جز امام حسین(ع) و عمر بن سعد حضور نداشته است.بلکه بنا بر گزارش ابن اعثم کوفی که از مورخان متقدم بوده است، به همراه امام حسین(ع)، عباس بن علی و علی اکبر باقی ماندند و در کنار عمر بن سعد، فرزندش حفص و غلامش لاحق نیز حضور داشته اند، به احتمال قوی مفاد این مذاکرات توسط این اشخاص منتقل شده است؛ هر چند این سخن از جهتی دارای اشکال است. چرا که اگر شروط مطرح شده توسط این افراد که شاهد آن بودند گزارش شده بود، باید در سند نقل توسط ابو مخفف ارائه می شد و دیگر منابع متقدم نیز از آنها نقل روایت می کردند، در حالی که این چنین نیست، مگر آنکه احتمال دوم در مسئله را تقویت کنیم و آن اینکه اساساً موضوع درخواست پراکنده شدن اصحاب و یاران هر دو طرف منتفی باشد و گفتگو ها به راحتی قابل شنیدن برای هر دو جبهه بوده است، همان گونه که می توان از گزارش عقبه بن سمعان برداشت نمود، این احتمال نیز با گزارش هانی بن ثبیت حضرمی قابل خدشه است، بنابراین می توان جزئیات سخنان امام حسین(ع) و عمر بن سعد را در هاله ای از ابهام دانست و هیچ کس به صورت دقیق از آن آگاه نبوده و از سخنان عقبة بن سمعان نیز نمی توانیم برداشت کنیم که او هنگام مذاکره نزد آنها بوده است. بلکه نقل او ناظر بر این معناست که من در تمامی حالات با امام حسین(ع) بوده ام، اگر امام چنین قصد و اندیشه ای داشت که بخواهد دست در دست یزید قرار دهد، حتماً در میان یاران در طول مسیر به آن اشاره می نمود. بلکه گفتمان امام حسین(ع) در طول مسیر و به خصوص بعد از مواجهه با سپاه حر بن یزید ریاحی همان است که بارها فرمود که مرا رها کنید تا در این زمین پهناور بروم.... در واقع نقل عقبه بن سمعان به نوعی ناظر بر سیره عملی امام حسین(ع) است نه اینکه در آن گفتگوها میان حضرت و عمر بن سعد که تنها به گفتگو نشسته بودند این سخنان در رد و بدل شده است، بنابراین نه نقل و قول های مردم در این واقعه( بنابر گزارش هانی بن ثبیت حضرمی) دارای اعتبار است و نه نقل عقبة بن سمعان درباره مفاد گفتگوها؛اما برداشت و گزارش عقبة بن سمعان هر چند از جهت نقلی و انعکاس واقعه قابل اعتماد نیست اما از جهت سیره عملی و رفتاری امام حسین(ع)، گزارشی بسیار مهم و قابل تأمل است.
@ashoora_61
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
۲۹ مرداد ۱۴۰۳
با ورود کاروان حسینی به دشت نینوا، قرار گرفتن خیام می توانست از جهت نظامی از اهمیت ویژه ی برخوردار باشد.چرا که موقعیت جغرافیایی خیمه ها می تواند یک نمای کلی و منطقی نسبت به چگونگی پیکارها و رزم ها به خواننده ارائه دهد. منابع تاریخی سرزمین کربلا را حاصلخیز و پرآب معرفی می کنند. اما این بدین معنا نیست که در کربلا، قسمت خشکی وجود نداشته است. یاقوت حموی جغرافیدان بزرگ قرن هفتم در این باره می نویسد: طف به سرزمینی از نواحی کوفه گفته می شود که در مسیر خشکی آن قتلگاه حسین بن علی واقع است( معجم البلدان ج۷ص۱۲۵) در دو گزارش که دینوری آنها را نقل کرده است، ابن زیاد تاکید میکند که حر بن یزید ریاحی باید کاروان امام حسین(ع) را در منطقه بی آب و علف فرود بیاورد(اخبارالطوال ص۲۵۱) حر موفق نمی شود که امام و یارانش را در منطقه دیگری زمین گیر نماید و امام با حرکت های رو به جلوی خود، کار را برای حر سخت می کند تا جایی که حر بن یزید، کاروان امام را در کربلا به اجبار متوقف میکند، سرزمینی بی آب نبوده و حاصلخیز است، امام حسین(ع) لشکر و خیمه های خود را به گونهای طراحی کرد که تنها از یک جهت با لشکر عمر بن سعد مواجه گردد، پشت سر خیمه های حسینی نیزار و گیاهان تازه قرار داشت( تاریخ طبری ج۵ص۳۸۹) و روبروی آنها فرات قرار بود، اما چرا امام حسین(ع) در بدو ورود به کربلا، خیمه های خود را در نزدیکی فرات برپا نکرد؟ بلکه منطقه خشکی کربلا را برای توقف انتخاب کرد بگونه ای که فرات رو به روی آنها قرار بگیرد؟ پاسخ به خوبی روشن است، حر بن یزید ریاحی که مامور بود کاروان حسینی را در سرزمینی بی آب و علف متوقف نماید با تدبیر امام نتوانست به مقصود خود برسد. بنابراین در سرزمین کربلا به امام چنین اجازه ای نمی داد تا در کنار فرات و با دسترسی آسان به آب بتواند خیام خود را برپا دارد؛ بنابراین امام حسین(ع) خیمه ی خود رادر وسط برپاداشت و خیمه یاران و اصحابش بر گرد آن خیمه زده شد( الفتوح ج ۵ ص ۸۳) و خیمه ها نزدیک به هم بر پا شدند به گونهای که طناب خیمه ها به هم متصل شده و راه را برای نفوذ دشمن ببندد(تاریخ طبری ج ۵ص۴۲۱) از دیگر سو پشت خیمه و به احتمال قوی پشت نیزارها گودالی شبیه جوی آب قرار داشت که امام حسین(ع) در شب عاشورا دستور داد تا آن را کندند و چیزی شبیه به خندق در آوردند و آن را پر از نی ها و هیزم ها نمودند تا در صورت لزوم آن را آتش زده تا راه را بر حمله دشمن ببندند( امالی صدوق حدیث ۲۳۹)
@ashoora_61
۲۹ مرداد ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همسر عباس بن علی علیه السلام :
برخی از مورخان همسر عباس بن علی (ع) را لبابه دختر عبدالله بن عباس ذکر کرده اند( فرسان الهیجا ج۱ص۳۶۶) اما احتمال اینکه این دیدگاه اشتباه باشد وجود دارد، چرا که لبابه دختر عبدالله بن عباس بنا بر ضبط بلاذری با اسماعیل بن طلحه بن عبدالله( انساب الاشراف ج۴ص۹۳) و بنا بر دیدگاه ذهبی با علی بن عبدالله بن جعفر بن ابیطالب( سیراعلام النبلا ج۴ص۴۴۰)ازدواج نموده است و در میان همسران لبابه نام عباس بن علی(ع) وجود ندارد، با این حال یحیی بن حسن بن عقیقی( متوفی ۲۷۷ ق) در کتاب المعقبین ، همسر عباس بن علی( ع) را امامه دختر عبیدالله بن عباس گزارش کرده است( المعقبین ص۱۰۳)که به احتمال قوی از قوت بیشتری برخوردار می باشد.
@ashoora_61
۲۹ مرداد ۱۴۰۳
گزارش ۵۵: بدهکاران در کربلا نمانند:
ابوجحاف از پدرش نقل کرده است: مردی از انصار خدمت حسین بن علی آمد و عرض کرد: من مقروض هستم، ایشان فرمود: هر کس بر گردن او قرضی هست، همراه ما کارزار نکند و همچنین گفته اند که حسین بن علی دستور داد منادی ندا سر دهد: کسی که بدهکار است، همراه ما نجنگد، مردی بر خواست و عرض کرد: همسرم بدهکاری من را ضمانت نموده است، حسین ابن علی فرمودند: ضمانت زن چیست؟
المعجم الکبیر ج۳ص۱۲۳ به نقل از مقتل جامع سیدالشهدا (ع) ج۱ص۷۲۸
@ashoora_61
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
تحلیل گزارش ۵۵ :
اهل بیت علیهم السلام هنگام شهادت بدهکار بودند.
این گزارش از جهاتی میتواند مورد دقت قرار گیرد:
اول آنکه نقل حضور بدهکاران در واقعه عاشورا و اعلام آن به دستور امام حسین(ع) در دیگر منابع متقدم ذکر نشده است و به اصطلاح این منابع با اینکه در صدد درج وقایع مهم شب عاشورا بودند، نسبت به آن سکوت کرده اند و آن را گزارش نکرده اند.
ثانیا این گزارش با روایات دیگری مبنی بر اینکه امام حسین(ع) به شهادت رسید در حالی که بر عهده او قرضی بود در تعارض است. شیخ کلینی به اسنادش از معاویه بن وهب نقل می کند که امام صادق (ع) فرمودند: حسین کشته شد در حالی که بر عهده او دین و قرضی بود.( الکافی کتاب المعیشه باب ۱۹ حدیث ۲)علامه مجلسی این حدیث را صحیح دانسته است( مراه العقول ج۱۹ص۴۳)سمهودی نقل کرده است که امام حسین(ع) در مدینه چشمه ای به نام(تحنس) داشت که آن را به قیمت ۷۰ هزار دینار به ولد بن عقبه فروخت و قرض امیرالمومنین علی(ع) را پرداخت کرد( وفاءالوفا ج۴ص۱۲۷۲) و در گزارش دیگری امام حسن(ع) برای بازپرداخت قرض امیرالمومنین(ع)که هشتصد درهم بود بعضی از املاک او را فروخت( کشف المحجه لثمره المهجه ص۱۸۳) و همچنین نقل شده است امام سجاد( ع) برای ادای قرض پدر، چشمه ذی خشب را که متعلق به امام حسین(ع) بود، بیش از ۷۰ هزار دینار به ولید فروخت( مناقب آل ابی طالب ج۴ص۱۵۶) در مجموع نمیتوان به این گزارش واحد اعتماد کرد. چرا که دفاع از امام معصوم و فدا کردن جان ناقابل برای حفظ امام و حریم او بالاتر و مهمتر از حقوق مالی است که امام بعدی می تواند آنها را از بیت المال پرداخت نماید، اما اگر کسی اشکال کند که داشتن قرض و پرداخت نکردن آن از جمله حق الناس و حقوق مردم است که باید ادا شود بنا بر این، گزارش نقل شده با روح دیانت بیشتر همخوانی دارد؛ در پاسخ خواهیم گفت: اگر مقروض بودن مالی جز حق الناس به شمار می آید، طبیعتاً حضور فیزیکی امام نیز جزو حقوق مردم است که دفاع کردن از آن واجب عینی است، حفظ جان امام معصوم هم حق خدا است وهم حق مردم ،چرا که مردم برای هدایت و پیمودن مسیر درست در حیات دنیوی خود نیازمند به امام معصوم هستند و امام معصوم که جانشین رسول خداست میتواند دین درست و فهم منطقی از اسلام را به جامعه عرضه بدارد، ثانیا افرادی که با امام حسین(ع) تا شب عاشورا باقی مانده بودند، مطمئنا با در نظر گرفتن این گونه امور به کاروان حسینی ملحق شدند و به اصطلاح پالایش شده و بهترین یاران حضرت بودند که امام نیز بدان اشاره کرده اند، چرا که هیچ گزارش معتبر تاریخی، رفتن عده ای از یاران امام حسین(ع) را در شب عاشورا تایید نمی کند و این مطلب و بسط آن از جمله اضافات تاریخی در ادوار بعدی است، مگر آنکه در توجیه این گزارش بگوییم که این افراد قرض داشتند و بدهکاری را بهانه ای برای رهایی از صحرای کربلا قرار داده اند و امام حسین(ع) نیز با علم امامت این معنا را دریافتند و برای اینکه افراد بتوانند به راحتی از معرکه فرار کنند به منادی امر فرمودند که میان اصحاب و یاران خود چنین اعلام کند؛ و یا اینکه مراد سخنان امام افرادی است که مطمئنا ورثه ندارند که دین و قرض آنها را پرداخت نمایند و ضمانت زن نیز در این گونه امور به دلیل شرایط اقتصادی و اجتماعی آن برهه تاریخی معتبر نبوده و امکان داشته است که نتواند از ادای قرض برآید ، بنابراین نزد امام از اعتبار برخوردار نبوده است؛ اینها احتمالاتی است که میتوان در این گزارش مطرح نمود.
@ashoora_61
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
رسیدن به تفاصیل واقعه عاشورا برای نویسنده ای که در قرن چهاردهم هجری در صدد بازخوانی آن واقعه است، دشوار به نظر میرسد، اساساً سخن گفتن از جزئیات پیکارها و جنگها به دلیل گزارش های گوناگون و گاها آشفته امری مشکل است. اما بنا بر نقل های موجود، دو حمله گروهی قطعی است، حمله اول که در آن تعداد بیشماری از یاران امام حسین(ع) به شهادت رسیدند و حمله دوم که بعد از شهادت امام حسین(ع) به منظور غارت خیام به وقوع پیوست و در میان این دو حمله، نبردها به صورت تن به تن بوده است؛ شاهد بر این مدعا، گزارش های بیشماری است که خبر از نبردهای یاران امام حسین(ع)با سپاهیان کوفه دارد. اما سه سوال مهم در این مسئله نیازمند دقت بیشتری است.
اول آنکه حمله گروهی و جمعی برای سپاه سی هزار نفره به مراتب راحت تر بوده و می توانستد کار امام حسین(ع) و هفتاد دو تن از یارانش را به سرعت تمام کنند. همانگونه که در نامههای عبیدالله بن زیاد به ابن سعد به سرعت عمل تاکید زیادی شده بود؛ پس چرا سپاه کوفه به نبرد تن به تن رضایت داده است؟ به احتمال قوی بعد از حمله اول و شهادت جمعی از یاران امام حسین(ع) وکم شدن چشمگیر اصحاب آن حضرت{حمید بن مسلم نقل کرده است که: یاران حسین پیوست که کشته میشدند و چون یکی دو تن از آنان کشته میشد، معلوم میگردید، اما هرچه از دشمن کشته می شد معلوم نمیگشت، زیرا آنان فراوان بودند}عمر بن سعد تصمیم گرفت تا جنگ را به صورت نبرد تن به تن ادامه دهد و این تعداد کم را با هجوم دفعی از میان برندارد،اما به راستی می توان برای این مدعا دلیل تاریخی اقامه نمود؟، پاسخ به صورت صریح و شفاف ، خیر است و این تنها تحلیلی است که به ذهن خطور می کند. از دیگر سو، اگر دیدگاه دکتر جواد علی را بپذیریم که جنگهای تن به تن در آغاز پیکرها،از رسوم اعراب بوده که معمولاً پیش از جنگها واقع می شده و از عصر جاهلی به عصر اسلامی منتقل گردیده است( المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام ج۵ص ۳۴۵)بازهم مشکل پابرجاست چراکه این دیدگاه مبنی بر آغاز جنگ است نه ادامه جنگ؛ جنگ با مبارزه عبدالله بن عمیر کلبی (بنابر گزارشها) آغاز گردید و بعد از آن حمله گروهی آغاز شد و سپس دوباره به نبرد تن به تن منتهی گردید.
@ashoora_61
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
۱ شهریور ۱۴۰۳
سوال دوم این است که در گزارش یحیی بن هانی بن عروه آمده هنگامی که کشته های لشکر عمر بن سعد در جنگ تن به تن بسیار شد، عمرو بن حجاج بانگ زد:
ای احمق ها، آیا می دانید با چه کسانی می جنگید؟ سواران این دیار، قومی دست از جان شسته اند، هیچ یک از شما به هماوردی آنان، در نیاید که آنان، اندک اند و نمی پایند، به خدا سوگند، اگر تنها سنگ به آنان بزنید، آنها را از پای در می آورید، عمر بن سعد گفت: درست گفتی، نظر درست نظر تو است، آنگاه به سوی لشکرش فرستاد و برایشان حکم کردکه هیچ کدامشان با هیچ یک از آنها نبرد تن به تن نکنند.( تاریخ طبری ج۵ص۴۳۵/ انساب الاشراف ج۳ص۴۰۰/ الارشاد ج۲ص۱۰۳)
این دستور عمر بن سعد متعلق به کدام برهه ی زمانی جنگ است؟ و آیا با سخنان پیشین، مبنی بر وجود تنها دو حمله ی سراسری در واقعه عاشورا آن هم یکی در آغاز و دیگری در عصر عاشورا همخوانی دارد؟ در پاسخ باید اذعان کرد که با رجوع به سخنان عمرو بن حجاج متوجه میشویم که گفتار او در هالهای از ابهام قرار دارد و به درستی معلوم نیست در اوایل جنگ این پیشنهاد را مطرح نموده یا آخر جنگ؛ با این حال برخی نویسندگان معاصر این پیشنهاد را مرتبط به اوایل جنگ و زمینه حمله دوم دانسته اند( موسوعه التاریخ الاسلامی ج۶ص۱۶۳)از جهت دیگر با رجوع به گزارشهای مطرح شده از این واقعه جانگداز معلوم میشود که مقتل و چگونگی شهادت شهدای کربلا که نام و ذکری از آنها در میان منابع وجود دارد، به شیوه ای نقل شده که با نبرد تن به تن بیشتر همخوانی دارد، یعنی درست است که گزارش یحیی بن هانی بن عروه در مسئله وجود دارد اما نقل های بیشمار دیگری نیز در میان منابع منعکس گردیده که نبرد تن به تن را تایید می نمایند، مضافا بر اینکه احتمال دارد سخنان عمرو بن حجاج ناظر بر پیش از شهادت عباس بن علی(ع) و حرکت امام حسین (ع) و برادرش عباس برای آب آوردن باشد و یا اینکه این سخن ناظر بر این باشد که اگر از سوی سپاه امام حسین(ع)، یک نفر برای مبارزه خارج گردید، شما( سپاه کوفه) نیز برای جنگ با او به صورت واحد و تکی خارج نشوید بلکه به صورت گروهی و جمعی در دسته چند نفره به مبارزه با او بپردازید.
سوال سوم در این مسئله این است که شهدای کربلا ۷۲ نفر بودند. اگر این تعداد با نبرد تن به تن به شهادت رسیده باشند، طبیعتا باید ساعت جنگ بیش از مدت زمانی باشد که منابع به آن تصریح کرده اند( عصر روز عاشورا)؟ در جواب باید به این نکته دقت شود که اساسا در نوشتارهای پیشین این احتمال را تقویت نمودیم که تعداد زیادی از یاران امام حسین(ع) در حمله اول به شهادت رسیده اند و افراد باقی مانده تعداد زیادی نبوده اند، هرچند منابع متاخر در بیان جزئیات واقعه عاشورا از شهادت شهدای دیگر نیز به تفصیل سخن گفته اند که منابع متقدم این گزارش ها را تایید نمی نماید و به احتمال زیاد این شهدا همان حمله اول به شهادت رسیده باشند.
@ashoora_61
۱ شهریور ۱۴۰۳
۲ شهریور ۱۴۰۳