eitaa logo
آشپزخانه مقاومت
396 دنبال‌کننده
296 عکس
66 ویدیو
0 فایل
آشپزخانه مقاومت،اتاق پشتیبانی جنگ که توسط زنان بر پا شده است. این پویش ذیل کارگروه امهات القدسommahatalqods@در بله هست کانال پیام رسان در بله http/ble.ir/ashpazkhane_moqavemat راه ارتباطی @ma_rezaii @gomnamm2121
مشاهده در ایتا
دانلود
زنان پای کار 🔻لطف خدا این چند وقت در حد توان، آشپزخانه مان، آشپزخانه‌ی مقاومت شده بود. با پخت کیک و پیراشکی و درست کردن ساندویچ اولویه و پودر کیک فوری و... از فردا منزلمان روضه ی زنانه حضرت زهرا (س) هست. به فکرم رسید در کنار مجلس روضه بازارچه مقاومت هم راه بیندازم... 📌حالا امروز بعد اتمام مراسم هاشون اطلاع دادند که دو میلیون تومان سود حاصل از فروش در روضه خونگی اشون برای کمک به جبهه مقاومت واریز کردند. ــــــــــــــــــــــــــ 🔻| روایت آشپزخانه مقاومت ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎|ایتا|بله
آشپزخانه مقاومت
🍃🍃🍃 مثل خیلی از اوقات، بحث جمع درباره وضعیت مظلومان غزه و لبنان بود و اینکه ما چطور می‌تونیم بهشون کمک کنیم🤔؟ ما خانم‌هایی بودیم که فرزند کوچک داشتیم، و از لحاظ مالی شرایطی نبود که بتونیم کمک خاصی به جبهه مقاومت کنیم😢. تا این‌که یه روز یکی از مامان‌ها برامون از تجربه آش پختنشون به نفع جبهه مقاومت گفتن🥣. برای مواد اولیه هم همه با هم سهیم شده بودن تا از نظر اقتصادی بهشون فشار نیاد😍. ما رو هم تشویق کردن به راه انداختن یه بازارچه👏🏻. ما هم به فکر افتادیم قدمی در حد شرایط خودمون برداریم. سه نفری که دوتامون بچه کوچیک هم داشتیم، تصمیم گرفتیم کیک خونگی درست کنیم و توی یه نمایشگاه کتاب داخل شهرستانمون به فروش برسونیم 🥧. البته که مسئولان نمایشگاه، خودشون به فکر بودن و یه بازارچه هم راه انداخته بودن، با این شرط که سود فروش برای کمک به مردم مظلوم غزه و لبنان صرف بشه🤗. کار رو شروع کردیم، البته که حضور چند نفر از اقوام و نگه‌داری از بچه‌هامون خیلی موثر بود🥰. از قبل مواد مورد نیاز رو لیست کردیم و بین سه نفرمون تقسیم شد. هر کس هر چیزی توی خونه داشت رو انتخاب کرد🥚🥛... نتیجه کارمون شد دو تا کیک بزرگ پای سیب🍎 و هویج🥕😋. به علاوه ۱۵ عدد کاپ کیک وانیلی کاکائویی که البته کاپ‌کیک‌ها بیش از حد داخل فر موند و خشک شد🤦🏻‍♀، و از فروش اونها صرف نظر کردیم🙂. وقتی بسته‌بندی‌ها رو انجام دادیم، یه ایده جدید به ذهنمون رسید💡🤔. ظروفی که برای کاپ‌کیک‌ها تهیه کرده بودیم برای سالاد ماکارونی خیلی مناسب بودن🤩، چون هم اندازه‌اش خوب بود، هم در داشت و هم یه قاشق روی درش متصل بود🤗. این شد که یکی از عزیزان با حمایت خانواده‌اش وسایل سالاد ماکارونی رو تهیه کرد و خودش هم آماده‌اش کرد🥳. ۱۰ عدد سالاد ماکارونی درست شد که هرکدوم ۴۰ هزار تومن قیمت‌گذاری شد. کیک‌ها هم هرکدوم ۸ تکه شدند و هر تکه ۳۰ هزار تومن . از اونجایی که هزینه خاصی برای مواد اولیه نکرده بودیم و عزیزان زیادی سهیم شده بودن، هزینه مواد اولیه رو هم برنداشتیم😇. و این شد که حداقل ۸۰۰ هزار تومان به نفع جبهه مقاومت واریز شد🇱🇧🥳🇵🇸. برای این کار بیشتر از اینکه انرژی از دست بدیم انرژی گرفتیم😍. و توی این کار جمعی دست خدا رو حس کردیم🤲🏻. (ید الله مع الجماعه) ان‌شاءالله که خداوند از ما قبول کنه و خودش به کم ما برکت بده ‌و همه ما رو برای سربازی آقامون آماده کنه👊🏻. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین 🆔 @madaran_sharif 🆔 @ashpazkhane_moqavemat
آشپزخانه مقاومت صدای مقاومت 🔻امروز حداقل از ۳ نفر تیکه شنیدیم یکی مفصل یکی نیمه یکی زیرپوستی البته من که حقیقتا خوشحالم فرصت شد با یکی مفصل حرف بزنیم😅 بنده خدا بچه کوچیک داشت!! روضه فاطمیه می‌رفت!! ولی ناسزا میگفت... قرار نیست در ۱۰ دقیقه حرف زدن، من کار ۵ سال حوزه رفتن رو برا ایشون اونم کنار خیابان انجام بدم که!! اما حداقل فرصت شد ۲ تا نکته و ۲ تا سوال در ذهنش قرار بدم که اگر ج‌.ا نتونسته راه رو درست بره، خب راهکار شما برای ظهور چیه؟👌 واقعا من هرلحظه میگم همین وجود آشپزخانه ها، چقدر درسته و لازمه✌️ چقدر بهمون فرصت حرف زدن با مردم میده👍 وقتی میبینن این مردم هستند که وایسادن دارن غذا میفروشن، خیلی تاثیر داره. خودش یکنوع امر به معروفه. خودش شبهه حکومتی بودن کمکها رو کمرنگ میکنه خدا بهمون تقوا بده، بتونیم استقامت کنیم🤲 و انشالله محله های بیشتری رو راه بندازیم.✌️✌️ پ.ن: از ابتدا هدف آشپزخانه های مقاومت تغییر ذهنیت ها و باورها نسبت به مسئله‌ی مقاومت بود. به همین جهت برایمان معنا داشت که فروش بصورت ثبت سفارش و آنلاین نباشد و یا تاکید می شد شاخص ارزیابی اثرگذاری و موفقیت آشپزخانه های مقاومت میزان سود حاصل نیست از زمان شروع فعالیت تاکنون برخی محلات در کنار آشپزخانه مقاومت اهتمام جدی به مسئله *تبیین* داشتند که به مرور روایت ها و گزارش هایشان بارگذاری می شود. از شما مخاطبین خواهشمندیم هرکسی در این زمینه می تواند دست یاری برساند در شخصی اطلاع بدهد. 🆔 @ashpazkhane_moqavemat
زُبر الحدید 📮 ... این کار خیلی رشد داره، منی که دست به قلم نبودم ،دست به قلم شدم منی که تو هفته از خانه بیرون نمی رفتم،الان می بینم کجا بازارچه هست وچی می تونم درست کنم ببرم همه ی اینا با وجود دیسک کمر و گردن و زانو درد هست، اونم تو هر فروش سمنو هر سری سی کیلو یا پنجاه کیلو جا به جایی برای یه زن سخته. توی همدلی طلایی دو باقلوا زدم و کنار دستم سوخت،بدم سوخت یاد کودکان غزه افتادم و این شد که این تلنگری برای ادامه کار من بشه 📌پ.ن: "انّ المؤمنَ أشدُّ مِن زُبَرِ الحدیدِ": عنصری که اسیر وضع موجود نمی شود و با امید و تلاش کار انقلاب و اسلام را پیش می‌برد. ــــــــــــــــــــــــــ 🔻| روایت آشپزخانه مقاومت ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎|ایتا|بله
آشپزخانه مقاومت
وسع حداقلی یا وسع حداکثری؟ 🔻قرار بود برای بازارچه جلو درب حرم 100 ساندویچ فلافل آماده کنم 5شنبه بود... پسرک مدرسه نداشت اما خودم صبح کلاس داشتم آماده اش کردم و هر دو راهی کلاس شدیم پسرک رفت مهد کودک کلاس و من هم راهی کلاسم شدم... کلاسم که تموم شد قرار شدکه پسرم بعد مهدکودک پیش مادرم بماند تا من بتوانم به کارهایم برسم رفتم و حدود 6 یا 7 بوته کاهو خریدم اما در همان حین صدای اذان ظهر طنین انداز شد کمی باخودم خلوت کردم تصمیمم را گرفته بودم با کاهو ها راهی مسجد شدم نمازم را خواندم برای نماز قضا نماندم میترسیدم که دیر بشود برای برگشت در جستجوی ماشین بودم اما ماشینی درخواستم را قبول نمی‌کرد با خودم فکر کردم شاید که قسمت است نماز قضا به جماعت را شرکت کنم گوشی همانطور که در جستجوی تاکسی اینترنتی بود قامت بستم ... نماز های قضا که تمام شد ماشین هم پیدا شده بود😉 رسیدم منزل فوری برخی از کارهام رو انجام دادم که زنگ در به صدا درآمد که شاگردم بود کلاسمان که تمام شد با سرعت راهی آشپزخانه شدم برای درست کردن فلافل ها دست تنها بودم که دیدم زنگ در خورد و دوستم برای کمک آمد کارها نسبت به روز قبل با سرعت بیشتری پیش رفت و ما حدود ساعت 7 شب راهی حرم شدیم اونجا کمی برای فروش کمک کردم اما چون شب مهمانی دعوت بودیم باید زودتر برمیگشتم و با خستگی فراوان راهی مهمانی شدم روزی سخت و پرکار اما پربرکت.. وقتی ما مامور به تکلیف می شویم خداوند هم وسع ما را برای انجام آن تکلیف زیاد می کند پس به وسع های حداقلی اکتفا نکنیم... پ.ن: آینده گان در خصوص این زنان تاریخ ساز سخن خواهند گفت. بدون هیچ روتوش و حجابی از آنچه که در دل آشپزخانه های مقاومت و لحظه هایی که با مقاومت گره زده اید برایمان روایت کنید شما اثر ویژه ای را در جامعه خلق کرده اید شما توانسته اید بخشی از فضای انفعال جامعه را که با میلیون ها بودجه های پویشی و فرهنگی نمی تواند برهم زند را برهم زده اید و بستری برای نقش آفرینی و حرکت در جامعه ایجاد کرده اید... ــــــــــــــــــــــــــ 🔻| روایت آشپزخانه مقاومت ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎|ایتا|بله
آشپزخانه مقاومت
مهم ترین اشتراک ما «امید» است 📜 بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة والنصر خواهر و برادر فلسطینی‌ام،سوریه ولبنانیم 🌻سلام🌻 این روزها خیلی ها در جهان به تو فکر می‌کنند ما هم خیلی به تو فکر می‌کنیم … این روزها که مظلومیت تو را میبینیم، به تو می‌اندیشیم. وقتی آتش شعله‌ور درون سینه‌اتان را می‌بینیم، قلبمان آتش می‌گیرد.🖤 بغض درون گلویتان را می‌فهمیم و با تو فریاد می‌زنیم.😔😔 خواهران و برادران، بدانید! هم‌دردی‌ و هم‌دلی‌ ما با دیگرانی که از دور دستی بر آتش دارند و فقط همدردی می‌کنند، فرق دارد. همدردی ما با ناله های جانسوزتان از سر دردآشنایی ست.😢😢 خواهران و برادران فلسطینی،لبنانی،سوریه ای پدران و برادران گلگون کفن ما، دوشادوش همه‌ی مظلومان سراسر تاریخ ایستاده اند. من و تو چیزهای مشترک زیادی داریم که مهمترین آنها «درد» نیست. مهمترین اشتراک ما “امید” است. ما «درد» را چشیده‌ایم. مظلومیت «درد» دارد. بغض و اشک دارد. ولی “ذلت” ندارد. “امید” دارد. ماهم امیدواریم . ما دیروز در یک دورهمی نمایشگاهی همه با هم به فکرتان بودیم یکی غذا با عشق درست کرده بود یکی مربا،کیک و میوه و....🥪🍟🍔🌮🥘🍉🍎🍏🍐🧇🍰🍧🍫🍿🍩 فرش زیبایی بافته شده بودرج به رج به دست خواهر شهید صالحی🧶🤏 دیگری فرش نفیس آورده بود دست بافت مادر عزیزش عروس ودامادی از سوریه مهمان جشن ما بودند با محبت تمام هدایایی به همین مناسبت دریافت نمودند اشک در چشمان بعضی‌ها حلقه زده بود از شوق وذوق وصف ناپذیر برایشان مدح ومولودی خوانند تا کمی از غمشان کاسته شود همانطور که مقاومت‌ها و رشادت‌ها و شهادت‌ها پیروزی هایی را به بار آورده است، پیروزی های بزرگتر نیز از راه خواهد رسید. ما و شما همراه همیشه تاریخ با مظلومان عالم بوده، هستیم و خواهیم بود تا آینده‌ی روشنی که همه منتظرش بودند از راه برسد. ما در این راه از ویرانی خانه‌ها و ریختن خون‌هایمان هراسی نداریم، ما آینه در آینه در عالم منعکس شده‌ایم و خواهیم شد.👊👊🤝🤝 دشمنان می‌خواهند با نور خدا بجنگند، آینه‌ها را می‌شکنند، درحالیکه هر آینه ای که بشکند به ده‌ها آینه مبدل خواهد شد. مجاهدان تکثیر شدند. از نوار غزه تا کرانه باختری، از قدس شریف تا سرزمینهای ۱۹۴۸ ، از حماس و جهاد و حزب الله تا عراق و یمن و قطیف. پیروزی های در راه و امیدوارم همه با هم جشن بزرگ را در صحن قدس شریف به شادی بنشینیم... سلام و درود خدا بر شما و بر شهدای عزیزتان 🆔 @ashpazkhane_moqavemat
🔻پنج شنبه بود و هوا بشدت سرد،اما یه چیزی دل همرو خوب گرم‌ میکرد و اونم کمک به جبهه ی مقاومت بود،نه تنها دلمون گرم میکرد بلکه حس مفید بودن هم داشتیم، ما که نمیتونیم بریم بجنگیم حداقل میتونیم پشت جبهه کمی کمک بکنیم،ما که نمیتونیم مرحمی باشیم برای اشک اون بچه ای که تا دیروز توی خونه ی خودشون کنار مامان و باباش با عروسکاش بازی میکرد ولی حداقل میتونیم فقط کمی با این کار بهشون ثابت بکنیم که تنها نیستند... ۲روز مونده بود به شروع بازارچه *یکی بهم‌گفت هوا سرده چجوری میخوای بری؟ ولش کن بذار یبار دیگه،* خیلی دلم گرفت اما گفتم اره هوا سرده ولی بنظرت هوای لبنان برای بچه ها و خانواده هایی که بی خونه شدن سرد نیست؟! برای رزمنده هایی که دارن میجنگن سرد نیست؟! سرده ولی کمترین کاریه که از دست من بر میاد 😢😭 و ممنون از همه ی بچه هایی که پای کار اومدن 🙏 انشاءالله که امام زمان عج خودشون فرجی حاصل بکنه🤲 پ.ن: آشپزخانه مقاومت بستری است برای تمرین سبک زندگی مجاهدانه و برهم زدن زیست روتین و روزمرگی آری این برهم زدن درد دارد هزینه دارد اما بدانیم علم جبهه حق بر روی همین هزینه دادن هاست که برپا میماند نه شعارهای بدون عمل که سرداده می شود‌... 🆔 @ashpazkhane_moqavemat
سیب زمینی نه پاره سنگ! به قابلمه خیره شده ام... برای منِ مادرِ دل در گرو محور مقاومت، سیب زمینی ها شبیه پاره سنگ هایی کوچک و بزرگند که سالیان سال تنها سلاح مظلومان در برابر ظالمان بوده اند. سیب زمینی ها چهره مادرانی را از چشمانم میگذراند که خیلی قبلترها پاره سنگ هایی شبیه به اینان به دست کودکشان داده و راهی میدانشان کرده بودند به امید آنکه درس مقاومت بیاموزند. و امروز آن کودکان، جوانانی تنومند شده اند، آن پاره سنگ ها قدرت گرفته موشک شده و با سوخت ایمان قلب دشمن را نشانه گرفته اند. آن کودکانِ دیروز به پاس تلاش مادر، دارند خوب درس پس میدهند... به خود می آیم و درس هایی که باید به کودکانم بدهم تا ظلم ستیزی را بیاموزند دعوتشان میکنم تا سیب زمینی ها را پوست بگیرند غذایی پخته شود و در بازارچه مقاومت به فروش برسد. به این امید که سهمِ مادیِ کوچکِ ما مادران ایران زمین به همراه دعاهای معنوی بزرگمان نیروبخش آن مقاومانِ مسلمان شود... 🆔 @ashpazkhane_moqavemat
*به وقت بازارچه مادر فرزندی🌱* از پیش دبستانی پسرم اعلام کردن که به مناسبت دهه فجر و اعیاد شعبانیه قراره یه نمایشگاه به صورت بازارچه برگزار کنند. مادران به همراه دلبندانشون میتونن به مدت چندساعت محصولات مدنظرشون رو بیارن و بفروش برسونند تا بچه ها علاوه بر ذوق و شوق، یه برنامه متنوع به صورت عملی در جریان خرید و فروش و کسب و کار قرار بگیرند وقتی تصمیم گرفتم چند‌تا محصولات خوردنی درست کنم🌭🥧🍮 با خودم گفتم که چه بهتر همون کاری که گروه در قالب یه مدتی است انجام میدن رو انجام بدم ما هم درآمد حاصل از فروش این محصولات رو که با دستان کوچیک👐 پسرم به فروش میرسه رو هرچند اندک باشه برای کمک به نفع بچه های مظلوم غزه پرداخت کنیم که حتی اولین و ضروری ترین امکانات زندگیشون رو هم از دست دادن😔 این موضوع رو با پسرم در جریان گذاشتم و استقبال کرد خداروشکر😊 روز موعود فرا رسید و بچه ها خوشحال از خریدو فروش 🛍 و پسر منم از اینکه محصولاتش بفروش می‌رسید و قلکی که با خودش آورده بود داشت کم کم پر میشد ذوق کرده بود این مقدار پول هرچند اندک را البته در نظر پسرم (بچه ها به کمیت و تعداد پول بیشتر اهمیت میدن) زیاد بود واریز کردیم به حساب 🆔 @ashpazkhane_moqavemat
*أَلَیسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ* 🔻قرار بود فردا برم خونه دوستم کمکش کنم واسه آماده کردن غذاهای بازارچه مقاومت شب، دختر بزرگم با ذوق به خواهر کوچکش گفت: «فردا با مامان میری غذا درست کنید برای بچه‌های فلسطین و لبنان!» 🤍✨ صبح که شد، همراه دخترم سوار ماشین شدیم و راه افتادیم. تو راه، کوچولوم با کنجکاوی پرسید: «مامان، کی میرسیم فلسطین؟!» لبخند زدم و گفتم: «عزیزم، اونجا از ما خیلی دوره...» ولی اون سرش رو از شیشه برد بیرون، با هیجان گفت: «نه مامان! نگاه کن! اوناها! من دارم میبینمش!» 😍🌿🇵🇸 فلسطین نزدیکه... خیلی نزدیک... ❤️✊ 🆔 @ashpazkhane_moqavemat
آشپزخانه مقاومت
نقطه پایان حسرت 🔻 هر بار که مطالب کانال آشپزخانه مقاومت میخوندم، دلم میخواست منم مثل اون خانمها کاری بکنم، از طریق آشپزی، کاری که همه ما خانمها بلدیم... یه قدمی تو مسیری که علاقه دارم؛ بردارم مدتی فقط مطالب کانال میخوندم، با ذوق میخوندم اما فقط حسرتش تو دلم بود و میگفتم کاش تو محل ما هم خانمهایی بودن که اینکارو میکردن تا منم میرفتم باهاشون همکاری میکردم. دیدم اینطوری نمیشه تا کی فقط آرزو! اولین کاری که کردم لیست آشپزخانه های مقاومت نگاه کردم چندتاشون تا حدودی به ما نزدیک بودن، یه روز رفتم تا یکیشون که از بقیه نزدیکتر بود، حضوری ببینم؛ میخواستم منم راه و چاه کارو یاد بگیرم. از طریق مسئولشون با خانمهایی تو محل خودمون آشنا شدم که با هم جمع شده بودن و کارهای مشابهه می کردن ولی تا حالا میز فروش برای جبهه مقاومت نداشتن (خانمهای نهضت مادری؛ خانمهایی که با مواسات هدفهای بزرگی پیش میبردن) ما با هم شدیم یه تیم کامل اونا هماهنگ و جهادی فعالیت میکردن و من که علاقه به آشپزی داشتم بهشون اضافه شدم. همگی یه هدف مشترک داشتیم؛ یاری امام عصر که الان این یاری خلاصه شده بود تو یه آرمان بزرگ به نام فلسطین بسم الله گفتیم و شروع کردیم، میز مقاومت ما به همین سادگی شکل گرفت... من الویه و دسر، یکی از خانمها کیک خونگی، یکی سالاد ماکارونی، یکی هم فلافل آماده کرد اینا باهم شد محصولات فروش ما در جشنواره غذا که توی یه مدرسه برگزار شده بود. موقعی که الویه ها رو آماده میکردم همش نگران بودم فروش نره؛ حالا هزینه یه طرف، برکت خدا اگر دور ریخته بشه چی، بعد با خودم میگفتم؛ اگر هم فروش نرفت میبریم میدیم کسایی که نیازمندن، با این فکرا، ذهنمو آروم میکردم و به آشپزی ادامه میدادم. نتیجه عالی شد برای فروش، مسئول هماهنگی اشتباه کرده بود و ما یک ساعت دیرتر از شروع مراسم رسیدیم، کار فروش بقیه تموم شده بود و ما تازه میخواستیم شروع کنیم؛ حالا این فکر توی ذهنم پرسه میزد که بچه ها همه خریداشون کردن ما الکی اومدیم اینجا چرا اینطوری هماهنگ کردن ... ولی دسرهای روی میز 😍 انگار به همه چشمک میزد و تو همون لحظات اول بچه ها رو به سمت میز کشوند... زمان فروش هر لحظه‌اش برام تجربه بود به این فکر میکردم چطور قیمت تموم شده ی محصول پایین بیارم که هم قیمت برای خریدار پایین باشه و همه بتونن بخرن، و هم از کیفیت کم نشه خداروشکر بخش زیادی از محصولات تو همون زمان محدودی که داشتیم فروخته شد و باقیمونده هم در مسجد نزدیک مدرسه به فروش رسید... و این شد که به این رویا و آرزو پایان دادیم و شدیم یکی از تیم های آشپزخانه مقاومت که چند وقت یکبار با روشن کردن شعله اجاق هایمان یاد مقاومت را در خانه و محل زنده میکنیم... 🆔 @ashpazkhane_moqavemat