eitaa logo
آشپزخانه مقاومت
342 دنبال‌کننده
342 عکس
81 ویدیو
0 فایل
آشپزخانه مقاومت،اتاق پشتیبانی جنگ که توسط زنان بر پا شده است. این پویش ذیل کارگروه امهات القدسommahatalqods@در بله هست کانال پیام رسان در بله http/ble.ir/ashpazkhane_moqavemat راه ارتباطی @ma_rezaii @gomnamm2121
مشاهده در ایتا
دانلود
بنام خدا😇 وقتی برای اولین بار آشپزخونه مقاومت در محله مطرح شد استقبال زیاد نبود، و ما کارمون با تعداد کمی شروع کردیم. یکبار هم دلسرد شدیم🥶🥶 کارمون از فروش ۳ میلیون تومن شروع شد و تونستیم در ۴ بار فروش حدود ۳۶ میلیون تومان سود کنیم. سالاد ماکارونی، سمبوسه، فلافل، آش خوزستانی، آش جو با قلم، ...🌮🌯🧆🫔🍲 اما الان ما هر لحظه داریم به تصویر کشیده شدن آیات قرآن رو میبینیم. إنَّ ٱلَّذِينَ قَالُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُ ثُمَّ ٱسۡتَقَٰمُواْ نباید ناامید شد . نباید از اینکه وسعمون زیاد نیست دلسرد بشیم. خدا از ما بقدر وسعمون خواسته. عمل صالح کمش هم زیاده. اینکه یک قدم خدا رو یاری کنیم و به سمتش بریم اون چند برابر به سمت ما میاد. اینکه برای خدا قیام کنید، تک تک یا دو تا دوتا... اینکه منّاع للخیر نباشیم اینها رو نوشتیم تا اگه شما هنوز شروع نکردید، بدونین همه ما بچه داریم، مریض میشیم، انقد مشکلات زیاد میشه که تا مرز دلسردی میریم. اما رمز پیروزی در هر جهادی استقامت هست.✌️تازه ما تقریبا هر هفته هم نیروی فعال جذب کردیم🤝 ــــــــــــــــــــــــــ 🔻| روایت آشپزخانه مقاومت ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎|ایتا|بله
شاید قصه ی شما باشد شاید زنی بوده همسن و سال من یا کمی بزرگتر.مثلا شاید پای گاز بوده و داشته مایه ماکارونی را تفت می‌داده برای نهار بچه‌ها که یکی‌شان هنوز از مدرسه برنگشته و یکی‌شان پایین پایش،کف آشپزخانه نشسته و با کفگیر و ملاقه‌ها بازی می‌کرده. زن یک چشمش به گوشت و سویای توی تابه بوده و یک چشمش به صفحه‌ی گوشی.یک دستش به شعله‌ی گاز بوده و دست دیگرش،نم اشک را از گوشه‌ی چشم‌هایش می‌گرفته.زیر لب می‌گفته: "خدا لعنت‌تون کنه‌‌.آخه اینا جیگر گوشه‌های مادراشونن.چکار به بچه‌ها دارید؟"و بلند می‌گفته:"مامان جان جای خطرناکی نشستی‌.برو اون ور تر بازی کن" زن خودش را می‌خورده که کاش کاری می‌توانست بکند.کاش کمکی از دستش برمی‌آمد.بعد یک مَلک مامور شده حواس زن را جمع تابه و گوشت و شعله کرده و به ذهن او رسانده که با همین کاری که هر روز انجام می‌دهد،همین کاری که از دستش برمی‌آید هم می‌تواند کمک کند.با همین آشپزی زن رفته سراغ چند زن دیگر.دور هم جمع شده‌اند‌ و غذایی پخته‌اند و صدای خنده و گریه و بازی بچه‌های کوچک‌شان تا آسمان‌ها می‌رفته.زن‌ها غذا را فروخته‌اند و پولش را کمک کرده‌اند به جبهه‌ی مقاومت.یک ملک هم مامور شده که برکت بدهد به نیت و کار زن‌ها.حرف کاری که کرده‌اند دهان به دهان و محله به محله چرخیده و حالا توی خیلی از محله‌های شهر،زن‌ها دور هم جمع‌ می‌شوند و غذای خانگی می‌پزند و توی محله می‌فروشند.اسمش را گذاشته‌اند آشپزخانه‌ی مقاومت و درآمدش را کمک می‌کنند به جبهه‌ی جنگ؛و یاد مردم شهر می‌آورند که زن‌ها همیشه پای کار بوده‌اند، حتی پای کار جنگ. ✍️ زينب شاهسواری 📎|ایتا|بله