eitaa logo
کانال آسیابسر
1.2هزار دنبال‌کننده
27.4هزار عکس
9.3هزار ویدیو
34 فایل
مجله ی اجتماعی، فرهنگی که در آن آداب و رسوم مردم با صفای روستای آسیابسر را معرفی می نماید. روستای شهیدپرور و توریستی آسیابسر در مازندران(بهشهر)قرار دارد. همه #آسیابسری ها اعضای یک #خانواده اند از خانواده ات باخبر باش 🔻ارتباط با ادمین @Mehdi_hoseyni63
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻به بهانه سالگرد شهادت 🌸با شهیدمحمدرضا خیلی ارتباط دوستانه نزدیکی داشتیم. شبهای ماه رمضان که می شد تا سحر باهم در مسجد،خیابانها و پایگاه محل و خونه همدیگه بودیم. یکی از شبهای آخرین ماه رمضان این شهیدبود که با هم نشسته بودیم، دیدم حالش خیلی گرفته! گفتم:چی شد؟ با ناراحتی گفت: راستش برادرشهیدم علی❤️به خوابم آمد گفت: بیا پیش من تا من و ببینی! بعدمحمدرضا ادامه داد و به من گفت: بیا باهم امشب بریم سر قبر برادرم، شاید ببینمش! قبول کردم با هم رفتیم بطرف مزار شهیدعلی حسین و ساعاتی نشستیم... دیدم چشمانش خیس شد و با آهی به من گفت: بریم دور بزنیم؛ نیامد! به احتمال زیاد منظورش این بود من باید برم جبهه و شهید بشم تا او را ببینم... حدسش درست بود. بعد از مدتی اعزام شد و در همان نوبت حضور در جبهه به لقای حق و برادر شهیدش پیوست.... ان شاالله همه دوستداران شهدا به چنین لقای شیرینی نائل شویم. نثار روح بلند شهدا به ویژه این شهید سعید، سه " " 🔺راوی: یحیی سادات نژاد @asiabsar
🔻در مسجد مهدیه برگزار شد 🔸مراسم خاطره گویی بمناسبت #سالروز شهادت #شهید_محمدرضا_عامری 💠خاطره گو: آقای ولی کرمی ؛ همرزم شهید #کانال_آسیابسر @asiabsar
🌸۲۷ مهر ۱۳۴۷ 🎊مبارک باد زادروز زمینی شدن 🎉 🌸یادش را گرامی می داریم با ذکر @asiabsar
🌸۲۵ آذر ۱۳۴۷ فرقی نمی کند بهار باشد یا پاییز زمستان باشد یا تابستان 🎉 اما... تو زاده هر فصلی ک باشی باز هم عطر نرگس میدهی 🎊 🎉 🌸یادش را گرامی می داریم با ذکر @asiabsar
🌸۲۵ آذر ۱۳۴۷ فرقی نمی کند بهار باشد یا پاییز زمستان باشد یا تابستان 🎉 اما... تو زاده هر فصلی ک باشی باز هم عطر نرگس میدهی 🎊 🎉 🌸یادش را گرامی می داریم با ذکر @asiabsar
🌸با شهیدمحمدرضا خیلی ارتباط دوستانه نزدیکی داشتیم. شبهای ماه رمضان که می شد تا سحر باهم در مسجد،خیابانها و پایگاه محل و خونه همدیگه بودیم. یکی از  آخرین شب های ماه رمضان بود که با شهید نشسته بودیم، دیدم حالش خیلی گرفته! گفتم:چی شد؟ با ناراحتی گفت: راستش برادرشهیدم  علی به خوابم آمد گفت: بیا پیش من تا منو ببینی! بعدمحمدرضا ادامه داد و به من گفت: بیا باهم امشب بریم سر قبر برادرم، شاید ببینمش! قبول کردم با هم رفتیم بطرف مزار شهیدعلی حسین و ساعاتی نشستیم... دیدم چشمانش خیس شد و با آهی به من گفت: بریم دور بزنیم؛ نیامد! به احتمال زیاد منظورش این بود من باید برم جبهه و شهید بشم تا او را ببینم حدسش درست بود. بعد از مدتی اعزام شد و در همان نوبت حضور در جبهه به لقای حق و برادر شهیدش پیوست. ان شاالله همه دوستداران شهدا به چنین لقای شیرینی نائل شویم. نثار روح بلند شهدا به ویژه این شهید " راوی: آقای یحیی سادات نژاد @asiabsar
📩پیام 🔸با منافقان بی غیرت و کوردل که با اسامی و رنگ های جدید وارد صحنه می شوند مبارزه کنید. 🚩پایگاه بسیج یارسول(ص)آسیابسر @asiabsar
🌸با شهیدمحمدرضا خیلی ارتباط دوستانه نزدیکی داشتیم. شبهای ماه رمضان که می شد تا سحر باهم در مسجد،خیابانها و پایگاه محل و خونه همدیگه بودیم. یکی از  آخرین شب های ماه رمضان بود که با شهید نشسته بودیم، دیدم حالش خیلی گرفته! گفتم:چی شد؟ با ناراحتی گفت: راستش برادرشهیدم  علی به خوابم آمد گفت: بیا پیش من تا منو ببینی! بعدمحمدرضا ادامه داد و به من گفت: بیا باهم امشب بریم سر قبر برادرم، شاید ببینمش! قبول کردم با هم رفتیم بطرف مزار شهیدعلی حسین و ساعاتی نشستیم... دیدم چشمانش خیس شد و با آهی به من گفت: بریم دور بزنیم؛ نیامد! به احتمال زیاد منظورش این بود من باید برم جبهه و شهید بشم تا او را ببینم حدسش درست بود. بعد از مدتی اعزام شد و در همان نوبت حضور در جبهه به لقای حق و برادر شهیدش پیوست. ان شاالله همه دوستداران شهدا به چنین لقای شیرینی نائل شویم. نثار روح بلند شهدا به ویژه این شهید " راوی: آقای یحیی سادات نژاد @asiabsar
🌸۲۵ آذر ۱۳۴۷ فرقی نمی کند بهار باشد یا پاییز زمستان باشد یا تابستان 🎉 اما... تو زاده هر فصلی ک باشی باز هم عطر نرگس میدهی 🎊 🎉 🌸یادش را گرامی می داریم با ذکر @asiabsar
🌸با شهیدمحمدرضا خیلی ارتباط دوستانه نزدیکی داشتیم. شبهای ماه رمضان که می شد تا سحر باهم در مسجد،خیابانها و پایگاه محل و خونه همدیگه بودیم. یکی از  آخرین شب های ماه رمضان بود که با شهید نشسته بودیم، دیدم حالش خیلی گرفته! گفتم:چی شد؟ با ناراحتی گفت: راستش برادرشهیدم  علی به خوابم آمد گفت: بیا پیش من تا منو ببینی! بعدمحمدرضا ادامه داد و به من گفت: بیا باهم امشب بریم سر قبر برادرم، شاید ببینمش! قبول کردم با هم رفتیم بطرف مزار شهیدعلی حسین و ساعاتی نشستیم... دیدم چشمانش خیس شد و با آهی به من گفت: بریم دور بزنیم؛ نیامد! به احتمال زیاد منظورش این بود من باید برم جبهه و شهید بشم تا او را ببینم حدسش درست بود. بعد از مدتی اعزام شد و در همان نوبت حضور در جبهه به لقای حق و برادر شهیدش پیوست. ان شاالله همه دوستداران شهدا به چنین لقای شیرینی نائل شویم. نثار روح بلند شهدا به ویژه این شهید " راوی: آقای یحیی سادات نژاد @asiabsar
📩پیام 🔸با منافقان بی غیرت و کوردل که با اسامی و رنگ های جدید وارد صحنه می شوند مبارزه کنید. 🚩پایگاه بسیج یارسول(ص)آسیابسر @asiabsar