❌ من برای دل خودم آرایش می کنم!!‼️‼️‼️
❌ پرونده قضایی غم انگیز⚖😔
‼️ #عجیب_اما_واقعی😨
🔸 با یکی از مراکز مشاوره قوه قضاییه برای حل اختلاف بین زوجین همکاری میکنم.
🔸 یه خانم جوانی به بنده رجوع کرد،
می خواست طلاق بگیره، گفتم شرمنده ، بنده در طلاق کسی کمکی نمیکنم.
🔸 گفت پس راهنمایی ام کنید، قبول کردم.
🔸 مردد بود طلاق بگیرد و یا راه حلی برای تنفری که از همسرش داشت پیدا کند.
🔸 موضوع از این قرار بود که ایشان بچه ۶ ،۷ ماهه ای داشت دختر ،خیلی ناز و زیبا و شیرین.
🔸 گفت: زندگی خوبی با همسرم داشتیم ، آدم معتقد و نماز خون و ... است.
🔸یک روز آمد خونه و گفت ی رنگ مویی دیدم بیرون خیلی قشنگ بود ، چون بهش اطمینان داشتم که خیلی چشم پاک و آدم درستی است و همه حرفهایش را به من میگفت ، گفتم خب چه رنگی بود ،گفت نمیدونم دقیقا توش رگه های طلایی و رنگ عجیبی بود، خلاصه نشستیم با همدیگه سرچ کردیم رنگ موها را دو تاش را انتخاب کرد بهم نزدیک بود ،گفتم باشه فردا میروم موهام را این رنگی میکنم.
🔸 فرداش رفتم آرایشگاه نزدیک خونه مون و گفتم موهام را این رنگی کن .
🔸 خیلی خوشحال ی شام عالی براش درست کردم ،کمی آرایش و میز چیدم با شمع و سالاد تزیینی و ی لباس خوب...
🔸 منتظر شدم اومد ،تا من را دید گفت خوشگل شدی ولی اون رنگی که من دیدم نیست 😐😔
🔸 گفتم بهانه نگیر ، بیا شام بخوریم و بیهوده زندگی را تلخ نکن. گفت باشه
🔸 یک هفته ای گذشت ، گفت یکی از دوستهام گفته ی آرایشگاه خوبی خانمش میره ،بیا برو آنجا.
🔸 قبول کردم و رفتم اونجا و عکس رنگ را نشون دادم.
🔸 به خانمه گفتم این پلیت رنگ را بیار بیرون خودش انتخاب کنه. بنده خدا پذیرفت.
🔸 رنگ و همسرم با کلی وسواس انتخاب کرد و ....
🔸 اینبار موند تو ماشین دخترم را نگه داشت و بعد با هم رفتیم خونه بعد آرایشگاه.
🔸 باز تا موهام را دید ،گفت نه، اون نیست 😔 خیلی ناراحت شده بودم.😔
🔸 گفتم برو ، همون خانم را پیدا کن و دعوای لفظی و چند روز قهر و ....
🔸 گذشت ،دو هفته بعد گفت بیا بریم ی جای دیگه ...
🔸 گفتم اون آرایشگاه گرونه، ما تو اجاره خونه موندیم.
🔸 چند روز بعد آمد و گفت باشه ی وام گرفتم ، فهمیده بودم اون مو مش هم داشته و...
🔸 رفتیم یک جای گرونتر ، خدایا خودت کمک کن😔
🔸 آرایشگر گفت نمیشه باید رنگهای قبلی بیاد پایین و...
🔸 دو ماه صبر کردم و رفتم دو باره که نه چند باره..
🔸 این مدت خونمون شده بود دعوا خونه.
🔸 دیگه اون عشق و گرمی تو زندگیمون نبود.
🔸 ی شب گریه کردم ، اون هم با من گریه کرد و عذر خواهی و ...
🔸 خواهش کرد برای آخرین بار.
🔸 رفتم آخرین بار ، ......با پول وام و .... بماند.
🔸 وقتی من را دید شروع کرد به داد و بیداد ، و عصبانی و اینکه تو دیگه کی هستی و من با تو چکنم و ..همینطور فریاد کشان ، برای اولین بار پرتم کرد کنار اتاق،
دخترم تو بغلم بود ، از دستم افتاد و خورد به لبه مبل جهیزیه ام.....
🔸 بچه شوک شده بود، فقط فریاد میزد ،نمیتونستم آرامش کنم، بچه ام تازه راه افتاده بود ،کفش بوق بوقی براش گرفته بودم ....
🔸 پاهای خوشگل دخترم درد گرفته بود انگار ....
🔸 رفتیم اورژانس بیمارستان و آرامش بخش و ...
🔸 فردا و فردا و فردا ،بچه ام آزمایشگاه و دکتر متخصص و...
🔸 آخرش گفتند قطع نخاع شده😔
🔸 به من بگو با بچه قطع نخاعی کجا برم.
🔸 من شوهرم را دوست داشتم ،اون هم داشت ولی....
🔸 آتیش به جونش بگیره اونکه موهاش را آنطوری رنگ کرده بود و تو خیابان... نه نه ، همه اش تقصیر شوهرمه...
🔸 دیگه لال شده، فقط اشک میریزیم
ازش متنفرم
نه دوستش دارم
بچه ام را چکنم
تو را خدا بگو طلاقم بده
همه جوره حرف میزد، مضطر بود.
🔸 من فقط اشک می ریختم
و به چهره معصوم دخترش نگاه میکردم.
🔸 نمیدونستم چی بهش بگم.چشم های پریشان خودش و شوهرش و پاهای قشنگ دختر کوچولو با کفش بوق بوقی.
❌ خانم بی حجاب میدانی با موهای پریشانت ،چند تا زندگی را پریشان کردی؟
‼️ حالا هی بگو منفعت حجاب چیه؟
‼️ حواسمون هست؟⁉️‼️❓‼️
💢رسانه باشید ونشردهید📣
💥کانال آسیب های اجتماعی نوپدید (جهاد تبیین) را در پیام رسان ایتا دنبال کنید👇👇
@asibha_ejtemai
❌ من برای دل خودم آرایش می کنم!!‼️‼️‼️
❌ پرونده قضایی غم انگیز⚖😔
‼️ #عجیب_اما_واقعی😨
🔸 با یکی از مراکز مشاوره قوه قضاییه برای حل اختلاف بین زوجین همکاری میکنم.
🔸 یه خانم جوانی به بنده رجوع کرد،
می خواست طلاق بگیره، گفتم شرمنده ، بنده در طلاق کسی کمکی نمیکنم.
🔸 گفت پس راهنمایی ام کنید، قبول کردم.
🔸 مردد بود طلاق بگیرد و یا راه حلی برای تنفری که از همسرش داشت پیدا کند.
🔸 موضوع از این قرار بود که ایشان بچه ۶ ،۷ ماهه ای داشت دختر ،خیلی ناز و زیبا و شیرین.
🔸 گفت: زندگی خوبی با همسرم داشتیم ، آدم معتقد و نماز خون و ... است.
🔸یک روز آمد خونه و گفت ی رنگ مویی دیدم بیرون خیلی قشنگ بود ، چون بهش اطمینان داشتم که خیلی چشم پاک و آدم درستی است و همه حرفهایش را به من میگفت ، گفتم خب چه رنگی بود ،گفت نمیدونم دقیقا توش رگه های طلایی و رنگ عجیبی بود، خلاصه نشستیم با همدیگه سرچ کردیم رنگ موها را دو تاش را انتخاب کرد بهم نزدیک بود ،گفتم باشه فردا میروم موهام را این رنگی میکنم.
🔸 فرداش رفتم آرایشگاه نزدیک خونه مون و گفتم موهام را این رنگی کن .
🔸 خیلی خوشحال ی شام عالی براش درست کردم ،کمی آرایش و میز چیدم با شمع و سالاد تزیینی و ی لباس خوب...
🔸 منتظر شدم اومد ،تا من را دید گفت خوشگل شدی ولی اون رنگی که من دیدم نیست 😐😔
🔸 گفتم بهانه نگیر ، بیا شام بخوریم و بیهوده زندگی را تلخ نکن. گفت باشه
🔸 یک هفته ای گذشت ، گفت یکی از دوستهام گفته ی آرایشگاه خوبی خانمش میره ،بیا برو آنجا.
🔸 قبول کردم و رفتم اونجا و عکس رنگ را نشون دادم.
🔸 به خانمه گفتم این پلیت رنگ را بیار بیرون خودش انتخاب کنه. بنده خدا پذیرفت.
🔸 رنگ و همسرم با کلی وسواس انتخاب کرد و ....
🔸 اینبار موند تو ماشین دخترم را نگه داشت و بعد با هم رفتیم خونه بعد آرایشگاه.
🔸 باز تا موهام را دید ،گفت نه، اون نیست 😔 خیلی ناراحت شده بودم.😔
🔸 گفتم برو ، همون خانم را پیدا کن و دعوای لفظی و چند روز قهر و ....
🔸 گذشت ،دو هفته بعد گفت بیا بریم ی جای دیگه ...
🔸 گفتم اون آرایشگاه گرونه، ما تو اجاره خونه موندیم.
🔸 چند روز بعد آمد و گفت باشه ی وام گرفتم ، فهمیده بودم اون مو مش هم داشته و...
🔸 رفتیم یک جای گرونتر ، خدایا خودت کمک کن😔
🔸 آرایشگر گفت نمیشه باید رنگهای قبلی بیاد پایین و...
🔸 دو ماه صبر کردم و رفتم دو باره که نه چند باره..
🔸 این مدت خونمون شده بود دعوا خونه.
🔸 دیگه اون عشق و گرمی تو زندگیمون نبود.
🔸 ی شب گریه کردم ، اون هم با من گریه کرد و عذر خواهی و ...
🔸 خواهش کرد برای آخرین بار.
🔸 رفتم آخرین بار ، ......با پول وام و .... بماند.
🔸 وقتی من را دید شروع کرد به داد و بیداد ، و عصبانی و اینکه تو دیگه کی هستی و من با تو چکنم و ..همینطور فریاد کشان ، برای اولین بار پرتم کرد کنار اتاق،
دخترم تو بغلم بود ، از دستم افتاد و خورد به لبه مبل جهیزیه ام.....
🔸 بچه شوک شده بود، فقط فریاد میزد ،نمیتونستم آرامش کنم، بچه ام تازه راه افتاده بود ،کفش بوق بوقی براش گرفته بودم ....
🔸 پاهای خوشگل دخترم درد گرفته بود انگار ....
🔸 رفتیم اورژانس بیمارستان و آرامش بخش و ...
🔸 فردا و فردا و فردا ،بچه ام آزمایشگاه و دکتر متخصص و...
🔸 آخرش گفتند قطع نخاع شده😔
🔸 به من بگو با بچه قطع نخاعی کجا برم.
🔸 من شوهرم را دوست داشتم ،اون هم داشت ولی....
🔸 آتیش به جونش بگیره اونکه موهاش را آنطوری رنگ کرده بود و تو خیابان... نه نه ، همه اش تقصیر شوهرمه...
🔸 دیگه لال شده، فقط اشک میریزیم
ازش متنفرم
نه دوستش دارم
بچه ام را چکنم
تو را خدا بگو طلاقم بده
همه جوره حرف میزد، مضطر بود.
🔸 من فقط اشک می ریختم
و به چهره معصوم دخترش نگاه میکردم.
🔸 نمیدونستم چی بهش بگم.چشم های پریشان خودش و شوهرش و پاهای قشنگ دختر کوچولو با کفش بوق بوقی.
❌ خانم بی حجاب میدانی با موهای پریشانت ،چند تا زندگی را پریشان کردی؟
‼️ حالا هی بگو منفعت حجاب چیه؟
‼️ حواسمون هست؟⁉️‼️❓‼️
💢رسانه باشید ونشردهید📣
💥کانال آسیب های اجتماعی نوپدید (جهاد تبیین) را در پیام رسان ایتا دنبال کنید👇👇
@asibha_ejtemai
❌ من برای دل خودم آرایش می کنم!!‼️‼️‼️
❌ پرونده قضایی غم انگیز⚖😔
‼️ #عجیب_اما_واقعی😨
🔸 با یکی از مراکز مشاوره قوه قضاییه برای حل اختلاف بین زوجین همکاری میکنم.
🔸 یه خانم جوانی به بنده رجوع کرد،
می خواست طلاق بگیره، گفتم شرمنده ، بنده در طلاق کسی کمکی نمیکنم.
🔸 گفت پس راهنمایی ام کنید، قبول کردم.
🔸 مردد بود طلاق بگیرد و یا راه حلی برای تنفری که از همسرش داشت پیدا کند.
🔸 موضوع از این قرار بود که ایشان بچه ۶ ،۷ ماهه ای داشت دختر ،خیلی ناز و زیبا و شیرین.
🔸 گفت: زندگی خوبی با همسرم داشتیم ، آدم معتقد و نماز خون و ... است.
🔸یک روز آمد خونه و گفت ی رنگ مویی دیدم بیرون خیلی قشنگ بود ، چون بهش اطمینان داشتم که خیلی چشم پاک و آدم درستی است و همه حرفهایش را به من میگفت ، گفتم خب چه رنگی بود ،گفت نمیدونم دقیقا توش رگه های طلایی و رنگ عجیبی بود، خلاصه نشستیم با همدیگه سرچ کردیم رنگ موها را دو تاش را انتخاب کرد بهم نزدیک بود ،گفتم باشه فردا میروم موهام را این رنگی میکنم.
🔸 فرداش رفتم آرایشگاه نزدیک خونه مون و گفتم موهام را این رنگی کن .
🔸 خیلی خوشحال ی شام عالی براش درست کردم ،کمی آرایش و میز چیدم با شمع و سالاد تزیینی و ی لباس خوب...
🔸 منتظر شدم اومد ،تا من را دید گفت خوشگل شدی ولی اون رنگی که من دیدم نیست 😐😔
🔸 گفتم بهانه نگیر ، بیا شام بخوریم و بیهوده زندگی را تلخ نکن. گفت باشه
🔸 یک هفته ای گذشت ، گفت یکی از دوستهام گفته ی آرایشگاه خوبی خانمش میره ،بیا برو آنجا.
🔸 قبول کردم و رفتم اونجا و عکس رنگ را نشون دادم.
🔸 به خانمه گفتم این پلیت رنگ را بیار بیرون خودش انتخاب کنه. بنده خدا پذیرفت.
🔸 رنگ و همسرم با کلی وسواس انتخاب کرد و ....
🔸 اینبار موند تو ماشین دخترم را نگه داشت و بعد با هم رفتیم خونه بعد آرایشگاه.
🔸 باز تا موهام را دید ،گفت نه، اون نیست 😔 خیلی ناراحت شده بودم.😔
🔸 گفتم برو ، همون خانم را پیدا کن و دعوای لفظی و چند روز قهر و ....
🔸 گذشت ،دو هفته بعد گفت بیا بریم ی جای دیگه ...
🔸 گفتم اون آرایشگاه گرونه، ما تو اجاره خونه موندیم.
🔸 چند روز بعد آمد و گفت باشه ی وام گرفتم ، فهمیده بودم اون مو مش هم داشته و...
🔸 رفتیم یک جای گرونتر ، خدایا خودت کمک کن😔
🔸 آرایشگر گفت نمیشه باید رنگهای قبلی بیاد پایین و...
🔸 دو ماه صبر کردم و رفتم دو باره که نه چند باره..
🔸 این مدت خونمون شده بود دعوا خونه.
🔸 دیگه اون عشق و گرمی تو زندگیمون نبود.
🔸 ی شب گریه کردم ، اون هم با من گریه کرد و عذر خواهی و ...
🔸 خواهش کرد برای آخرین بار.
🔸 رفتم آخرین بار ، ......با پول وام و .... بماند.
🔸 وقتی من را دید شروع کرد به داد و بیداد ، و عصبانی و اینکه تو دیگه کی هستی و من با تو چکنم و ..همینطور فریاد کشان ، برای اولین بار پرتم کرد کنار اتاق،
دخترم تو بغلم بود ، از دستم افتاد و خورد به لبه مبل جهیزیه ام.....
🔸 بچه شوک شده بود، فقط فریاد میزد ،نمیتونستم آرامش کنم، بچه ام تازه راه افتاده بود ،کفش بوق بوقی براش گرفته بودم ....
🔸 پاهای خوشگل دخترم درد گرفته بود انگار ....
🔸 رفتیم اورژانس بیمارستان و آرامش بخش و ...
🔸 فردا و فردا و فردا ،بچه ام آزمایشگاه و دکتر متخصص و...
🔸 آخرش گفتند قطع نخاع شده😔
🔸 به من بگو با بچه قطع نخاعی کجا برم.
🔸 من شوهرم را دوست داشتم ،اون هم داشت ولی....
🔸 آتیش به جونش بگیره اونکه موهاش را آنطوری رنگ کرده بود و تو خیابان... نه نه ، همه اش تقصیر شوهرمه...
🔸 دیگه لال شده، فقط اشک میریزیم
ازش متنفرم
نه دوستش دارم
بچه ام را چکنم
تو را خدا بگو طلاقم بده
همه جوره حرف میزد، مضطر بود.
🔸 من فقط اشک می ریختم
و به چهره معصوم دخترش نگاه میکردم.
🔸 نمیدونستم چی بهش بگم.چشم های پریشان خودش و شوهرش و پاهای قشنگ دختر کوچولو با کفش بوق بوقی.
❌ خانم بی حجاب میدانی با موهای پریشانت ،چند تا زندگی را پریشان کردی؟
‼️ حالا هی بگو منفعت حجاب چیه؟
‼️ حواسمون هست؟⁉️‼️❓‼️
💢رسانه باشید ونشردهید📣
💥کانال آسیب های اجتماعی نوپدید (جهاد تبیین) را در پیام رسان ایتا دنبال کنید👇👇
@asibha_ejtemai
❌ من برای دل خودم آرایش می کنم!!‼️‼️‼️
❌ پرونده قضایی غم انگیز⚖😔
‼️ #عجیب_اما_واقعی😨
🔸 با یکی از مراکز مشاوره قوه قضاییه برای حل اختلاف بین زوجین همکاری میکنم.
🔸 یه خانم جوانی به بنده رجوع کرد،
می خواست طلاق بگیره، گفتم شرمنده ، بنده در طلاق کسی کمکی نمیکنم.
🔸 گفت پس راهنمایی ام کنید، قبول کردم.
🔸 مردد بود طلاق بگیرد و یا راه حلی برای تنفری که از همسرش داشت پیدا کند.
🔸 موضوع از این قرار بود که ایشان بچه ۶ ،۷ ماهه ای داشت دختر ،خیلی ناز و زیبا و شیرین.
🔸 گفت: زندگی خوبی با همسرم داشتیم ، آدم معتقد و نماز خون و ... است.
🔸یک روز آمد خونه و گفت ی رنگ مویی دیدم بیرون خیلی قشنگ بود ، چون بهش اطمینان داشتم که خیلی چشم پاک و آدم درستی است و همه حرفهایش را به من میگفت ، گفتم خب چه رنگی بود ،گفت نمیدونم دقیقا توش رگه های طلایی و رنگ عجیبی بود، خلاصه نشستیم با همدیگه سرچ کردیم رنگ موها را دو تاش را انتخاب کرد بهم نزدیک بود ،گفتم باشه فردا میروم موهام را این رنگی میکنم.
🔸 فرداش رفتم آرایشگاه نزدیک خونه مون و گفتم موهام را این رنگی کن .
🔸 خیلی خوشحال ی شام عالی براش درست کردم ،کمی آرایش و میز چیدم با شمع و سالاد تزیینی و ی لباس خوب...
🔸 منتظر شدم اومد ،تا من را دید گفت خوشگل شدی ولی اون رنگی که من دیدم نیست 😐😔
🔸 گفتم بهانه نگیر ، بیا شام بخوریم و بیهوده زندگی را تلخ نکن. گفت باشه
🔸 یک هفته ای گذشت ، گفت یکی از دوستهام گفته ی آرایشگاه خوبی خانمش میره ،بیا برو آنجا.
🔸 قبول کردم و رفتم اونجا و عکس رنگ را نشون دادم.
🔸 به خانمه گفتم این پلیت رنگ را بیار بیرون خودش انتخاب کنه. بنده خدا پذیرفت.
🔸 رنگ و همسرم با کلی وسواس انتخاب کرد و ....
🔸 اینبار موند تو ماشین دخترم را نگه داشت و بعد با هم رفتیم خونه بعد آرایشگاه.
🔸 باز تا موهام را دید ،گفت نه، اون نیست 😔 خیلی ناراحت شده بودم.😔
🔸 گفتم برو ، همون خانم را پیدا کن و دعوای لفظی و چند روز قهر و ....
🔸 گذشت ،دو هفته بعد گفت بیا بریم ی جای دیگه ...
🔸 گفتم اون آرایشگاه گرونه، ما تو اجاره خونه موندیم.
🔸 چند روز بعد آمد و گفت باشه ی وام گرفتم ، فهمیده بودم اون مو مش هم داشته و...
🔸 رفتیم یک جای گرونتر ، خدایا خودت کمک کن😔
🔸 آرایشگر گفت نمیشه باید رنگهای قبلی بیاد پایین و...
🔸 دو ماه صبر کردم و رفتم دو باره که نه چند باره..
🔸 این مدت خونمون شده بود دعوا خونه.
🔸 دیگه اون عشق و گرمی تو زندگیمون نبود.
🔸 ی شب گریه کردم ، اون هم با من گریه کرد و عذر خواهی و ...
🔸 خواهش کرد برای آخرین بار.
🔸 رفتم آخرین بار ، ......با پول وام و .... بماند.
🔸 وقتی من را دید شروع کرد به داد و بیداد ، و عصبانی و اینکه تو دیگه کی هستی و من با تو چکنم و ..همینطور فریاد کشان ، برای اولین بار پرتم کرد کنار اتاق،
دخترم تو بغلم بود ، از دستم افتاد و خورد به لبه مبل جهیزیه ام.....
🔸 بچه شوک شده بود، فقط فریاد میزد ،نمیتونستم آرامش کنم، بچه ام تازه راه افتاده بود ،کفش بوق بوقی براش گرفته بودم ....
🔸 پاهای خوشگل دخترم درد گرفته بود انگار ....
🔸 رفتیم اورژانس بیمارستان و آرامش بخش و ...
🔸 فردا و فردا و فردا ،بچه ام آزمایشگاه و دکتر متخصص و...
🔸 آخرش گفتند قطع نخاع شده😔
🔸 به من بگو با بچه قطع نخاعی کجا برم.
🔸 من شوهرم را دوست داشتم ،اون هم داشت ولی....
🔸 آتیش به جونش بگیره اونکه موهاش را آنطوری رنگ کرده بود و تو خیابان... نه نه ، همه اش تقصیر شوهرمه...
🔸 دیگه لال شده، فقط اشک میریزیم
ازش متنفرم
نه دوستش دارم
بچه ام را چکنم
تو را خدا بگو طلاقم بده
همه جوره حرف میزد، مضطر بود.
🔸 من فقط اشک می ریختم
و به چهره معصوم دخترش نگاه میکردم.
🔸 نمیدونستم چی بهش بگم.چشم های پریشان خودش و شوهرش و پاهای قشنگ دختر کوچولو با کفش بوق بوقی.
❌ خانم بی حجاب میدانی با موهای پریشانت ،چند تا زندگی را پریشان کردی؟
‼️ حالا هی بگو منفعت حجاب چیه؟
‼️ حواسمون هست؟⁉️‼️❓‼️
💢رسانه باشید ونشردهید📣
💥کانال آسیب های اجتماعی نوپدید (جهاد تبیین) را در پیام رسان ایتا دنبال کنید👇👇
@asibha_ejtemai