⭕️ وعده هاي پوچ!!♨️
💢 این یک داستان واقعی در هرمزگان است....
✍ سید مرتضی اولادعلی
🔷 سال اول دبيرستان بودم، پسرخاله ام که 5 سال از من بزرگتر است و در کار قاچاق فعاليت مي کند يک روز به من گفت: "سعيد" تا کي ميخواي درس بخوني؟
🔸 اصلاً گيرم درس خوندي و رفتي و دانشگاه و يک شغل اداري گرفتي، مگه با 10 تومن و 15 تومن ميشه زندگي کرد؟
🔷 "رضا" هر روز از اين حرفها به من مي زد و سعي مي کرد که منو متقاعد کنه که از درس و مدرسه خارج بشم و وارد کار قاچاق شوم.
🔸راستش، هم ترديد داشتم به خاطر خطرات اين کار و غيرقانوني بودن آن و نداشتن اعتماد به قاچاقچيان و از طرفي دوست داشتم درسم را ادامه بدهم و در رشته حسابداري که علاقمند بود مشغول به کار شوم.
🔷 بالاخره سماجت ها و حرف هاي "رضا" باعث شد که با يکي از قاچاقچيان به نام "کريم" آشنا شوم.
🔸 "رضا" از "کريم" به عنوان بامعرفت ترين دوست هاي خودش ياد کرد و گفت: وقتي داستان تو رو بهش گفتم به من گفت خيالت راحت پسرخاله ات را بيار پيش من يکسال نشده کاري مي کنم هم ماشين آخر سيستم بگيره ، هم يک خونه خوب در هر جاي ايران که خواست خريد کنه.
🔷 با وعده هاي "رضا" با "کريم" همراه شدم و يکي دوبار باهاش قاچاق حمل کرديم تا اينکه در سومين باري که با هم به دريا رفتيم ماموران درياباني "بندرعباس" به سمت شناور ما اخطار توقف دادند که سريع ما تغيير مسير داديم و فرار کرديم.
🔸من از ترس داشتم سکته مي کردم ولي "کريم" با عصبانيت بهم گفت اين راکت آتش زا را بگير به سمت ماموران بزن تا نزديک نشوند.
🔷 من دست و پاي خودم را گم کرده بودم و دهانم خشک شده بود و شناور درياباني لحظه به لحظه به سمت ما نزديک مي شد.
🔸وقتي شناور درياباني نزديک ما شد در کمال ناباوري ديدم "کريم" به دوستش "غفور" گفت سريع دست و پاي اين بچه رو بگير و بنداز داخل آب تا ما فرار کنيم!
🔷 باور نمي کردم براي اينکه از دست ماموران فرار کنند من بدبخت را طعمه کردند تا ماموران به جاي تعقيب اونها دنبال من بيايند و اونها بتونند فرار کنند!
🔸فکر مي کردم دارم خواب مي بينم اما ديدم در کمال نامردي "کريم" و "غفور" دست و پاي منو گرفتند و هر چه گريه کردم و فرياد زدم فايده اي نداشت و منو داخل دريا پرتاب کرده و فرار کردند.
🔷 من نمي دونم اگه بچه هاي درياباني براي نجات من نمي ايستادند آيا زنده مي موندم يا نه؟
🔸دريابانان منو بي جان از آب دريا بيرون کشيده و پس از انتقال به بيمارستان و مداوا به جهت سير مراحل قانوني تحويل دستگاه فضايي دادند و الان که با خودم فکر مي کنم مي فهمم چه اشتباهي کردم و گول وعده هاي دروغين قاچاقچيان را خوردم!
🔷 هيچ وقت فکر نمي کردم به همين راحتي، وعده هاي پسرخاله براي آينده بهترم باعث روسياهي من شود و اين همه اشتباه کنم.#
✍ سید مرتضی اولادعلی – معاون فرهنگی اجتماعی مرزبانی استان هرمزگان
#انتظامی_خودمان
#مرزبان_خدمتگزار
#مرزبانی_هرمزگان
#داستان_واقعی
#قاچاق_سوخت
💥کانال آسیب های اجتماعی نوپدید (جهاد تبیین) را در پیام رسان ایتا دنبال کنید👇👇👇
@asibha_ejtemai