#چرا_خانــمها_شهـــید_نمیشن⁉️
#حاج_آقا_پـنــاهـــیـان:
🔴 چون به شهادت احتیاج ندارن این
آقایونن که باید شهید بشن، تا به سعادت
برسن😊
🔴 خانم ها یه تحمل بکنند تو خونه،
اجر یه شهید رو بهشون میدن
دیگه نمیخواد کار زیادے بڪنن 😊
🔴 خانمها واقعا امکانات معنویشون بالاست
فقط باید بدونند ڪجا باید چیڪار ڪنند
مرد بداخلاقشو تحمل ڪنه, بچه " #ولایتمدار " میشه...
🔴 اون رفتارهایے ڪه براے آقایون گفتیم هم همین تاثیر رو داره...
🔴 همون روز اول ڪه حضرت ام البنین(س)
اومدن تو خونه حضرت ،
حسنین ڪسالت داشتند، شروع ڪرد به تیمار ڪردن...
🔴 تا سالها به احترام بچه هاے حضرت،
خودشون بچه دار نشدند...
🔴 بعد ڪه چهار پسر آورد،
همیشه به پسرانش تاڪید میڪرد؛↓
📌 من ڪنیز بچه هاے امیرالمومنین(ع) هستم
و شماها خدمتگزاران بچه های آقا هستید...
🔴 " #مــادر" ولایتمدار تربیت میڪنه
مادرهاے بزرگوار! نقشتون ویژه هست
به حق حضرت ام البنین یه همت بزرگے بڪنید،در تربیت بچه ها...😊
🔴 پدر اگر امیرالمؤمنین هم باشه،
نمیشه نقش" #مادر " رو انڪار ڪرد...
دخترها رو دارید تربیت میڪنید،
به گونه ای خاص تربیت بڪنید
ڪه پس فردا ام البنین باشند.
#شهید_عسکر_زمانی
🍃🌺🍃
https://t.me/joinchat/AAAAAE_FSf62kAIHf93YGw
#مادر ❤️
ﯾﺎﺩﺕ ﻫﺴﺖ ﻣﺎﺩﺭ؟؟؟
ﺍﺳﻢ ﻗﺎﺷﻖ ﺭﺍ ﮔﺬﺍﺷﺘﯽ
ﻗﻄﺎﺭ،ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ، کشتی . ..
ﺗﺎ ﯾﮏ ﻟﻘﻤﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺨﻮﺭﻡ
ﺷﺪﯼ ﺧﻠﺒﺎﻥ، ﻣﻠﻮﺍﻥ،
ﻟﻮکوموتیوﺭﺍﻥ . ...
ﻣﯿﮕﻔﺘﯽ ﺑﺨﻮﺭ ﺗﺎ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺸﯽ،
ﺁﻗﺎ ﺷﯿﺮه ﺑﺸﯽ،حالا من بزرگ شده ام تو بزرگتر
حالا من قوي شده ام و تو .....
😔كاش من هيچوقت بزرگ نميشدم تا
تو همانطور جوان بماني
😔كاش هيچوقت قوي نميشدم كه الان ضعف را در صورت زيبايت نبينم
❤️دست هايت را نوازش ميكنم تاتمام خاطرات خوب زندگي ام را بياد بياورم
❤️تمام وجودم از آن توست مادرم...❤️
سلامتی مادرا #صلوات
🌹 @askarzamani
🛰 σɳʅιɳҽ:
⚜️ حضرت زهرا (س) در کلام امام حسین (ع)
🤲🏼 دعایی منحصر به فرد از بانوی دو عالم
(3️⃣ #داستان_کوتاه)
🌹از فضائل، مناقب و مقامات عالیه #حضرت_زهرا (س) ستایش های فراوانی شده است و دوست و دشمن، به کمال و عظمت او اعترافات کرده و جلالت شأن وی را ستودهاند.
💎 #امام_حسین (ع) در ستایش از بانوی دو عالم حضرت فاطمه الزهرا (س) بیانات گهرباری دارد.
📚 در زندگی حضرت سیدالشهدا، حسین بن علی (ع) به نکاتی بر میخوریم که حاکی از کمال عظمت حضرت زهرا (س) از دیدگاه آن حضرت است.
💚 ایشان در موارد مختلف، از #مادر سخن میگفت و یاد وی را زنده نگاه میداشت و از الهاماتی که از مادر گرانقدر خود گرفته بود یاد میکرد:
1️⃣ #شیخ_مفید (رضوان الله علیه) نقل کرده که «حسن» فرزند #امام_حسن_مجتبی (ع) به خواستگاری دختر امام حسین (ع) عموی گرامی خود رفت و از آن حضرت خواست که یکی از دو دختر خود را به او تزویج فرماید، امام حسین فرمود:
❓فرزندم! کدام را بیشتر دوست داری؟
👤او در برابر امام حسین (ع) ساکت ماند و شرم و حیا مانع شد که از انتخاب خود سخن بگوید!
🌷امام حسین (ع) فرمود:
🔅اکنون که تو سکوت کرده و جوابی نمیدهی پس من دخترم #فاطمه را برای تو اختیار کردم و او شباهتش به مادرم فاطمه (س) دختر پیامبر خدا (ص) بیشتر است. [۱]
🌟 این جمله زیبا و جذاب، حاکی از موقعیت والای حضرت زهرا (س) از دیدگاه امام حسین (ع) است به طوری که شباهت داشتن فرزندانش به فاطمه (س) برایش اهمیت داشته و آنکه به حضرت زهرا (س) بیشتر شبیه بوده در نظرش از ویژگی خاص و امتیاز مخصوص برخوردار بوده است. چنانکه نام فاطمه را برای دختر خود انتخاب فرموده است تا هر لحظه و هر ساعت ذکر فاطمه بر لب داشته باشد و این نام مقدس از زبانش نیفتد.
2️⃣ در جریان #شب_عاشورا و بیتابی #حضرت_زینب_کبری (س) آمده که امام حسین (ع) خواهر خود را تسلیت داده و نوازش میکرد و درگذشت نیاکان و اسلاف پاک خود را یادآوری میفرمود و از جمله خاطره مادر گرامی خود را برای خواهرش زینب (س) بیان نموده و فرمود:
🔅«وَ اُمّی خَیرٌ مِنّی...؛ [۲]
🔅مادرم فاطمه از من بهتر بود اما باقی نماند و از دنیا رفت».
🌌 آری! امام حسین (ع) در آن شب حساس توصیف ناپذیر و در آن لحظات بحرانی و بیم جان خواهرش زینب (س) را داشت او را به یاد مادر میاندازد و درگذشت و مرگش را یادآوری میکند تا شهادت خود را برای وی آسان ساخته و او را آماده تحمل این بار گران و مصیبت کمرشکن و جانسوز بنماید و علاوه بر این با ذکر جمله «خیر منّی»، مرتبه والا و شأن رفیع حضرت زهرا (س) را ترسیم میکند و او را بهتر از خود شمرده و فضیلت عظمتش را یادآوری مینماید.
3️⃣ #قطب_راوندی (رحمت الله علیه) نقل میکند که حضرت #امام_زین_العابدین (ع) در مورد روز عاشورا و ساعات پایانی عمر امام حسین (ع) میفرماید:
⛺ پدرم که سلام و درود خدا بر او باد، روز شهادتش در حالیکه خون از بدنش میجوشید مرا به سینه چسباند و فرمود:
🔅دعایی از من فراگیر و حفظ کن که مادرم فاطمه (س) به من آموخته است، او نیز آن را از رسول الله (ص) فراگرفته و جبرئیل این دعا را به جدم تعلیم داده بود.
⏳دعایی که در وقت حاجت، امر مهم و غم و اندوه، حوادث و رویدادهای تلخ و پیشامدهای سخت و شکننده خوانده میشود.
🌷فرمود #دعا کن و بخوان:
🔅«بحقّ یس و القران الحکیم و بحقّ طه و القرآن العظیم یا من یقدر علی حوائج السائلین یا من یعلم ما فی الضمیر یا منفّساً عن المکروبین یا مفرّجاً عن المغمومین یا راحم الشیخ الکبیر یا رازق الطفل الصغیر یا من لا یحتاج الی التفسیر صلّ علی محمد و آل محمّد وافعل بی کذا و کذا». [۳]
⚔️ امام حسین (ع) در آن شرایط خطرناک که صدها درد و رنج و گرفتاری جانکاه از هر سو به وجود تابناکش هجوم آورده بود و در آن اثنا که درست همانند نگینی در میان حلقه بلا و داغ و محنتهای گوناگون محاصره شده بود به این فکر است تا دعایی را که روزی در ایام کودکی، مادرش فاطمه (س) به او آموخته و او نیز از پدر گرامی خود فراگرفته است، به فرزند خود تعلیم نماید تا این یادگار کانون عصمت و این گنج پربها دست به دست و سینه به سینه گشته و منتقل شود و در نتیجه باقی بماند تا همه آیندگان از برکات و آثار بیشمار آن بهرهمند گردیده و استفاده نمایند.
📚 پی نوشت ها:
۱. موسوعه کلمات الامام الحسین (ع)، ص ۶۳۲.
۲. تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۴۲۰، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۵۵۹.
۳. دَمعُ السَّجُوم/ علامه میرزا ابوالحسن شعرانی رحمه الله/ ص ۲۷۱ و ۲۷۲.
📱
#سـیـره_اهـل_بیـٺ
#عـطـــر_فـاطـمـیــہ
#بانـوے_همـیـشہ
#ادعیه_و_اذکار
#روایت
askarzamani
🌹شهید ماه اسفند؛ سردار شهید عبدالحسین برونسی
🌹سهم خانواده من
🌹همسر شهید: يك روز با دو تا از همرزماش آمده بود خانه. آن وقتها هنوز كوی طلاب مینشستيم. خانه كوچک بود و تا دلت بخواهد #گرم. فصل #تابستان بود و عرق همينطور شُرشُر از سرو رويمان میريخت. رفتم آشپزخانه. يک پارچ آب يخ درست كردم و آوردم برايشان. یكی از دوستهای عبدالحسين گفت:"ببخشيد حاج آقا." اگر جسارت نباشد میخواستم بگويم كولری را كه داديد به آن بنده خدا، برای خانه خودتان واجبتر بود. يكی ديگر به تاييد حرف او گفت: آره بابا، بچههای شما اينجا خيلي بيشتر گرما میخورند.
🌹كنجكاو شدم. با خودم گفتم: پس شوهر ما #كولر هم تقسيم میكند! منتظر بودم ببينم عبدالحسين چه میگويد. خندهای كرد و گفت: اين حرفها چيه شما میزنيد؟ رفيقش گفت: جدی میگويم حاج آقا. باز خنديد و گفت: شوخی نكن بابا جلوی اين زنها! الان خانم ما باورش میشود و فكر میكند اجازه تقسيم كولرهای دنيا، دست ماست. انگار فهميدند عبدالحسين دوست ندارد راجع به اين موضوع صحبت شود؛ ديگر چيزی نگفتند. من هم خيال كولر را از سرم بيرون كردم. میدانستم كاری كه نبايد بكند، نمیكند. از اتاق آمدم بيرون.
🌹 بعد از شهادتش، همان رفيقش میگفت: آن روزها وقتی شما از اتاق رفتيد بيرون، حاج آقا گفت: میشود آن خانوادهای كه شهيد دادند، آن #مادر شهيدی كه جگرش داغ دار است، توی گرما باشد و بچه های من زير كولر؟! كولر سهم مادر شهيد است، خانواده من گرما را میتوانند تحمل كنند.
📚منبع: برگرفته از کتاب خاکهای نرم کوشک