eitaa logo
کانون گفتگوی قرآنی
786 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
322 ویدیو
61 فایل
با توجه به عدم پاسخگویی به سوالات در انجمن های مرکز ملی برای طرح سوال خود از سامانه پاسخگو استفاده کنید 📱 نرم افزار پاسخگو app.mmpd.ir 🌐 پایگاه پاسخگوی من my.pasokhgoo.ir آیدی مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی در پیام رسان ها @pasokhgoo
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️والَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ(مومنون/8)و آنان كه امانتها و پيمان خود را رعايت مى كنند ‏«حلال کنید امروز پای خاکریز دو تا از گلوله های آرپی جی به هدف نخورد حقوق این ماهم‌ حلال نیست ببخشید .. » 🌷اونا : شهید 👆 ما 👇 :کمک‌ هزینهٔ: ورزش، خرید کتاب و اوقات فراغت فرزندان 🆔 @askquranir
معمولا افراد موقع نوشتن وصیتنامه📃، مهمترین و کلیدی ترین توصیه ها رو به عزیزانشون💞 میکنن و از نوشتن کلیشه ها خوددداری میکنن؛ بویژه فردی که خودش رو به مرگ بسیار بسیار نزدیک ببینه مثل 🌷. شهدا در واقع در خط مقدم دفاع از جامعه قرار دارن و هیچ کس در خیر خواهی و صداقت اونها کوچکترین تردیدی نداره. بنابراین وقتی در وصیتنامه هاشون از خط مقدم، گزارشها و 🔑به ما ارسال میکنن، هرگز نباید نسبت به اون 🔑، بی تفاوت بود به این دلیل که اونها در اون موقعیت، اهمیت راهبردی اون 🔑رو بهتر از هر کس دیگری به عینه می بینن و تشخیص می دن. مثلا همه می دونیم یکی از 🔑 مهم ارسالی که شهید عزیز هم در وصیتنامه شون به اون تصریح داشتن مساله بود، مهمترین و راهبردی ترین 🔑: «سربازتان از یک برج دیده‌بانی، دید که اگر این نظام آسیب ببیند، دین و آنچه از ارزش‌های آن [که] شما در حوزه‌ها استخوان خُرد کرده‌اید و زحمت کشیده‌اید، از بین می‌رود. این دوره‌ها با همه دوره‌ها متفاوت است. این بار اگر مسلّط شدند، از اسلام چیزی باقی نمی‌ماند. راه صحیح، حمایت بدون هرگونه ملاحظه از انقلاب، جمهوری اسلامی و است.» 🔑 مهم بعدی 🧕. دیگه فکر میکنم با توجه به جریان قدیمی 👩، و جریانات و فعالیت های امروزی 👩‍🎤و 👩‍💼و فعالیتهای شبکه های معاند داخلی و خارجی 👩‍💻👨‍💻و از تمامی سطوح جامعه💅👠👒💄، لازم به توضیح نباشه که دشمن، کاملا به کارآیی و راهبرد موثر این 🔑 مهم، پی برده✅، 🔑 که شاید بشه ادعا کرد تمام اون رو برای ما ارسال کردند🕊🔑؛ اما با اون معامله ی یک جمله ی کلیشه ای کردیم😔 اما دشمن، نه🔑. 🆔 @askquranir
👇 لیست گناهان یکی از "شهید علی بلورچی" رتبه ی ۵ کنکور و دانشجوی رشته ی الکترونیک دانشگاه صنعتی شریف و شاگرد آیت الله حق شناس...در دفترچه ی یادداشت خود لیستی از گناهانش رو یادداشت کرده که حدود 100 مورده. بخشی از اونها: ۱. نماز صبح را بی حال خواندم و اصولاً حال نداشتم و خیلی بی حال زیارت عاشورا خواندم. ۲. خواب بر من غلبه کرد. ۳. یاد امام زمان (علیه السلام)کم بودم و هستم.💔 ۴. الفاظ زائد زیاد به کار بردم.🤭 ۵. مشارطه نکردم. ۶. زود عصبانی می شوم. ۷. شهوت شکم داشتم. ۸. ریا کردم. ۹. حب دنیا داشتم.💞 ۱۰. حضور قلب در سر نماز خیلی کم بود.🥺 ۱۱. خود را بهتر از آنچه هستم به دیگران نمایاندم. ۱۲. نفس را در رفاه قرار دادم و در مضیقه نبود. ۱۳. دروغ گفتم. ۱۴. برای غیر خدا کار کردم. ۱۵. یاد دنیا بودم. ۱۶. تقوا نداشتم. ۱۷. وقت را زیاد تلف کردم.🤔 ۱۸. امروز تماماً معصیت و غفلت بود. ۱۹. نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را با حال نخواندم. ۲۰. ذکر را با توجه زیاد نمی گفتم. 👇 1. غیبت کردم: دروغ نگفتم که واقعیته. 😏 2. قضاوت بیجا داشتم: ولی من اشتباه نمیکنم حالا وایستا ببین اینی که گفتم هست یا نه.😗 3. عصبانیت: بله عصبی شدم ولی خب اوقات آدمو تلخ میکنن دیگه . 4. قطع رحم: روالم اینه، دوری و دوستی. خوشم نمیاد خیلی رو بدم🤨 5. دروغ: مصلحتی بود. 6. نگاه به نامحرم: خدا بزرگتر از این حرفاس😍 همین. مگه ما چیکار میکنیم که خدا ما رو جهنم ببره؟ مگه ؟!🤭 والاااا🤔 خدا وکیلی بین تفاوت از جهنم تا بهشت هست یا نه؟! اللهم احشرنا معهم 🆔 @askquranir
توی وصیتنامه (شهدا) و زندگینامه هاشون(بویژه شهدای دفاع مقدس) که گشتی میزنم کم کم این نظریه در من قوت میگیره که در این هشت سال دفاع مقدس، لشگری از عرفا به شهادت رسیدند. حالا سن و سال و درجه و رتبه های نظامیشون مهم نبوده مهم، اون خط سلوک و عرفان بوده که مثل نخ تسبیح حضرت زهرا(سلام الله علیها) اونها رو دور هم جمع کرده. از عرفای 12-13 ساله، تا اوستا بنای فرمانده، تا استاد دانشگاه و دکترای فیزیک پلاسما، تا شهر دار ، تا دانشجوی رتبه برتر شریف، تا نخبه طراح جنگ تا پهلوانی که در چند رشته ورزشی قهرمان بود از زنگی آبادی تا علی آقا ماهانی تا همسایه دیوار به دیوار شهید سلیمانی، محمد حسین یوسف الهی و از همت تا خرازی تا کاوه تا بزرگترین و دقیق ترین اسنایپر جهان، شهید رسول زرین عزیز تا... یه چیزایی آدم در موردشون میخونه که واقعا این نظریه ی لشگر عرفا دائما قوت میگیره. کسی که توی وصیت نامه اش نوشته: «فقط هفت نماز غفیله ام قضا شده، لطفا برایم بخوانید!»😳 یا مثلا مادرش میگه از اول سن تکلیفش تا زمان شهادتش هیچ نماز شبی ازش قضا نشد.🙄 حالا اینو بذاریدش کنار:👇 -حالا قضاشو میخونم -انقدر توی این اداره زحمت میکشیم که این دو تا ورق دیگه حلاله. -کی قدر میدونه؟ برای چی دلسوزی کنم؟ -مملکت ارتش داره به ما چه از کرسی استادی و دکتری دانشگاه بریم بجنگیم؟ -مگه اونا به ما رحم میکنن که ما بهشون رحم کنیم؟ -من خرج و مخارج دارم ببخشید اگر نمیتونید به کرایه اضافه کنید زودتر خالی کنید من مستاجر جدید بیارم... خدایا ما میدونیم چکاره ایم، تو هم میدونی عمل رو نداریم، اما عمیقا دوسشون داریم و تو عالم به سرائر قلوبی میخوام بگم... خدایا ... ما رو با ... محشور کن، ... ولی...😥🥺 ولی محشور کن 🤲 🌸 @askquranir
👇 اگر (شهدا) رو عاقبت بخیر بدونیم(که همینطور هم هست) باید ببینیم عامل عاقبت بخیری چی بوده البته اگر بخواهیم بشیم. یکی از مسائلی که در وصیت نامه می درخشه، قضیه هست. گفته میشه موضوع ، یا ، در وصیتنامه شهدا با ضریب 3 بیان شده، یعنی❌ 300 درصد❌ بهش توصیه کردند. معنی این حرف این هست که هر شهیدی بطور متوسط 3 بار در وصیت نامه اش نسبت به این مساله، واکنش نشون داده و دیگران رو به این مطلب مهم سفارش کرده. خیز تند و پرشتاب جبهه دشمن(اعم از استکبار و منافقین و خائنین و ...) نسبت به مساله یا ، نشاندهنده کد گزاری دقیق، بجا و دلسوزانه ، حتی در آخرین سفارشاتشون به مردم هست و اینکه تنگه های مهم و استراتژیک عقیدتی و بزنگاههای بسیار مهم رو با تاکید به ما نشون دادند. این مساله بقدری عمیق و اساسی است که شما حتی در سخنان بزرگترین فرماندهان ارتش و سپاه هم میبینید که این نقطه ی تاکید، به نقطه ثقل قابل تاملی تبدیل شده است که نه تنها خطوط صحیح جنگ و جهاد و دنیا داری درست رو با اون ترسیم می کنند بلکه اساسا در حیرت انگیز ترین وجه، این مساله رو با عاقبت بخیری انسان گره زده اند. مثلا شما رو در دیدگاه دو سپهبد عزیزمان اینگونه می یابید: سپهبد شهید صیاد شیرازی: «عظیم‌ترین نعمت خدا را نعمت عظیم ولایت می‌دانم و استحکام در پیوند با ولایت را ضمانت‌بخش هدایت و می‌پندارم، فلذا نه تنها در قلب و زبان بلکه در عمل کوشیده‌ام ارادتم را به ولایت به ثبوت برسانم.»(1) و یا سپهبد شهید سلیمانی عزیز که آن را نه تنها از مهمترین شوون عاقبت بخیری بر می شمرد بلکه با سوگندهای مکرر و عظیم، مهمتریم محور محاسبه در آخرت بیان می نماید: «والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت بخیری رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد. در قیامت خواهیم دید مهمترین محور محاسبه این است.» و اما 👇 ان شاء الله با تاسی بر راه و عقیده شهیدان عزیزمان، شویم و بمانیم. 1.برگرفته از سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی 🆔 @askquranir
هفته دفاع مقدس به دلیل اینکه از دفاع مقدس و خاطرات و شهدا و رزمندگان و مشی و منش اونها زیاد صحبت میشه موقعیت خوبیه که ما یک مقایسه ای در بینش و روش خودمون با شهدا بکنیم و از این طریق بسنجیم که چه میزان بینش و روش زندگی ما با اونها منطبقه. اونچه که من بهش دست یافتم این بوده که جبهه، مدینه فاضله ای نبوده که همه ی افراد اون شهروندان بهشتی و ملکوتی باشند بلکه موقعیتی بوده که برخی، شهروندی مدینه فاضله شون رو در اون از قوه به فعل رسانده بودند. اونجا هم عصبانیتها، نفسانیتها، تداخل نظرات، ترسها و تنشهای خاص خودش رو داشته. بالاخره، موقعیت، جنگی بوده اما عجیب اینه که چطور یکسری افراد در این شرایط جنگ، آجر به آجر، مدینه فاضله خودشون رو اونجا ساختند. مرحوم صفایی حائری در متنی با این مضمون میگن: «حال ما در دنیا مثل کسی است که در شب، یک اسکناس و یک چک ارزشمند را به خیال این که کاغذ است، به آتش بکشد تا فضا را روشن کند و یک قِرانی اش را پیدا کند، صبح می فهمد چیزی را شمع راه رسیدن به یک قِرانی کرده که یک میلیارد ارزش داشته است.» فرق در اینه که اون چک ارزشمندشون رو تحت هیچ شرایطی نسوزوندند و صرف ساختن مدینه فاضله خودشون کردند؛ مدینه فاضله ای که هیچ توپ و تانک و زمان و زمینی قادر به تخریب اون نبوده، نیست و نخواهد بود. در واقع اونها صبر نکردند جنگ تمام بشه تا مدینه فاضله بسازند، بلکه خودشون رو در جنگ به مدینه فاضله تبدیل کردند. مدینه فاضله ای به نام برونسی، به نام رسول زرین، به نام خرازی، به نام علی آقا ماهانی و ... به نام قاسم سلیمانی. هر چند هفته دفاع مقدس موقعیت مناسبی برای بازدیدی گذرا از مدینه های فاضله جنگ است، اما مهمتر از آن این است که تا چک ارزشمندمان نسوخته مدینه فاضله شدن را از آنان بیاموزیم، در مکتب شهدا، در . 🏴 @askquranir
قبل از عمليات محرم، شهيد رجب قاسمي تبار به ما گفت: «بچه ها، جمع شويد، با شما كاری دارم.» من به اتفاق چند نفر از دوستان در كنار او نشستيم. لبخندي زد و گفت كار بخصوصي با شما ندارم؛ ديشب خوابي ديدم كه خواستم آن را برايتان تعريف كنم. گفتیم: بفرماييد. سرا پا گوش هستيم. گفت: ديشب در خواب ديدم داخل باغي بزرگ قدم مي زنم. باغ خيلي بزرگ و زيبایی بود. هر ميوه اي كه مي خواستي در آن وجود داشت. همين طور كه قدم مي زدم چشمم به ساختمان هاي با شكوهي افتاد. ساختمان های باغ به قدری زيبا بودند كه هيچ گاه مانندشان را نديده بودم. با خودم گفتم: خدايا اين طاغوتي ها كه از ايران فرار كردند، عجب خانه هايي در اين جا ساختند و در چه رفاهي زندگي ميكرده اند. در همين افكار بودم كه روحاني زيبا و بشاشي به طرف من آمد و گفت: جوان، اشتباه نكن؛ در اين جا طاغوتي وجود ندارد؛ اين جا بهشت است. گفتم: عجب، پس بهشت كه مي گويند اينجاست؟ چقدر زيبا و با طراوت است.گفت: بله بهشتي كه خدا به بندگانش وعده داد ه است، همين است. پرسيدم: در اين خانه ها و كاخ ها چه كساني زندگي ميكنند و چرا اين ساختمان ها در شكل هاي گوناگون ساخته شده اند؟ گفت: براي هر گروهي خانه اي خاص ساخته مي شود. بعد با انگشت اشاره، ساختمان ها را نشانم داد و گفت: اين ساختمان ها براي كساني است كه در دنيا براي خودشان ارزش قائل شده اند و آن ساختمان ها براي كساني است كه براي دين خدا جنگيده اند. پرسيدم: آيا ساخت و سازها ادامه دارد يا نه؟ گفت: بله، ما هر روز داريم ساختمان هاي جديدتري مي سازيم و آنها را به صاحبانشان تحویل مي دهيم.پرسیدم: اين ساختمان هايي كه روبروي ما ساخته شده براي چه كساني است؟ گفت: اين ساختمان ها براي شهيد حجت الله توحيدي، شهيد عباس بخاراييان است. همين طور كه اسم تك تك شهدا را مي گفت، خانه هایشان را به من نشان مي داد. از او پرسيدم :آن سه تا ساختمان نيمه كاره، براي چه كساني ساخته مي شود؟ گفت: اين سه تا خانه را داريم براي سه مهماني كه قرار است به اين جا بيايند، مي سازيم. گفتم: خوشا به حال شان. با شنيدن اين حرف از من پرسيد: دوست داري یكي از اين ساختمان ها را به شما بدهم؟ من كه با شنيدن اين حرف، دل تو دلم نبود ، گفتم: اگر اين كار را در حقم انجام ميداديد، خيلي از شما ممنون مي شدم. گفت: خيلي خوب، یكي از ساختمان ها براي شما. وقتي اين حرف را شنيدم، ناگهان به ياد دوستانم افتادم و گفتم: آقا، اگرمن یكي از اين خانه ها را بگيرم، دوستان من آقاي علي اصغر مبلي و صفرپور ناراحت مي شوند. آ نها را چه كار كنم؟ گفت: شما مي تواني براي آنها هم خانه بگيري. با شنيدن اين حرف خيلي خوشحال شدم و از او به خاطر اين لطفش سپاسگزاري كردم. از او پرسيدم آيا مي توانم پدر و مادرم را به اینجا بياورم؟ با اين پيشنهاد من هم موافقت كرد و رفت. خيلي خوشحال بودم، به گونه اي كه در پوستم نمي گنجيدم و آرام و قرار نداشتم. بعد از چند لحظه يک ليوان آب نظرم را به خود جلب كرد. من كه خيلي تشنه ام بود به طرف ليوان آب رفتم وآن را نوشيدم. ديدم شربت است. خيلي خوش مزه بود. هيچ وقت چنين شربتي نخورده بودم. بعد رو كرد به بچه ها و گفت: بچه ها، حلالم كنيد مثل اين كه امشب رفتني ام. اگر بدي از من ديديد مرا ببخشيد و حلالم كنيد. وقتي سخن او به اين جا رسيد بغض بچه ها تركید و اشك از چشمانشان جاري شد. او را در آغوش گرفتيم و حلاليت طلبيديم. بعد از عمليات از دوستان شنيدم هر سه نفرشان به شهادت رسيده اند. 🆔 @askquranir
خاطره ای از نحوه برخورد ﻳﻪ ﺭﻭﺯ ﺳﯿﺪ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻥ ﻣﺎ ﺑﻪ ﻣﻨﻄﻘﻪ توضیح ﻣﻴﺪﺍﺩ. ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ، ﺷﺐ ﻗﺒﻠﺶ ﻫﻢ ﻧﺨﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ😴. ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ ﺍﺻﻼ ﺑﻪ ﺣﺮﻓﺎﯼ ﺳﯿﺪ ﮔﻮﺵ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ. ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺷﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﺑﺮﯾﻢ، ﺩﯾﺪﻡ ﺍﺳﻤﻢ ﻧﯿﺴﺖ😧 ﺗﻮ ﻟﻴﺴﺖ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﺳﯿﺪ ﻣﻴﺨﻮﺍﺳﺖ ﺑﻔﺮﺳﺘﻪ! ﺧﯿﻠﯽ ﺗﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ؛ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺣﻮﺍﺳﻢ ﻧﺒﻮﺩ. ﺭﻓﺘﻢ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﮔﻔﺘﻢ: «ﺳﯿﺪ ﻣﻨﻮ ﻧﻤﯿﻔﺮﺳﺘﯽ؟» ﮔﻔﺖ: «ﻭﺍﺳﻪ ﺷﻤﺎ ﻳﻪ ﻣﺎﻣﻮﺭﯾﺖ ﺧﺎﺹ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻢ.» ﮔﻔﺖ: «ﭘﺲ ﻓﺮﺩﺍ ﻳﻪ ﻣﺎﻣﻮﺭﯾﺖ ﺧﺎﺹ ﺑﻬﺘﻮﻥ ﻣﯿﺪﻡ.» ﺧﯿﺎﻟﻢ ﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪ. ﺭﻓﺘﻢ ﮐﺎﻣﻞ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﮐﺮﺩﻡ. 😴 ﺩﻭ ﺭﻭﺯ ﺷﺪ. ﺑﻪ ﺳﯿﺪ ﮔﻔﺘﻢ: «ﺳﯿﺪ ﺟﺎﻥ، ﻣﺎﻣﻮﺭﯾﺖ ﺧﺎﺹ ﭼﯽ ﺑﻮﺩ؟» ﮔﻔﺖ: «ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﮐﺮﺩﯼ؟» ﮔﻔﺘﻢ: «ﺁﺭﻩ» ﮔﻔﺖ: «ﻣﻴﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﯼ. ﺍﮔﻪ ﺑﻬﺖ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ ﺑﺮﻭ ﺑﮕﯿﺮ ﺑﺨﻮﺍﺏ ﯾﺎ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﻬﺖ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ ﭼﺮﺍ ﺣﻮﺍﺳﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﺸﯽ، ﺩﻟﺖ ﻣﯿﺸﮑﻨﻪ. ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﺑﻬﺖ ﺑﮕﻢ ﺗﺎ ﺑﺎ ﺧﯿﺎﻝ ﺭﺍﺣﺖ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﮐﻨﯽ. ﺣﺎﻻ ﻣﺎﻣﻮﺭﯾﺖ ﺧﺎﺹ! ﭼﻨﺪ ﻣﺎﻫﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺳﺮ ﻧﺰﺩﯼ؛ ﺑﺮﻭ ﺳﺮ ﺑﺰﻥ ﻭ ﺑﯿﺎ.» ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺟﺎ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﺳﯿﺪ🤫؛ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻬﺮﺑﻮﻥ ﺑﻮﺩ، ﺧﯿﻠﯽ. ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﻮﺩ. ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﺬﮐﺮ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﻧﻤﻴﺪﺍﺩ. ﻫﺮ ﮐﯽ ﺟﺎﯼ ﺳﯿﺪ ﺑﻮﺩ، ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ ﺩﻋﻮﺍﻡ ﻣﯿﮑﺮﺩ. : دوستان کسری خواب و استراحتشونو با خودشون نیارن😏 بزرگوار اینجا اطاق خواب نیست نمیتونی، برو بخواب😡 الان دوستمون برامون میگن از اول تا حالا چی گفته بودیم😠 👌غرض،تایید کم کاری یا بی اهمیتی و بی مسئولیتی نیست؛غرض، هنرنحوه برخورد موثر و هنر تذکر عملیه. 🆔 @askquranir
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 : یکی از بیسیم های تکفیری ها افتاد دست ما. سریع بی‌سیم را برداشتم. می‌خواستم بد و بیراه بگویم اما شهید محمدخانی آمد و گفت که دشمن را عصبانی نکن. گفتم پس چی بگم به اینا؟ گفت: بگو اگه شما مسلمانید ما هم مسلمانیم. این گلوله هایی که شما سمت ما می زنید باید وسط اسرائیل فرود می‌آمد. سوال کردند شما کی هستید و چرا با ما می‌جنگید؟ گفت: به آنها بگو ما همون هایی هستیم که صهیونیست‌ها را از لبنان بیرون کردیم. آنهایی هستیم که آمریکایی‌ها را از عراق بیرون کردیم. ما لشکری هستیم از لشکر رسول الله. هدف نهایی ما مبارزه با صهیونیست و آزادی قبله اول مسلمانان، مسجد الاقصی ست. بحث و جدل ما ادامه پیدا کرد تا وقت اذان. بعد از ظهر همان روز ۱۲ نفر از تکفیری‌ها آمدند و تسلیم شدند. می‌گفتند از شما در ذهن ما یک کافر ساخته‌اند. : از هر امکانات زبانی و بیانی و لجستیکی و تکنیکی و تاکتیکی برای با خاک یکسان کردن مخالفمون نهایت استفاده رو میکنیم. اصلا هم مهم نیست که خودمون رو پیرو قرآنی که ما رو دعوت به مجادله احسن کرده بدونیم یا ندونیم: ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ(نحل/125) با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به [شيوه‏ اى] كه نيكوتر است مجادله نماى روحمون با یادشون شاد 🆔 @askquranir 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊