eitaa logo
کانــال رسمــــــی اندیشـــــکـده اسمــــــا
1.2هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
10.6هزار ویدیو
95 فایل
اندیشکده اسما @asmaandishkade ارتباط با آدمین @AK00TA
مشاهده در ایتا
دانلود
اَلا يا اَيُّها الساقي اَدِرْ کَأساً و ناوِلْها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها ┈┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈ [ الا ] هان، با تو هستم [ یا ] اِی [ أیها ] آن: معمولاً اگر بعد از حرف "یاء" کلمه ای باشد که ال داشته باشد، از آنجایی که قرائت آن کلمه آسان نیست، بین آن یاء و آن اسمی که ال دارد «أیها» یا «أیتها» قرار می دهند، اگر آن اسم مذکر باشد «أیها» می گذارند: «یا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ» و اگر آن کلمه مونث باشد «أیتها» قرار می دهند: «أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» [ ساقی ] ساقی به کسی گفته می شود که به دیگران آب می دهد یا شراب می دهد [ ادر ] ادر از ریشه ی «اداره» است و «اداره» به معنای چرخاندن است، به گردش درآوردن است، ادر یعنی دور بده، بگردان، بچرخان [ کأس ] جام باده، جام شراب [ ناول ] ناول از ریشه ی «مناوله» است و مناوله یعنی دست دراز کردن و چیزی به کسی دادن، ناول یعنی دست دراز کن و بده [ عشق ] عشق به آن شوق و دوست داشتن بسیار شدید گفته می شود [ نمود ] نمود از ریشه ی «نمودن» است و نمودن یعنی نشان دادن [ افتاد مشکل ها ] افتاد مشکل ها یعنی مشکل ها پیش افتاد، مشکل ها پیش‌آمد کرد ┈┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ ✍️ غزل های حافظ بعضی عارفانه است، بعضی عاشقانه است، بعضی هم رِندانه است. منظور از غزل های رندانه، آن غزل هایی است که رنگ و بوی سیاسی و اجتماعی دارد. این غزل، از غزل های عارفانه ی حافظ است، لذا واژگان آن را هم باید عارفانه معنا کنیم، با این توضیح که هر کس بقول حافظ بیان و زبانی دارد و زبان هر کسی باید با بیان خود او فهمید و زبان حافظ را هم باید با بیان خودش فهمید چون خودش هم گفت: «کلک ما نیز زبانی و بیانی دارد»، مشکل هم از آن جایی شروع می شود که ما بخواهیم زبان حافظ را با بیان خود بفهمیم و اینجا است که سوء تفاهم ها ایجاد می شود. اولین واژه ای هم که باید معنا کنیم، واژه ی «ساقی» است. در بیان ما «ساقی» به کسی گفته می شود که در میخانه شراب سرو می کند، ولی در بیان حافظ به این معنا نیست چون خودش بصراحت می گوید: «ندیم و مطرب و ساقی همه اوست» یعنی منظور حافظ از این واژگاه خدا است و نه آنکه شما می فهمید. پس مقصود از «ساقی» خدا است و خدا است که عطش ها را رفع می کند، خدا است که خمار ها را مست می کند. «اَلا يا اَيُّها الساقي» یعنی ای کسی که ساقی هستی، ما همه تشنه هستیم سیراب کن، ما همه خمرایم مست کن «اَدِرْ کَأساً و ناوِلها» آن جام باده ی خودت را بچرخان‌(بگردان) و به تک تک ما که در حلقه ی شمع وجود تو گرد آمدیم عطا کن و خودت هم دست دراز کن چون دست ما خیلی کوتاه است و اصلا ما دستی نداریم که بخواهیم دراز کنیم. هان آنکه ساقی هستی بچرخان جام باده ات را و دست دراز کن و به ما عطا کن. "جام باده" آن چیزی است که ما اسمش را معرفت می گذاریم، اهل معرفت و عارفان به معرفت، "باده" و "می" می گویند و از این رو اغلب مقصود حافظ از باده و می و شراب، معرفت است، یعنی خدایا به ما معرفت بده، چرا؟ «که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها»، اساسا خصیصه ی عشق آن است که اول در انسان شور و شوقی ایجاد می کند و در نتیجه انسان سختی ها را درک و احساس نمی کند، ولی این عشق آرام آرام افول می کند و آنگاه سختی ها خود را نشان می دهند و اینجا است که اگر انسان معرفتی پیدا کند جای آن عشق را می گیرد و کار را آسان و قابل تحمل می کند، همانگونه که علامه طباطبائی می گفت: «گره ز راز جهان باز کن که آسان کند باد دشوار ها» برو مطالعه کن و شاید راز جهان برای تو باز بشود و آگاه بشوی و آن‌گاه است که این باده ی آگاهی آسان می کند برای تو دشوار ها را و سختی ها را. پس گاهی چیزی سخت است ولی با معرفت به خواص آن آسان می گردد... اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 اندیشکده اسما در ایتا👇 @asmaandishkade اندیشکده اسما در بله👇 ble.ir/join/MmI3NTBmMT
به بویِ نافه‌ای کآخِر صبا زان طُرّه بگشاید ز تابِ جَعدِ مشکینش چه خون افتاد در دل ها ┈┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈ [ بو ] بو به معنای رائحه و یک معنای دیگر آن امید و آرزو است که در اینجا به همین معنا است و «به بوی» یعنی به آرزوی [ نافه ] کیسه ای به حجم و اندازه ی نارنج است که زیر پوست شکم جنس نَر آهوی خاصی وجود دارد. قطرات خون وارد این کیسه می شوند و همان‌جا جمع می شود و تبدیل به یک روغن سیاه رنگ معطر می شود که به آن «مشک» گفته می شود و چون خود این مشک معطر است و چون این ماده ی معطر در آن کیسه و نافه است، طبیعی است که آن نافه هم بوی خوش پیدا می کند(مانند شیشه ی عطر). به همین خاطر گاهی مقصود از از واژه ی «نافه» بوی خوش است(و نه کیسه ی خاص)، مثل همین جا که «به بوی نافه ای» یعنی به امید اینکه بوی خوشی [ کآخر ] که بالاخره(سرانجام) [ صبا ] به نسیم خنک صبحگاهی گفته می شود که از جانب شرق می ورزد. همان نسیمی که غنچه ها را شکفته و باز می کند [ طره ] به موهای بالای پیشانی گفته می شود که مایه ی زیبایی چهره و جمال آدمی است [ بگشاید ] بپراکند، پراکنده سازد [ تاب ] پیج؛ چیزی که پیچیده شده باشد می گویند: تابیده شده [ جعد ] یعنی مجعد و مجعد به مو های پیچیده گفته می شود، مو هایی که حلقه حلقه است. بعضی از مو ها لَخت و صاف اند و بعضی از مو ها پیچیده اند که به آنها «موی مجعد» می گویند که حافظ تعبیر به «جعد» می کند [ مشکین ] مانند مشک، یعنی معطر [ خون افتاد در دل ها ] یعنی خون جگر شدن، به رنج و محنت افتادن ┈┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ این غزل عارفانه است و باید عارفانه معنا بشود. پس مقصود از «صبا» ولی خدا و یک پیر است. چون او با وجود آدمی همان می کند که باد صبا با غنچه ی گل می کند. چطور باد صبا وقتی می وزد غنچه را می شکفاند و باز می کند. یک ولی خدا، یک مرشد، یک هادی هم با هدایت و راهنمایی خودش مایه ی شکوفایی آدمی می شود و به همین خاطر به آنها «صبا» گفته می شود. «طره» در اینجا منظور صفات زیبای الهی است، یکی از چیز هایی که یک چهره را زیبا می کند طره(مو های بالای پیشانی) است و یکی از آن چيز هایی که خدا را در دل ها و چشم ها زیبا می کند، همان صفات زیبای است و لذا از صفات زیبای الهی به «طره» یاد می شود. «جعده و مشکین» هم اشاره به صفات الهی دارد؛ چطور موی مجعد جلوه و جمالی دارد، صفات الهی نیز جلوه و پیچیدگی هایی دارد. رحمت خدا خیلی پیچیده است و ما توان درک آن را نداریم. چگونه ما می توانیم درک کنیم که خدا نسبت به انسان از پدر و مادر هم مهربان تر است؟ و لذا حافظ برای اینکه این پیچیدگی را برساند قبل آن کلمه ی «تاب» آورده، یعنی پیچ در پیج حقیقت اند، موی که مجعد است و تاب دار هم باشد چه شود! می گوید: به امید اینکه صبا(اولیا و مردان خدا) سرانجام یک بوی خوشی از آن صفات زیبای حق در فضای ذهن و زندگی ما پراکننده و منتشر کنند و ما بوی از صفات زیبای حق ببریم؛ آن صفات زیبایی که پیج در پیج اند، درست مثل موی مجعدی که تاب دار باشد. «چه خون دل ها خورده شد» یعنی به این راحتی و آسانی ما از جمال حق بویی نمی بریم و اگر بویی بردیم خون دل ها خوردیم. اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 اندیشکده اسما در ایتا👇 @asmaandishkade اندیشکده اسما در بله👇 ble.ir/join/MmI3NTBmMT
به می سجاده رنگین کن گَرَت پیر مُغان گوید که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزل ها ┈┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈ [ به می سجاده رنگین کن ] سجاده را با می آراسته کن، یعنی اگر یک پیر حتی به تو گفت: سجاده ی خود را با شراب(آب انگور نجس) آلوده کن، نتنها آلوده نمی شود بلکه رنگین و زیبا می شود [ پیر ] مرشد، راهبر [ مغان ] می فروشان جمع مغن(می فروش) که در اینجا مقصود اولیای خدا است که به پیروان خویش باده ی معرفت می دهند [ سالک ] سالک به کسی گفته می شود که دارد راهی را طی می کند یا راهی را طی کرده که در در اینجا معنای ثانی مقصود است [ پیر مغان ] پیر پیران، پیر اولیا که مصداق واقعی آن انبیاء و أهل بیت هستند. مغان انبیاء می شود و پیر مغان اهل بیت می شوند. ┈┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ می گوید: اگر پیر مغان(آن انسان های کامل و معصوم) هر چه گفتند، ولو در نگاه تو خلاف عقل و شرعی باشد که تو می فهمی، باید تسلیم باشی: یعنی اگر به تو گفت: بجای اینکه گلاب به سجاده بپاشی، شراب بپاس، باید چشم بگویی چون پیر مغان است و او از هر خطا و لغزشی معصوم است. مولوی این حقیقت را پیش از حافظ خیلی روان تر بیان کرده و می گوید: - «چون گرفتت پیر هین تسلیم شو» اگر کسی را بعنوان مراد و مرشد انتخاب کردی باید در مقابل آن تسلیم محض باشی - «همچو موسی زیر حکم خضر رو» درست مثل موسی که تابع خضر بود - «صبر کن بر کار خضری بی نفاق تا نگوید خضر رو هذا فراق» هرچه گفت بگو: چشم وگرنه اگر چشم نگویی بین تو و او جدایی می افتد - «گرچه کشتی بشکند تو دم مزن» - «گرچه طفلی را کشد تو مو مکن» گناه، گناه است و تفاوتی ندارد که سوراخ کردن کشتی باشد یا آب شراب ریختن بر سجاده باشد، ولی او سالک است و راه را رفته است و از این رو باید تسلیم بود. یعنی از معصوم پیروی کن، گرچه با عقل شما جور در نیاید چون آنها سالک اند و این را راه طی کرده اند و همه ی راه و رسم ها را بخوبی می دانند. اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 اندیشکده اسما در ایتا👇 @asmaandishkade اندیشکده اسما در بله👇 ble.ir/join/YzBkN2ExM2